
کتاب لیبرالیسم
معرفی کتاب لیبرالیسم
کتاب لیبرالیسم با عنوان اصلی «Liberalismus» نوشتهٔ لودویگ فون میزس و ترجمهٔ مهدی تدینی است. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب را یک فیلسوف، جامعهشناس و اقتصاددان برجستهٔ اتریشی در باب لیبرالیسم کلاسیک و خطوط و مبانی اصلی آن نوشته است. این کتاب جزو دستهٔ علوم سیاسی و علوم اجتماعی است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب لیبرالیسم اثر لودویگ فون میزس
کتاب لیبرالیسم پرسیده است که لیبرالیسمِ کلاسیک چیست و یک لیبرالِ کلاسیک چگونه به جهان مینگرد؟ نویسندهٔ این کتاب که از متفکران برجستۀ مکتب لیبرالیسم است، بهصورتی موجز و روشن به این پرسشها پاسخ داده است. کتاب «لیبرالیسم» را یک کتاب مختصر و مفید و جمعوجور در باب لیبرالیسم کلاسیک و خطوط و مبانی اصلی آن دانستهاند. نگارش و انتشار این اثر که نخستینبار در سال ۱۹۲۷ میلادی و به زبان آلمانی منتشر شده، با دورانی حساس و بحرانی و پرتلاطم از تاریخ اروپا همزمان بوده است؛ دورانی که آرامش از اروپا رخت بربسته و طوفان آغاز شده است. در این دوران فاشیسم در ایتالیا پا گرفت و پایههای خود را محکم کرد و کمونیسم پس از استیلا بر روسیه، در حال گسترش در جهان بود. ردّ این رویدادها در کتاب «لیبرالیسم» مشهود است. لودویگ فون میزس از منظر یک متفکر و نظریهپرداز مکتب لیبرالیسم کلاسیک به موضوعات و حوزههای گوناگونی مانند اقتصاد و سیاست و روابط بینالملل و مالکیت خصوصی و آزادی و دموکراسی و جنگ احزاب و نظام آموزشی و اقلیتها و... پرداخته و این حوزهها و موضوعات را از نگاه لیبرالیسم کلاسیک بررسی و تحلیل کرده است. کتاب حاضر که از زبان آلمانی به پارسی برگردانده شده، یک مقدمه و پنج فصل و یک پیوست دارد. کتاب لیبرالیسم در باب لیبرالیسمِ کلاسیک و بهطور خاصتر خودِ لودویگ فون میزس بهعنوان نمایندۀ لیبرالیسم مکتب اتریش سخن گفته است. این کتاب را مواجهۀ یک نظام لیبرالی با هر یک از موضوعات اثر دانستهاند. کتاب «لیبرالیسم» تصویری از مختصات یک جهان آرمانی و مطلوبِ یک متفکر لیبرالِ کلاسیک را ترسیم و آیندۀ لیبرالیسم را پیشبینی کرده است.
چرا باید کتاب لیبرالیسم را بخوانیم؟
مطالعهٔ این کتاب کمک میکند با لیبرالیسم بهعنوان یک فلسفهٔ سیاسی و اجتماعی که بر آزادی فردی، حقوق بشر، دموکراسی و بازار آزاد تأکید دارد، آشنا شوید.
کتاب لیبرالیسم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دانشجویان فلسفۀ سیاسی و همۀ کسانی که میخواهند با اصول اولیه و اساسی و مهم لیبرالیسم کلاسیک و بهویژه مکتب اتریش آشنا شوند، پیشنهاد میکنیم. این اثر شما را با دیدگاههای یکی از متفکران برجستۀ این مکتب و تعریف و تلقی او از لیبرالیسم آشنا میکند.
درباره لودویگ فون میزس
لودویگ فون میزس (Ludwig von Mises) با نام کامل «لودویگ هاینریش الدر فون میزس» در سال ۱۸۸۱ میلادی به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۳ میلادی درگذشت. او فیلسوف و اقتصاددان مکتب اتریش و از متفکران برجستۀ لیبرالیسم کلاسیک بوده است. در دانشگاه وین حقوق خواند و پس از گرفتن مدرک دکترای حقوق از این دانشگاه، در اتاق بازرگانی و مشاغل وین مشغول به کار شد. در دهۀ ۱۹۲۰ میلادی به دولت اتریش مشاورۀ اقتصادی داد؛ همچنین در دانشگاه وین و مؤسسۀ عالی مطالعات بینالمللی ژنو درس داد و علاوهبر تدریس رسمی، جلساتی خصوصی هم برگزار کرد. در دورانی که مشاور اقتصادی دولت اتریش بود، بر نوع سیاستگذاریهای این دولت مؤثر بود و دیدگاههای لیبرالیستی کلاسیک خود را به دولت تسری داد. با بحرانیشدن اوضاع اروپا و درگیری جنگ جهانی دوم در پایان دهۀ ۱۹۳۰ میلادی، در سال ۱۹۴۰ بارِ سفر بست و به آمریکا رفت و تا پایان عمر آنجا ماند. با کمک صندوق «ویلیام فولکر» که حامی اقتصاددانان لیبرالِ مهاجر بود، توانست در دانشگاه نیویورک تدریس کند. حقالتدریس او را نه دانشگاه بلکه «لورنس فرتیگ» میداد که روزنامهنگاری لیبرال بود و در هیئتامنای دانشگاه نیویورک عضویت داشت. از شاگردان او میتوان به «فریدریش آگوست فون هایک»، «اوسکار مورگنشترن» و «اریک فوگِلین» اشاره کرد.
فهرست کتاب لیبرالیسم
یادداشت مترجم
یادداشت نویسنده بر نسخهٔ انگلیسی کتاب
مقدمه: چشماندازی تاریخی از لیبرالیسم و دستاوردهای آن به دست داده و از لیبرالیسم، رفاه مادی، عقلباوری و هدف لیبرالیسم، لیبرالیسم و کاپیتالیسم و ریشههای روانی لیبرالیسمستیزی سخن گفته است.
۱. مبانی سیاست لیبرال: درمورد مالکیت، آزادی، صلح، برابری، نابرابریِ شرایط درآمد و دارایی، مالکیت خصوصی و اخلاق، حکومت و دولت، دموکراسی، نقد نظریۀ زور، برهان فاشیسم، حدود فعالیت دولت، رواداری و حکومت و رفتار ضداجتماعی سخن گفته است.
۲. سیاست اقتصادی لیبرال: درمورد سازماندهی اقتصاد، مالکیت خصوصی و منتقدان آن، مالکیت خصوصی و دولت، اجراناپذیری سوسیالیسم، مداخلهگری، کاپیتالیسم، کارتلها و انحصارگریها و لیبرالیسم و همچنین از بوروکراتیکسازی سخن گفته است.
۳. سیاست خارجی لیبرال: درمورد مزرهای حکومت، حق تعیین سرنوشت، مبانی سیاسی صلح، ناسیونالیسم، امپریالیسم، سیاست استعماری، تجارت آزاد، آزادی جابجایی، ایالات متحد اروپا، جامعۀ ملل و نیز دربارۀ روسیه سخن گفته است.
۴. لیبرالیسم و احزاب سیاسی: از دکترینپرستی لیبرالها، احزاب سیاسی، بحران نظام پارلمانی و ایدۀ پارلمان رستهای - صنفی یا اقتصادی، احزاب منافع ویژه و لیبرالیسم، تبلیغات حزبی و دستگاه حزبی و این پرسش که آیا «لیبرالیسم حزب سرمایهداران است؟»، سخن گفته است.
۵. آیندهٔ لیبرالیسم: درمورد آیندۀ لیبرالیسم سخن گفته است.
پیوست
یادداشتها
بخشی از کتاب لیبرالیسم
«همهٔ تمدنهای قدیمیتر یا نابود شدهاند یا دستکم دچار رکود شدهاند؛ آن هم بسیار پیش از آنکه به آن سطح از تکامل مادی رسیده باشند که تمدن مدرن اروپا رسیده است. جنگهای خارجی و داخلی کشورها را نابود کرده است. هرجومرج شبکهٔ تقسیم کار را دچار پسرفت کرد، شهرها، تجارت و کسبوکار دچار زوال شدند و با افول مبانی اقتصادی، پالودگی اخلاقی و فکری جای خود را به بیسوادی و بیفرهنگی میداد. اروپاییان عصر جدید توانستند پیوند اجتماعی افراد و ملتها را بسیار بیشتر از آنچه تا هر زمان پیش از آن در تاریخ وجود داشت، تراکم بخشند. این اثرگذاریِ همان ایدئولوژی اجتماعی لیبرال بود که از اواخر سدهٔ هفدهم همواره روشنتر و واضحتر تکامل مییافت و پیوسته بیش از پیش بر افکار نفوذ مییافت. همهٔ آن کارهای معجزهآسایی که به شاخصهٔ زندگی مدرن ما بدل شد، بر شالودهای استوار است که لیبرالیسم و کاپیتالیسم ایجاد کردند.
اما اینک نسیم مرگ بر چهرهٔ تمدن ما وزیدن گرفته است. افرادی نامتخصص به بانگ رسا اعلام میکنند همهٔ تمدنها از جمله تمدن ما باید نابود شوند، زیرا به گفتهٔ آنها این قانونی گریزناپذیر است. در گوش مردم میخوانند که ساعت مرگ اروپا فرا رسیده است؛ و حرفشان هم پذیرفته میشود. همهجا حال و هوای خزان حس میشود.
اما تمدن مدرن اگر خود را تسلیم نکند، نابود نخواهد شد. دشمن خارجی نمیتواند آن را نابود کند؛ یعنی مانند آنکه زمانی اسپانیاییها تمدن آزتکها را نابود کردند، زیرا هیچکس روی زمین حریف این پرچمداران تمدن مدرن نخواهد شد. تنها دشمنان داخلی میتوانند به خطری برای آن تبدیل شوند. این تمدن تنها زمانی ممکن است بمیرد که ایدئولوژی جامعهستیز و ضدلیبرال ایدههای لیبرال را به زیر کشد.
پیوسته بیش از پیش این شناخت جا میافتد که پیشرفت مادی تنها در جامعهٔ لیبرالـ کاپیتالیستی امکانپذیر است. البته لیبرالیسمستیزان به صراحت به این واقعیت اذعان نمیکنند، اما وقتی وضعیت ایستای کنونی را به منزلهٔ وضعیتی ایدئال ستایش میکنند، به طور غیرمستقیم میتوان پذیرش این واقعیت را نیز از زبان آنها شنید.
میگویند درست است که پیشرفتهای مادی واپسین نسلهای بشر خیلی خوب بوده و فوایدی را بنیان نهاده است، اما دیگر بس است. میگویند این شتاب و تقلای کاپیتالیسم مدرن باید جای خود را به عافیتی بیتنش بدهد. میگویند فرد باید برای تأمل در احوال خویشتن مهلت بیابد و بنابراین لازم است سازوکار اقتصادی دیگری جایگزین کاپیتالیسم شود که به این شکلِ بیآرام و قرار پی نوآوری نباشد. کسانی که رویکرد اقتصادی رمانتیک دارند دیده به سوی قرونوسطا میچرخانند؛ آن هم نه به آن قرونوسطا که زمانی واقعاً وجود داشته است، بلکه به تصویری خیالی نظر دارند که هیچگاه وجود نداشته است. آنها به شرق مینگرند؛ البته باز هم نه شرقی راستین، بلکه به تصویری رؤیایی از شرق که ساختهٔ تخیلات آنهاست. میگویند انسانها بدون این فناوری و سواد مدرن چقدر خوشبخت بودند! چطور توانستیم چنین سهلانگارانه از این بهشت چشمپوشی کنیم!»
حجم
۲۸۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۲۸۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه