کتاب چکیده رمان فان مرمری
معرفی کتاب چکیده رمان فان مرمری
کتاب چکیده رمان فان مرمری نوشتهٔ ناتانائیل هاوثورن و ترجمهٔ فاطمه عبدی زاده است و انتشارات نوژین آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب چکیده رمان فان مرمری
این روزها کتابهایی در سطح دنیا متداول شده که بسیار کوتاه هستند، شاید بشود اسمشان را گذاشت: کتابک، خواندنیهای کوتاه یا کتابچه. از قضا این «خواندنیهای کوتاه» بسیار مورد استقبال قرار گرفتهاند. دلیلش ساده است. مردم دیگر وقت و حوصلهٔ سابق را برای خواندن کتابهای قطور و طولانی ندارند.
این چکیدهها به دست یک نویسندهٔ انگلیسیزبان به شیوهٔ دقیق و علمی نوشته شده و هدفش ایجاد انگیزه به مطالعهٔ ادبیات کلاسیک است.
پس دیگر نیازی نیست برای مطالعهٔ رمانهای محبوب خود، کتابهایی قطور تهیه کنید؛ «نوولا» چکیدههایی مفید و دقیق از رمانها برای شما فراهم آورده تا اگر به رمانی خاص علاقه داشتید، به مطالعهٔ نسخهٔ کامل آن هم بپردازید و از خواندن ادبیات کلاسیک لذت بیشتری ببرید.
«چکیدهٔ پنجاه رمان کلاسیک»، کتابی برای معرفی رمانهای برگزیده است، از «دل تاریکی» اثر کنراد گرفته تا «آنا کارنینا» اثر لئو تولستوی.
داستان چکیده رمان فان مرمری از این قرار است: سه هنرمند به نامهای مریم، هیلدا و کنیون و دوست ایتالیاییشان دوناتلو در حال بازدید از یک گالری هنری در رم هستند. آنها از اینکه یکی از مجسمههای مرمری گالری (فان پرکسیتلیز) شباهت عجیبی با دوناتلو دارد شگفتزده میشوند. هیلدا و کنیون آمریکایی هستند، مریم شخصیتی مرموز دارد و احتمالاً اهل آلمان باشد؛ دوناتلوی جوان نجیبزادهای ایتالیایی است. دوناتلو عاشق مریم است اما مریم او را به چشم یک پسربچه میبیند. کنیون به هیلدا علاقهمند است اما هیلدا علاقهای به او ندارد. وقتی در حال ترک گالری هستند هیلدا مریم را صدا میکند و با نشان دادن مردی که از پشت ستون آنها را نگاه میکند به آهستگی میگوید: «مدلت آنجا ایستاده».
چندماه پیش این چهار دوست به دیدن گوردخمهٔ کالیکتوسِ یکم رفتهبودند و در میان دالانهای باریک مریم را گم کردند. همین طور که صدایش میزنند ناگهان مریم با غریبهای سالخورده از میان تاریکی بیرون میآید و میگوید «مرد» به او کمک کرده تا راه را پیدا کند. هیچ توضیحی در مورد او و اینکه آنجا چه میکرد وجود نداشت. مریم تلاش میکند کنجکاوی دوستانش را با توضیحی موهوم برطرف کند: او کافری است که مریم با او پیمان بسته که اگر نتواند در عرض دوازده ماه کاری کند که به مسیح ایمان بیاورد با او به این حجرههای تاریک باز خواهد گشت... .
خواندن کتاب چکیده رمان فان مرمری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران چکیده رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چکیده رمان فان مرمری
««مرد» از آن روز همهجا به دنبال مریم است. اگر مدتی از مرد خبری نباشد خیلی زود جلوی چشم مریم ظاهر میشود. مثلاً آخرین نمونهاش همین گالری بود. او معمولاً به آتلیهٔ مریم میآید. مریم طرحهای زیادی از مرد کشیدهاست. مریم به دوست عزیزش هیلدا میگوید که حس میکند برخلاف توافقی که کردهاند این مرد است که تأثیر بیشتری روی او میگذارد و احساس ترسناکی به او میگوید که چند ماه دیگر باید این زندگی را ترک کند. دوناتلو از اینکه غریبه همهجا حضور دارد خوشحال نیست.
یک روز مریم و دوناتلو در حال پیادهروی هستند. او طبق معمول در حال ابراز عشق به مریم و مریم هم طبق معمول در حال رد کردن این احساس است. آنها به گروه نوازندهای میرسند که در حال نواختن موسیقی شادی هستند دوناتلو تحت تأثیر موسیقی شروع به رقصیدن میکند. مریم کنار میایستد و در کمال تعجب میبیند که رقصندهای جست و خیزکنان روبروی او لباسش را به تندی در هوا تکان میدهد. او مدل است! وقتی دوناتلو میخواهد کنار مریم بنشیند مریم میگوید «همین الان باید بروی!» دوناتلو زمزمه میکند «آن شخص که آنجا در سایه ایستاده و به تو اشاره میکند که دنبالش بروی کیست؟» مریم پاسخ میدهد «هیس، تنهایم بگذار! زمان تو به سر رسیده؛ الان نوبت اوست.» دوناتلو بانگ برمیآورد «از او متنفرم» مریم در پاسخ میگوید «اگر راضی میشوی باید بگویم من هم از او متنفرم».»
حجم
۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸ صفحه
حجم
۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸ صفحه