
کتاب در انتظار اعدام
معرفی کتاب در انتظار اعدام
در انتظار اعدام اثری از فریدا مک فادن با ترجمهی پگاه ملکیان است که نشر گویا آن را بهصورت الکترونیکی منتشر کرده است. این کتاب در دستهی رمانهای پلیسی و معمایی قرار میگیرد و داستانی پرکشش و پرتعلیق را روایت میکند. محوریت داستان حول شخصیت تالیا کمپر میچرخد؛ زنی که به جرم قتل شوهرش در انتظار اجرای حکم اعدام است. روایت کتاب با نگاهی روانشناسانه و لایهلایه، به زندگی، خاطرات و ذهنیات تالیا میپردازد و در عین حال، فضای سرد و بیروح زندان را با جزئیات ملموس به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب در انتظار اعدام
در انتظار اعدام نوشتهی فریدا مک فادن، رمانی معمایی و روانشناختی است که با روایتی غیرخطی، میان گذشته و حال شخصیت اصلی در رفتوآمد است. داستان از زبان تالیا کمپر روایت میشود؛ زنی که به اتهام قتل همسرش، نوئل، در سلول انفرادی زندانی است و روزهای پایانی زندگیاش را تا اجرای حکم اعدام سپری میکند. کتاب با فضاسازی دقیق و توصیفهای جزئی، تجربهی زیستن در سلول مرگ را به تصویر میکشد و همزمان، با بازگشت به گذشته، رابطهی تالیا و نوئل، فرازونشیبهای زندگی مشترک، سوءظنها، خیانت، عشق و حسادت را واکاوی میکند. مک فادن در این رمان، مرز میان واقعیت و خیال را باریک و مبهم نگه میدارد؛ بهگونهای که خواننده تا انتها درگیر کشف حقیقت و انگیزههای پنهان شخصیتها باقی میماند. ساختار کتاب بر پایهی فصلهای کوتاه و رفتوبرگشتهای زمانی استوار است و با استفاده از زاویه دید اولشخص، ذهنیت و احساسات تالیا را بهطور عمیق و ملموس به نمایش میگذارد.
خلاصه داستان در انتظار اعدام
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی تالیا کمپر آغاز میشود؛ زنی که به جرم قتل شوهرش، نوئل، در سلول انفرادی زندانی است و تنها دو هفته تا اجرای حکم اعدامش باقی مانده. تالیا مدعی بیگناهی است و روایت کتاب، میان زمان حال (زندگی در زندان و انتظار برای اعدام) و گذشته (رابطهی عاشقانه و پرتنش با نوئل) در رفتوآمد است. در گذشته، تالیا زنی حساس و عاشق است که بهتدریج نسبت به وفاداری شوهرش دچار تردید میشود. نشانههایی مانند بوی عطر زنانه، دیرآمدنهای مکرر نوئل و رسید خرید جواهرات، ذهن او را به خیانت سوق میدهد. این سوءظنها با حادثهای مرگبار گره میخورد: انفجاری در خانه که به مرگ نوئل منجر میشود و تالیا بهعنوان متهم اصلی بازداشت میشود. در سلول مرگ، تالیا با خاطرات و کابوسهایش دستوپنجه نرم میکند و در عین حال، با وکیلش برای تجدیدنظر تلاش میکند. او در رؤیاها و توهماتش، نوئل را زنده میبیند و حتی در ملاقات با کشیش زندان، مردی را میبیند که بهطرز عجیبی شبیه شوهرش است. این تردید که شاید نوئل زنده باشد، ذهن تالیا را آشفتهتر میکند. در نهایت، با پیشروی داستان، حقیقت ماجرای انفجار و نقش تالیا در آن، بهتدریج روشن میشود و خواننده با لایههای پیچیدهای از عشق، حسادت، پشیمانی و واقعیت روبهرو میشود.
چرا باید کتاب در انتظار اعدام را بخوانیم؟
در انتظار اعدام با روایتی پرتعلیق و ساختاری غیرخطی، تجربهی زیستن در مرز مرگ و زندگی را بهتصویر میکشد. این کتاب نهتنها یک معمای جنایی، بلکه واکاوی روانشناسانهی ذهن انسانی است که در شرایط بحرانی، میان واقعیت و توهم سرگردان میشود. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی در زندان، احساسات متناقض، خاطرات و کابوسهای شخصیت اصلی، فضایی ملموس و نفسگیر خلق کرده است. همچنین، مرز باریک میان بیگناهی و گناه، حقیقت و سوءتفاهم، و تأثیر تصمیمات لحظهای بر سرنوشت انسان، از جمله دغدغههای محوری کتاب است. این اثر برای کسانی که به داستانهای معمایی با لایههای روانشناختی و شخصیتپردازی عمیق علاقه دارند، تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای معمایی و روانشناختی، کسانی که به موضوعات عدالت، مجازات، حسادت و پیچیدگیهای روابط انسانی توجه دارند، و افرادی که به دنبال داستانهایی با روایت غیرخطی و شخصیتپردازی چندلایه هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب در انتظار اعدام
منتظر مرگ بودن از خود مرگ هم بدتر است. البته نمیتوانم با اطمینان این را بگویم، چون هنوز مرگ را تجربه نکردهام (بهزودی این مورد را بهروزرسانی خواهم کرد) اما انتظار برای اعدام را تجربه کردهام و تصور چیزی بدتر از این واقعاً سخت است. بدترین قسمت انتظار برای اعدام، سلول انفرادیست. زندانیان محکومبهاعدام از بقیهٔ زندانیان جدا نگه داشته میشوند. ما یک سلول انفرادی داریم و با بقیهٔ زندانیان در سالن غذاخوری غذا نمیخوریم. وقتی هم که به حیاط زندان میرویم، همیشه همراه با یک نگهبان تنها هستیم. شاید بگویید اینکه عالیست. کدام آدم عاقلی دلش میخواهد یک سلول شلوغ را با کلی زن دیگر شریک شود؟ وقتی برای اولینبار شنیدم که قرار نیست به زندان عمومی بروم، فکرش را هم نمیکردم تا این حد بد به نظر برسد. داستانهای ترسناک زیادی دربارهٔ زندانهای فوق امنیتی شنیده بودم. فکر میکردم درحالیکه نگهبانان اهمیتی نمیدهند، کتک بخورم، مورد تجاوز قرار بگیرم یا با چاقو به من حمله شود. ولی نه. بدتر است. خیلی هم بدتر.
حجم
۵۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۵۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه