
کتاب کی خسرو، شاه نو
معرفی کتاب کی خسرو، شاه نو
کتاب کیخسرو، شاه نو نوشتهی محسن دامادی، جلد نوزدهم از مجموعه داستانهای شاهنامه است که انتشارات کتابسرای نیک آن را منتشر کرده است. این کتاب با روایتی داستانی و بازنویسیشده، بخشی از شاهنامه فردوسی را روایت میکند که به زندگی و پادشاهی کیخسرو، یکی از شاهان اسطورهای ایران، میپردازد. دامادی در این اثر، ماجراهای بازگشت کیخسرو به ایران، کشمکشهای جانشینی، و آزمونهای دشوار برای رسیدن به تاج و تخت را با زبانی ساده و قابلدنبالکردن برای نسل امروز بازگو کرده است. روایت کتاب، هم به وقایع تاریخی و اسطورهای وفادار است و هم تلاش میکند با توضیحات و حواشی، فهم داستان را برای مخاطب معاصر آسانتر کند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کی خسرو، شاه نو
کیخسرو، شاه نو به قلم محسن دامادی، روایتی داستانی از یکی از مهمترین بخشهای شاهنامه است که به ماجرای بازگشت کیخسرو به ایران و چالشهای جانشینی او میپردازد. این کتاب، با تمرکز بر وقایع پس از بازگشت کیخسرو از توران، فضای پرتنش ایران را به تصویر میکشد؛ جایی که اختلاف میان بزرگان و پهلوانان بر سر جانشینی شاه، کشور را تا آستانهی جنگ داخلی پیش میبرد. دامادی در این بازنویسی، ساختار روایی را به گونهای تنظیم کرده که هم روایت اصلی شاهنامه حفظ شود و هم مخاطب امروزی بتواند با شخصیتها و دغدغههای آنها ارتباط برقرار کند. کتاب، علاوهبر روایت داستان، توضیحاتی دربارهی جغرافیا، آیینها و اصطلاحات شاهنامه ارائه میدهد و با حاشیهنویسیهای کوتاه، فهم متن را برای خواننده آسانتر میکند. این اثر، نهتنها بازگویی یک داستان اسطورهای است، بلکه تصویری از ارزشها، باورها و چالشهای جامعهی ایرانی در دوران اسطورهای را نیز ارائه میدهد.
خلاصه داستان کی خسرو، شاه نو
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان کیخسرو، شاه نو با بازگشت گیو و کیخسرو از توران به ایران آغاز میشود. ایرانیان از آمدن شاهزادهی جوان شادماناند، اما طوس، پهلوان نامدار، با جانشینی او مخالفت میکند و فریبرز، پسر کاوس، را شایستهتر میداند. این اختلاف، ایران را تا مرز جنگ داخلی پیش میبرد؛ گودرز و خاندانش از کیخسرو حمایت میکنند و طوس و گروهی دیگر پشت فریبرز میایستند. کاوس برای حل این بحران، آزمونی تعیین میکند: هر یک از دو مدعی باید با سپاه خود به دژ بهمن در اردبیل بروند و آن را از چنگ دیوان آزاد کنند؛ پیروز این آزمون، شاه آیندهی ایران خواهد بود. طوس و فریبرز نخست به دژ میروند اما در برابر گرمای سوزان و جادوی دیوان شکست میخورند. سپس نوبت به کیخسرو و گودرز میرسد. کیخسرو با یاری یزدان و فره ایزدی، دژ را فتح میکند و آتشکدهی آذرگشسب را بنیان میگذارد. پس از این پیروزی، بزرگان ایران به پادشاهی کیخسرو گردن مینهند، طوس نیز پوزش میخواهد و نشانههای شاهی را به او میسپارد. در نهایت، کیخسرو تاجگذاری میکند و به عنوان شاه نو، بر تخت ایران مینشیند.
چرا باید کتاب کی خسرو، شاه نو را بخوانیم؟
این کتاب با بازنویسی داستانی و توضیحات تکمیلی، یکی از مهمترین بخشهای شاهنامه را برای مخاطب امروزی قابلفهم و جذاب کرده است. ویژگی شاخص اثر، ترکیب روایت اسطورهای با توضیحات تاریخی و فرهنگی است که هم به علاقهمندان ادبیات کلاسیک و هم به کسانی که با شاهنامه آشنایی کمتری دارند، امکان درک بهتر داستان و شخصیتها را میدهد. کتاب، علاوهبر روایت ماجراهای پرکشش، به مفاهیمی چون مشروعیت، شایستگی، وفاداری و گذر از بحرانهای جمعی میپردازد و نشان میدهد چگونه جامعهای اسطورهای با اختلافات داخلی و تهدیدهای بیرونی روبهرو میشود. همچنین، حاشیهنویسیها و توضیحات نویسنده، خواندن متن را برای نسل جدید آسانتر و لذتبخشتر میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان شاهنامه، دوستداران اسطورهها و تاریخ ایران، دانشآموزان و دانشجویان رشتههای ادبیات و تاریخ، و کسانی که به دنبال روایتهای داستانی از متون کلاسیک هستند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که میخواهند با مفاهیم هویت، مشروعیت و رهبری در فرهنگ ایرانی آشنا شوند، مناسب است.
بخشی از کتاب کی خسرو، شاه نو
«چو چشمِ سپهبد بَرآمد به شاه همان گیوِ گودرز با او به راه فرو ریخت از دیدگان آبِ زرد زِ دردِ سیاوش بسی یاد کرد فرود آمد از بارگی پهلوان گرفتش به بَر شهریارِ جوان گودرز خسرو را ستود و آفرین گفت که ای شهریارِ زمین، بختِ بیدارِ تو پیروز باد. جز تو چیزی نمیخواهم، نه کشور، نه تخت. چشمِ بدخواه از تو دور باد، نور به روحِ سیاوش ببارد. ستودش فراوان و کرد آفرین چنین گفت کای شهریارِ زمین تو بیداردل باش و پیروزبخت به جای تو کشور نخواهم نه تخت زِ تو چشمِ بدخواه دور باد روانِ سیاوش پُر از نور باد گودرز یزدان را گواه گرفت (گفت خدا شاهد است) که دیدارِ شاه آرامِ جانِ اوست، اگر سیاوش زنده میشد و او را به چشمِ خود میدید، اینچنین از ته دل شادمان و خندان نمیشد. جهاندار یزدان گُوای من است که دیدارِ تو، جان فزای من است سیاوَخش را زنده گَر دیدَمی بِدین گونه از دل نخندیدمی»
حجم
۹۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۹۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه