![تصویر جلد کتاب صوتی پسر شایسته](https://img.taaghche.com/audioCover/222157.jpg?w=200)
دانلود و خرید کتاب صوتی پسر شایسته
معرفی کتاب صوتی پسر شایسته
کتاب صوتی پسر شایسته نوشتۀ فریدا مک فادن با ترجمۀ مریم علیزاده میلانلو است. رضا عمرانی و محبوبه سعیدی و آتنا کریمی گویندگی این رمان صوتی خارجی را انجام دادهاند و انتشارات ماه آوا آن را منتشر کرده است. این کتاب صوتی داستان تعلیقآمیز و روانشناختی دربارهٔ رازهای یک خانواده است.
درباره کتاب صوتی پسر شایسته
رمان صوتی پسر شایسته داستان مادری به نام «الی» است که پس از درگذشت همسرش با پسر نوجوانش زندگی میکند. الی متوجه تغییرات رفتاری عجیبی در پسرش میشود و به تدریج با حقایقی روبهرو میشود که باورهایش را دربارهٔ خانوادهاش زیر سؤال میبرد. کتاب از زاویهدید الی روایت میشود و خواننده همراه با او به کشف لایههای پنهان زندگی خانوادگیشان میپردازد. داستان به موضوعاتی مانند روابط مادر و فرزند، تاثیر از دست دادن یکی از والدین بر نوجوانان و نقش رازها در روابط خانوادگی میپردازد. نویسنده با استفاده از عناصر روانشناختی، فضایی پر تعلیق خلق میکند. کتاب صوتی «پسر شایسته» به تدریج اطلاعات جدیدی را فاش میکند که درک خواننده از شخصیتها و روابط آنها را تغییر میدهد. بخش مهمی از داستان به بررسی مفهوم حقیقت و تاثیر ادراکهای مختلف بر روایت وقایع میپردازد. این رمان در ۶۶ فصل نگاشته شده است.
شنیدن کتاب صوتی پسر شایسته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی برای علاقهمندان به رمانهای روانشناختی و تعلیقآمیز و خوانندگانی که به موضوع روابط خانوادگی علاقه دارند مناسب است.
بخشی از کتاب صوتی پسر شایسته
«آب نداشتن بهمراتب سختتر از غذا نداشتن است. دهانم آنقدر خشک است که بهسختی میتوانم بازش کنم. لبهایم انگار با چسب به هم چسبیدهاند. هروقت هم که سعی میکنم از جایم بلند شوم، احساس سرگیجه دارم. سرم گیج میرود. وقتی میخوابم، خواب آب میبینم. خواب میبینم که چالهٔ آبی پیدا میکنم و مثل سگها شلپشلپ آب میخورم. من وسواسی نیستم. اگر میتوانستم، از کاسهٔ توالت هم آب میخوردم.
حرف از کاسهٔ توالت شد، آخرین باری که ادرار کردم را به یاد نمیآورم و فکر نمیکنم دیگر ادراری هم داشته باشم.
او من را میکشد. او میگذارد از بیآبی بهطور وحشتناکی بمیرم. حتی نمیخواهد بگذارد کار به جایی برسد که از شدت گرسنگی بمیرم. هرچند که آن هم باید دردناک باشد.
تنها چیز مثبتی که میتوانم بگویم این است که مچ پای چپم دیگر به آن شدتی که قبل درد ندارد. دیگر اصلاً متوجهش هم نمیشوم. فقط انگشتانم را که در طول ساق پایم حرکت میدهم. پوستش متورم و سفت است. دیگر نمیتوانم انگشتان یا مچ پایم را تکان دهم. مطمئنم که اگر وزنم را رویش بیندازم، درد میگیرد؛ اما توان ایستادن ندارم.
حالا دیگر شب شده و آن باریکهٔ نور هم رفته است. دیگر به تاریکی محض این گودال عادت کردهام. چه چشمانم را باز کنم و چه نکنم، فرقی نمیکند. باید همان چیزی باشد که به آن نابینایی میگویند. این نشان میدهد که میشود به هرچیزی عادت کرد. حالا لمس کردن دوروبرم عادی به نظر میرسد.»
زمان
۹ ساعت و ۵۷ دقیقه
حجم
۵۷۰٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۹ ساعت و ۵۷ دقیقه
حجم
۵۷۰٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
خیلی عالی بود واقعا لذت بردم وحس خوبی داشتم
کتاب رو توصیه میکنم، داستان جذابی داره اما متأسفانه اهنگی که بین بخش ها (در آغاز و پایان هر بخش) انتخاب شده افتضاحه و شدیداً عصبیکننده هست
کتاب پلیسی معمایی جالبی بود ،صدا گذاری واینکه چند نفر گویندگی کتاب رو انجام دادند عالی بود،البته داستان مقداری عجیب و دربعضی جاها غیر واقعی بود
من از این کتاب بدم میاد خیلی بد
اصلا هیچ چیز مفیدی پداشت خیلی سطحی و آبکی بود
این کتاب جنایی خیلی کشش داشت راوی ها عالی بودند اریکا و مخصوصا اولیویا انگار که فیلم میدیدم ممنون از طاقچه✋
جذاب و معمایی بود فقط موسیقی خیلی آزار دهنده بود اولیویا بامزه بود ، من ترجمه ی دیگه ای خونده بودم از این کتاب که جذابتر بود اون ترجمه
چقدرررر خوب بود انگار داشتم فیلم میدیم و اصلا دلم نمیخواست تموم شه واقعا دمتون گرم و خسته نباشین🤌
عالی بود
کتاب با موضوع جذابی هست و در طول داستان کشش خوبی دارد فقط آهنگ متن اصلا جالب نیست وکل تمرکز داستان را برهم می زند .