کتاب فانفارلو
معرفی کتاب فانفارلو
«فانفارلو» اثر شارل بودلر نویسنده و شاعر فرانسوی است. او در نهم آوریل سال ۱۸۲۱ در پاریس متولد شد. پدر بودلر، ژوزف-فرانسوا در سال ۱۸۲۷ درگذشت، یعنی زمانی که شارل بیش از شش سال نداشت. مرگ پدر در کودکی بودلر ، تأثیرِ زیادی بر روحیهی او گذاشت و موجب وابستگی و رابطهی عاطفی عمیق او با مادرش شد. احساسی که ردپای آن در آثارش و شخصیتهای زنی که خلق کرد نیز آشکار است و منتقدان و زندگینامهنویسانِ بودلر به تأثیر این عواطف در احوالات و اشعار و نوشتههای منثور او اشاره کردهاند. بودلر از مهمترین ادیبان مکتب سمبولیسم بود و اولین کسی بود که واژه مدرنیته را در مقالات خود بهکار برد.
بودلر را بیشتر با شعرهایش میشناسند اما از وی چند داستان هم برجای مانده که کتاب حاضر یکی از آنها است. داستان «فانفارلو» اولین بار در سال ۱۸۴۷ در نشریه «انجمن اهل ادب» به چاپ رسید.
این رمان کوتاه، با جملاتی اعتراضی آغاز میشود که شاید بهخاطر روحیۀ مبارزهطلب بودلر و متأثر از شور و هیجان او باشند. شور و هیجانی که شارل جوان را وامیداشت تا در فعالیتهای سیاسی شرکت کند. «فانفارلو» درواقع در همان زمانی نگاشته شده که او فعالیتهای سیاسی خود را نیز آغاز کرده بود.
بریدهای از داستان:
چقدر اختلاف نظر، و چه یادگار کمی از هر انسان به جا میماند، بهجز در خاطرات! اما خاطرات هم به نوبهی خود چیزی جز مایهی عذاب نیستند. دوران خوشِ جوانی، وقتی که صبح هرگز نمیتوانست زانوهای بیحس یا کوفته از خستگیِ خوابمان را بیدار کند؛ وقتی چشمانمان بر زیباییهای طبیعت میخندید؛ وقتی روحمان چونوچرا نمیکرد اما میزیست و شاد بود؛ وقتی نفسهایمان بهآرامی و بیسروصدا و بیغرور جریان داشت! یکبار به هنگام سرگرمکردنِ خودم با تخیل، یکی از آن بعدازظهرهای زیبای پاییزی را دیدم که در آنها روحهای جوان قد میکشند، همچون این درختها که بر اثر اتفاقهای ناگهانی در مسیر رشدشان دچار پیچوخمهای فراوان میشوند. پس میبینم، احساس میکنم، میشنوم؛ مهتاب پروانههای بزرگ را بیدار میکند، بادِ گرم دروازههای شب را باز میکند؛ آبِ چشمههای بزرگ بیحرکت است... بشنوید در روحتان نغمههای ناگهانیِ این پیانوی مرموز را.
حجم
۷۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۷۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
نظرات کاربران
بودلر بیشتر به خاطر شاهکار فوق العادش، مجموعه شعرهای گل های رنج و همچنین نظریه هاش راجع به زیبایی و هنر شناخته میشه. معدود رمان های کوتاهی که نوشته از جمله فانفارلو،چنگی به دل نمیزنه.