دانلود و خرید کتاب پسر خوب فریدا مک فادن ترجمه صبا ایمانی
تصویر جلد کتاب پسر خوب

کتاب پسر خوب

معرفی کتاب پسر خوب

کتاب پسر خوب نوشتهٔ فریدا مک فادن و ترجمهٔ صبا ایمانی است. نشر نون این کتاب را منتشر کرده است. این رمان خارجی از مجموعهٔ «منظومهٔ داستان ترجمه» است.

درباره کتاب پسر خوب

فریدا مک فادن در کتاب پسر خوب داستان شخصیتی به نام «لیام» را روایت کرده است. لیام پیچیدگی‌ها و نقاط تاریک زیادی در گذشته‌ٔ خود دارد. در این رمان لیام متهم ردیف‌اول یک جنایت است. «اریکا» نام مادر لیام و «هانا» نام خواهر اوست. هانا دختری ۱۴ساله است که کمی اضافه‌وزن داردو بهانه‌گیر و شلخته است، اما لیام برخلاف او در منضبط است. اوج داستان زمانی است که جنازه‌ای پیدا می‌شود و لیام به‌عنوان متهم ردیف اول آن قتل شناخته می‌شود. در این زمان اریکا در تلاش است که تا بی‌گناهی لیام را به اثبات برساند. چه ماجراهایی پیش روی لیام است؟ آیا او واقعا مرتکب قطل شده است؟ این رمان جنایی را بخوانید تا بدانید. این رمان در ۶۵ فصل نگاشته شده است.

خواندن کتاب پسر خوب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های جنایی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پسر خوب

«لاندن می‌ایستد. «عالیجناب، هیچکدوم از مدارکی که دادستانی داره، مستقیماً به جرم اشاره ندارن. الآن حتی مطمئن نیستیم که اولیویا مرسر از خونه فرار نکرده باشه. بله، اون شب با هم بودن و شواهدی وجود داره که اولیویا مرسر سوار ماشین موکّل من شده. ولی خیلی عجیبه که دوستش سوار ماشینش بشه؟ به‌علاوه، متهم یه بچۀ شونزده ساله‌ست. فقط یه پسربچه‌ست.»

با حرف لاندن، تمام نگاه‌های توی سالن دادگاه به سمت لیام کشیده می‌شود. خوشحالم که سرهمی چروک زندان را پوشیده نه کت و شلوار. توی کت و شلوار، ممکن است بزرگ‌تر به‌نظر بیاید. ولی الآن، حتی شانزده ساله هم به‌نظر نمی‌آید. الآن شبیه یک پسربچۀ وحشت‌زده است.

لاندن با صدایی ملایم‌تر ادامه می‌دهد. «هیچ‌وقت بیشتر از یک شب از پدر و مادرش دور نبوده. حتی برای اردوی مدرسه هم از خونه دور نبوده. شغل مادرش دورکاریه و می‌تونه همیشه کنار لیام باشه. حاضریم پاسپورت یا هر چیز دیگه‌ای رو که لازم دارید تحویل بدیم. ولی این جلسه برای مشخص‌کردن احتمال فراره و به‌نظرم کاملاً مشخصه که موکّل من قصد فرار نداره.»

قاضی میکوم دستی به ریش سفیدش می‌کشد. نگاهی به لیام می‌اندازد و وثیقه دویست هزار دلاری تعیین می‌کند.

باید جشن بگیریم... قاضی می‌توانست خیلی راحت وثیقه را به‌کل رد کند و در این صورت لیام تا روز محاکمه توی زندان می‌افتاد. ولی درعوض، پس از آنکه ده درصد دویست هزار دلار را به شرکت ارائه‌دهندۀ وثیقه پرداخت کنیم، می‌توانیم تا عصر لیام را به خانه برگردانیم. این به این معنا هم هست که مدارک دادستان علیه لیام از نظر میکوم چندان معتبر نیستند.

ولی موقع برگشتن به خانۀ هیچکدام‌مان حال و حوصله جشن و شادی نداریم. سکوت در ماشین حکمفرماست، انگار که از مراسم خاکسپاری به خانه برمی‌گردیم. جیسون رانندگی می‌کند و من صندلی جلو نشسته‌ام و از پنجره به بیرون نگاه می‌کنم. هانا و لیام صندلی عقب نشسته‌اند، آنقدر ساکت‌اند که می‌توانم حضورشان را فراموش کنم.

جیسون با تلاشی رقت‌انگیز برای شکستن سکوت، از لیام می‌پرسد: «دیشب چطور بود؟»

لیام یقه لباسش را می‌کشد و توی صندلی ماشین وول می‌خورد. همان تیشرت و شلوار جینی را پوشیده که وقتی دستیگرش کردند، پوشیده بود. «خوب بود.» »

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۴۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۸ صفحه

حجم

۲۴۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۸ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان