معرفی کتاب عشق در سینما؛ مثل یک عاشق
کتاب عشق در سینما؛ مثل یک عاشق نوشتهٔ صالح نجفی است. نشر لگا این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در مجموعهٔ «عشق در سینما» این بار بهسراغ فیلم «مثل یک عاشق» رفته است.
درباره کتاب عشق در سینما؛ مثل یک عاشق
مجموعهٔ «عشق در سینما» تأملی است دربارهٔ نسبت سینما و عشق؛ تأمل در این باره که سینما با عشق یا عشق با سینما چه کرده است. صالح نجفی بیان میکند شاید این مهمترین چالش سینما باشد؛ این که عشق را چگونه باید، اگر اصلاً بتوان، روی پرده نشان داد و بازنمایی کرد؟ صالح نجفی در کتاب عشق در سینما؛ مثل یک عاشق فیلم «مثل یک عاشق» را بررسی کرده است. این فیلم، اثر «عباس کیارستمی» و ماجرای دختری است که به فاحشهگری میپردازد و در این راه، با پروفسور مُسنی آشنا میشود که زندگیاش را دستخوش تغییر میکند. اولین مسئلهای که کتاب عشق در سینما: مثل یک عاشق دربارهٔ این فیلم مطرح میکند، مفهوم ارتباط است. سه شخصیت فیلم در ارتباط برقرارکردن با یکدیگر دچار بدفهمی هستند و مدام به یکدیگر دروغ میگویند. عباس کیارستمی، کارگردانی است که توجه منتقدان غربی را با ویژگی شرقیبودن در آثارش جلب کرده است. شخصیتهای فیلم از جهان شرق هستند که در پیوند با آمریکا و مدرنیزاسیونِ ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم، هویت مییابند.
خواندن کتاب عشق در سینما؛ مثل یک عاشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران، منتقدان و دوستداران سینما پیشنهاد میکنیم.
درباره صالح نجفی
صالح نجفی در سال ۱۳۵۴ به دنیا آمد. او پژوهشگر حوزهٔ فلسفه، نویسنده، مدرس، مترجم و ویراستار آثار فلسفی و فرزند «محمدعلی نجفی»، کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی است. «آیت نجفی» برادر او است. مجموعۀ «فیلم بهمثابۀ فلسفه» نوشتهٔ صالح نجفی در سال ۱۳۹۷ بهعنوان برترین کتابهای سال سینمای ایران در بخش تألیف برگزیده شد و جایزۀ بهترین تألیف هشتمین دورۀ کتاب سال سینما به او تعلق گرفت. بعضی از کتابهایی که بهوسیلهٔ صالح نجفی به پارسی برگردانده شدهاند، عبارتند از «موسی و یکتاپرستی» (نوشتهٔ زیگموند فروید)، «مفهوم آیرونی» و «مفهوم اضطراب» (نوشتهٔ سورن کیرکگور)، «درسهای برگسون برای زندگی» (نوشتهٔ مایکل فولی)، «درسهای فروید برای زندگی» (نوشتهٔ برت کار) و «تفکر نامتناهی» (نوشتهٔ آلن بدیو)، «حوزههای عدالت» (نوشتهٔ مایکل والز)، «گفتوگوهایی با عباس کیارستمی» (نوشتهٔ گادفری چشایر)، «چگونه کیرکگور بخوانیم» (نوشتهٔ جان دی کپیوتو) و کتاب «اقتدارگرایی» (نشر نی).
بخشی از کتاب عشق در سینما؛ مثل یک عاشق
«پیتر گریناوی در پایان دههٔ ۱۹۸۰ موفقترین و جنجالیترین فیلم خود و یکی از بحثانگیزترین و نامتعارفترین عاشقانههای تاریخ سینما را ساخت: فیلمی با عنوانی که در بحثانگیزی چیزی کم از محتوا و تصویرهایی که در فیلم میبینیم ندارد: آشپز، دزد، همسرش و عاشق وی. فیلم گریناوی نهفقط بهعلت صحنههای بیپروایش بلکه همچنین و شاید بیش از آن بهجهت محتوای سیاسی رادیکالش خشم فراوانی در بریتانیا انگیخت. در آمریکا تهدید کردند که فیلم را در ردهٔ فیلمهای X قرار خواهند داد ـــــ مؤدبانه: مخصوص افراد بالای ۱۸ سال. صریحتر و بیتعارفتر: فیلمهای هرزه. مخاطبان و منتقدان نمیدانستند با چه فیلمی مواجهاند. فیلمی هرزهنگار که رابطهٔ جسمانی دو شخصیت عاشقش را بهحد افراط نمایش میدهد؟ فیلمی سیاسی که بیمحابا به سیاستهای مارگارت تاچر حمله میکند؟ فیلمی دربارهٔ عشق؟ فیلمی دربارهٔ سیاست؟ دربارهٔ هیچکدام؟ دربارهٔ هر دو؟ یا، بهقول راجر ایبرت، صرفاً دربارهٔ یک آشپز، یک دزد، همسر آن دزد و عاشق همسرِ آن دزد؟ دربارهٔ خوردن و دزدیکردن و زندگی زناشویی و عاشقیکردن؟ دربارهٔ عشق و/یا دربارهٔ سیاست؟
دزد تبهکاری گردنکلفت است به نام آلبرت اسپایکا ـــــ نامی پرمعنا. spica از طرفی نام روشنترین ستارهٔ صورت فلکی سنبله است (ششمین برج از برجهای منطقهالبروج). این صورت فلکی در انگلیسی virgo نامیده میشود که همخانواده با virgin است و از همین رو در عربی «العذراء» هم بدان میگویند (بهمعنای دختر باکره یا پسری که پیش از ازدواج تجربهٔ جنسی ندارد). اما از طرف دیگر روشن است که spica نوعی جناس با واژهٔ spice دارد، بهمعنای ادویه. و چون در نظر آوریم که اسپایکای گریناوی رستوران مجلل لو اولانده [در لغت، بهمعنای «هلندی»] را تصرف کرده و هر شب در آن بزمهایی دور از نزاکت برپا میکند دلاتهای ضمنی نامش روشنتر میشود. تبهکاری انگلیسی رستوران «هلندی» را مالک شده و با اعوان و انصارش که مشتی مفتخور و قاتل حرفهای مزدورند در آن ضیافت میگیرد. طرفه اینکه مدیر رستوران سرآشپزی فرانسوی است به نام ریشار (= ریچارد). شخصیت بعدی، زن این تبهکار خشن، جرجینا نام دارد، با بازی هلن میرن که مدام عذاب میکشد و تحقیرهای شوهر نابکارش را تاب میآورد و مظلومبودن و مظلومنمایی برایش بدل به یک سبک زندگی شده است. وقایع دراماتیک فیلم از لحظهای آغاز میشود که به میز دیگری در رستوران میرسیم. در آنجا به مرد عاشق برمیخوریم که در حین غذاخوردن مطالعه میکند. او کتابدار است و روی تاریخ فرانسه و انقلاب فرانسه کار میکند. کاری به کار نمایشهای گروتسک اسپایکا (روشنترین ستارهٔ صورت فلکی جرم و جنایت و سرقت) ندارد، اما شبی نگاهش میافتد به نگاه همسر دزد ـــــ این یعنی عشق در اولین نگاه و آغاز سلسلهای از عجیبترین معاشقههای تاریخ سینما. اول از همه در توالت بانوان. و بعد، با تداوم سیاهبازی شبانهٔ دزد، معاشقهٔ آن دو در هر مکانی که بهقدر کافی برای معاشقه نامناسب و ناراحت باشد صورت میبندد. در آشپزخانه، در اتاق نگهداری گوشت، در یخچال رستوران... با رنگولعاب کابوسواری که گریناوی برای این صحنهها در نظر میگیرد. و سرانجام دزد متوجه میشود که «زنقحبه» شده است. از کوره در میرود. دستور میدهد کتابی دربارهٔ انقلاب فرانسه را کاغذ به کاغذ با یک دوک نخریسی تیز در گلوی مرد عاشق فرو کنند. پیش از آن، آشپز (ریشار) عاشق و معشوق (مایکل و جرجینا) را فراری داده بوده، به محل کار مایکل، آخرین و پاکیزهترین محل معاشقه. جایی میان کتابها. محل تلاقی عشق و انقلاب، جایی که مایکل کتابهای مربوط به انقلاب فرانسه را فهرستنویسی میکند. پس از مرگ مایکل، جرجینا شبی را کنار نعش او میگذراند و با نعش او از رنج و عذابی که کشیده میگوید... و آنگاه نوبت انتقام میرسد: جرجینا از ریشار (شاهد و محرم اصلی عشق ممنوع زن) میخواهد پیکر معشوقش را طبخ کند و واپسین ضیافت را برپا کند. این ضیافت روز جمعه برپا میشود. با یک مهمان: دزد. جرجینا ناگهان ظاهر میشود، اینبار در هیأت فرشتهٔ عذاب. آلبرت، چنانکه قبلاً در فیلم تهدید کرده بود، حال باید به قول خود عمل کند: باید مایکل را بخورد. نخستین لقمه را که به دهان میبرد، جرجینا شلیک میکند. زن دزد را میکشد.»
حجم
۲۷۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۱ صفحه
حجم
۲۷۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۱ صفحه