کتاب گیسوانت سیه چادر گرمسیر و سردسیر من است
معرفی کتاب گیسوانت سیه چادر گرمسیر و سردسیر من است
کتاب شعر گیسوانت سیه چادر گرمسیر و سردسیر من است سرودۀ لطیف هَلمَت با ترجمۀ رضا کریم مجاور و ویراستۀ احمد پوری در نشر چشمه به چاپ رسیده است. این کتاب، مجموعه اشعار لطیف هلمت نویسنده و شاعر اهل اقلیم کردستان عراق است.
درباره کتاب گیسوانت سیه چادر گرمسیر و سردسیر من است
این کتاب شعر را لطیف هلمت در ۱۹۷۷ به چاپ رساند. شاعر که تحتتأثیر قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر بود بخشی از آن را به شعرهای مقاومت اختصاص داده است. لطیف هلمت بیش از هر چیز، از دست شعارها و تبلیغهای دروغین سیاستمداران و دولتمردان خشمگین است و در جایجای شعرهایش، بهشیوههای گوناگون درصدد برانداختن روبند نیرنگ و نمایاندن چهرهٔ حقیقی آنهاست.
لحن و زبان هلمت، ساده و روان و به دور از تشبیهات و استعارات پیچیده و انتزاعی و جملههای بلندِ شیرکویی است. همچنین شعرها آمیخته به طنزی است که اگرچه گاه لبخند شیرینی بر لبهای خواننده مینشاند؛ اما بیشتر اوقات تلخی این لبخندها بر شیرینی آن میچربد و خواننده را به ژرفای فاجعههایی میبرد که هر روز در اطراف او میگذرد؛ اما چندان توجهی به آنها نکرده است.
عنوانهای اشعار کتاب گیسوانت سیه چادر گرمسیر و سردسیر من است عبارتاند از: قلب مصنوعی، دزد، عشق خود آمد...، ربودن / اشتباه، گمان، تاج / کفش، عشق،خانه، دسیسه، افسون، حزب، راه، نامها / فصلها، خلسه، موزهٔ تابلوهای کلاسیک، آدمآهنی، میهن، ماه مصنوعی، چوبکبریت و چیزهای دیگر، شطرنج واژهها، سایهٔ پرسشها، زبان سینه، بو، هفتهٔ دوزخ، صندلی، فروشگاه، پژواک، یادداشتها.
کتاب گیسوانت سیه چادر گرمسیر و سردسیر من است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران ادبیات و شعر بهویژه ادبیات جهان پیشنهاد میکنیم.
درباره لطیف هلمت
لطیف محمود برزنجی، مشهور به لطیف هلمت، از نسل نخست شاعران نوسرای کردستان و از همنسلان شیرکو بیکس، عبداله پشیو و رفیق صابر است که در ۱۹۴۷ در شهر کوچک کفری در نزدیکی کرکوک به دنیا آمده است. در ۱۹۶۹ نخستین شعر او در مجلهٔ رزگاری به چاپ رسید. در ۱۹۷۰ مجموعه شعر کوچکی را با عنوان خدا و شهر کوچک من منتشر کرد که با توجه به نوگرایی ویژهٔ فرم و مضمون شعرها، هیاهوی بسیاری به راه انداخت و در میان شاعران و کانونهای ادبی، با واکنشهای متفاوتی روبهرو شد. در شعرهای این مجموعه، تأثیر خفیفی از سبک شعری شاعر نامآشنای عرب، آدونیس به چشم میخورد. هلمت در اوایل دههٔ ۷۰ بههمراه تنی چند از دیگر شاعران کرد، کانون شعر کفری را بنیان گذاشت. موج نوگرایی در شعرهای کانون کفری، حتی پیش از کانون روانگهٔ سلیمانیه آغاز شده بود. لطیف هلمت از همان ابتدای کار شاعری، با دیدگاهی تازه به سراغ شعر رفت. او بهجای اینکه با جسم و تن واژهها کار کند، با روح و روان آنها کار میکند. او دوربین و تصویر را کنار میگذارد و از روزنهٔ روح به جهان نگاه میکند. جملههایی از این دست: «آتشم ذوب نمیشود...» و «عمر من / شعلهایست که خاکستر ندارد...» که در مجموعهٔ خدا و شهر کوچک من آمده است، شاید برای نخستینبار بود که وارد فضای شعر کردی میشد.
لطیف هلمت در ۱۹۷۳ مجموعۀ شعر آمادهٔ زادنی دوباره را منتشر کرد که در آن نمادهای ملی و شرقی و اسلامی را با زیبایی به کار گرفته است. او با انتشار این مجموعه، رفتهرفته به سبک و زبان ویژهٔ خود دست یافت و بهعنوان یکی از شاعران توانای کرد در محافل ادبی پذیرفته شد.
هلمت از ۱۹۷۵ در زمینهٔ ادبیات کودکان نیز به فعالیت پرداخت و آثار شایستهای شامل شعر و داستان پدید آورد. زیباترین آبادی، خوشآوازترین پرنده، آشیانهای دیگر، کودک و باران و کودک و گنجشک از جمله کتابهایی هستند که در زمینهٔ ادبیات کودکان به چاپ رسانیده است. لطیف هلمت در سالهای فرمانروایی دیکتاتور عراق، همهٔ سختیها را به جان خرید و هرگز ملت و میهنش را ترک نکرد و همواره در کنار آنها ماندگار بود.
کتابهای دیگر لطیف هلمت عبارتاند از: گردباد سپید، واژهٔ زیبا... گُل است... گُل، گرگهای لطیف هلمت، این رودخانه خشک نمیشود، سرود بینوایان، نامههایی که مادرم آنها را نمیخواند، شعری که پایان مییابد و نمییابد، رودبار، فلسطین همواره میهن غسان کنفانیست، دندان جنگ فرداها انگار سفید است و جز رستاخیز، بیابان درندهای باقی نماندهست.
او هماکنون در شهر کرکوک به سر میبرد و سردبیر ماهنامهٔ ادبی بانهروژ است.
بخشی از کتاب گیسوانت سیه چادر گرمسیر و سردسیر من است
«لطفاً صدای تلویزیون را کم کنید
تا صدای رادیوِ اورانوس را بشنویم
آیا اینک روزگار گرسنههای خواجه است؟
روزگار خواجههای خواجه است؟
روزگار ما
روزگاری الکترونیست...
شهریاران و راهزنان الکترونی
سرمایهداران و گدایان الکترونی
شاعران و عاشقان الکترونی
سربازها و پلیسهای الکترونی
سیاستها و حزبهای الکترونی
مرگها و زندگیهای الکترونی
الکترون بیایده...
الکترون بازی فوتبال و
مسابقهٔ دوچرخهسواری و
گریختن از دام گمرک!...
الکترون نشت دیکتاتوری مدرن و
ختنه کردن روانی شعر و
آبستنی آدمآهنی و
مالیخولیای اینتلیجنت عشق و
افراشتن چادرهای زند و زا و...
و...»
حجم
۴۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۴۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه