دانلود و خرید کتاب دم را دریاب سال بلو ترجمه بابک تبرایی
تصویر جلد کتاب دم را دریاب

کتاب دم را دریاب

نویسنده:سال بلو
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دم را دریاب

کتاب دم را دریاب نوشتهٔ سال بلو و ترجمهٔ بابک تبرایی است. نشر چشمه این رمان معاصر آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب دم را دریاب

کتاب دم را دریاب حاوی یک رمان است که با آمیزش عناصر کمدی و تراژدی، داستان زندگی مردی را روایت می‌کند که به‌دنبال اثبات ارزش و انسانیت خودش است. این مرد «تامی ویلهلم» نام دارد؛ مردی میانسال که به‌طور موقت در هتل گلوریانا واقع در شمال غربی نیویورک زندگی می‌کند. گلوریانا، همان هتلی است که پدر تامی چند سال در آن اقامت داشت. او که از ابتدا به‌عنوان یک خانه‌به‌دوش مطرح می‌شود، در هتلی پر از بازنشستگان سالخورده زندگی می‌کند و در طول رمان، خود را شخصیتی تنها و منزوی در میان جمع نشان می‌دهد. این رمان، یک روز بسیار مهم در زندگی تامی را به تصویر می‌کشد؛ «روز حساب». اولین بخش داستان، تامی را نشان می‌دهد که درست مانند هر روز به‌منظور صرف صبحانه با پدرش در آسانسور هتل در حال پایین‌آمدن از طبقات است. این صبح در نظر تامی با بقیهٔ صبح‌ها متفاوت است. او ترسی را در خود حس می‌کند که ناشی است از چیزی که در ساعت‌های آتی انتظار او را می‌کشد؛ گویی ویلهلم مدت‌زمانی طولانی است که برای آن لحظهٔ موعود لحظه‌شماری کرده است. رمان «دم را دریاب»، بار سنگین زندگی و تصمیمات این انسان را به تصویر می‌کشد و تقلای او برای کنارآمدن با سرخوردگی‌ها و فرصت‌های از دست‌رفته را نشان می‌دهد. این اثر در سال ۱۹۵۷ نامزد دریافت جایزهٔ کتاب ملی در بخش داستانی شد. سال بلو، نویسندهٔ برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۶ است. فیلمی بر اساس این رمان و با کارگردانی «فیلدر کوک» در سال ۱۹۸۶ ساخته شده است.

خواندن کتاب دم را دریاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سال بلو

سال بلو در سال ۱۹۱۵ به دنیا آمد. ماجراجویی‌های اولیهٔ سال بلو (ثبت‌نام در ارتش برای رفتن به جنگ جهانی، سفر به مکزیک برای ملاقات با تروتسکی که البته یک روز قبل از قرار آن دو تروتسکی ترور شد، سفرهای متعدد به اروپا، زندگی در پاریس و نیویورک، سه بار تعویض دانشگاه برای کسب مدرک لیسانس مردم‌شناسی) سرانجام جای خود را به یک زندگی مرفه و تثبیت‌شده داد. سال بلو در سال ۱۹۴۸ جایزهٔ بورس گوگنهایم و بعد کمک‌هزینهٔ بنیاد فورد را دریافت کرد. در دانشگاه‌های پرینستن و نیویورک به‌عنوان استاد مدعو و در دانشگاه مینه‌سوتا به‌عنوان دانشیار تدریس کرد. تا زمان مرگش در ۵ آوریل ۲۰۰۵ عضو انجمن ملی ادب و هنر ایالات متحد بود. در سال ۱۹۷۶ آکادمی سلطنتی سوئد ضمن اعطای جایزهٔ «نوبل ادبیات» به سال بلو، با ستایش ویژه‌ای از رمان «دم را دریاب» به‌عنوان یکی از آثار کلاسیک دوران ما، این رمان کوچک را از باقی آثار این نویسنده متمایز کرد. «نشان طلای رمان» که هر شش سال یک بار از سوی آکادمی و انجمن هنر و ادب امریکا اهدا می‌شود، در سال ۱۹۷۷ به سال بلو تعلق گرفت و یک سال بعد، او «نشان افتخار طلا» ی کانون هنرهای ملی ایالات متحده را هم برنده شد. در ۱۹۸۴ رئیس‌جمهور میتران نشان «لژیون دونور» را به او اعطا کرد؛ همچنین در سال ۱۹۹۰ «نشان کانون ملی کتاب» به پاس نقش شاخص سال بلو در ادبیات آمریکا به او اهدا شد. «فیلیپ راث» و «جویس کرول اوتس» از معروف‌ترین ستایشگران این نویسنده هستند. برخی از آثار داستانی سال بلو عبارت است از دم را دریاب (۱۹۵۶)، مرد معلق (۱۹۴۴)، قربانی (۱۹۴۸)، ماجراهای اوگی مارچ (۱۹۵۳)، هندرسن، پادشاه باران (۱۹۵۹)، هرتزوگ (۱۹۶۴)، سیارهٔ آقای ساملِر (۱۹۷۰)، مردی که اختیار دهانش را نداشت و دیگر داستان‌ها (۱۹۸۴)، بیشتر آدم‌ها از دل‌شکستگی می‌میرند (۱۹۸۷)، چیزی که از من به یادگار بماند (سه داستان؛ ۱۹۹۱)، دنیای واقعی (۱۹۹۷)، راوِلستاین (۲۰۰۰).

بخشی از کتاب دم را دریاب

«پشت شیشهٔ میوه‌فروشی، مردی داشت باحوصله بین ردیف‌های سبزیجاتش با قاشق یخ خردشده می‌ریخت. طالبی هم داشت، و آن وسط گل‌های یاس، و لاله‌های باطراوتِ میان‌سیاه هم بودند. سروصداهای فراوان خیابان، کمی پس از بلند شدن به هوا، از اعماق آسمان بازمی‌گشتند. وقتی از موج ترافیک برادوی می‌گذشتند، ویلهلم به خودش می‌گفت، دلیل این‌که تامکین مرا نصیحت می‌کند این است که یک‌نفر خودش را قبلاً نصیحت کرده، و دلیل آن شعر هم این است که می‌خواهد پند خوبی به من بدهد. ظاهراً هرکسی یک چیزی بلد است. حتا آدم‌هایی مثل تامکین. خیلی از آدم‌ها می‌دانند چه باید بکنند، ولی چند نفرشان می‌توانند انجامش دهند؟

او اعتقاد داشت که چیزهای خوب، چیزهای شاد، چیزهای راحت و بی‌دغدغهٔ زندگی را دوباره به‌دست خواهد آورد، باید و می‌تواند. اشتباهاتی کرده بود، ولی می‌توانست ازشان چشم‌پوشی کند. زمانی یک ابله بود، ولی می‌شد بخشیدش. زمان‌های تلف‌شده ـ باید فراموش می‌شدند. اوضاع زیادی پیچیده بود، ولی می‌شد دوباره به چیزهای ساده تقلیلش داد. بازیابی امکان‌پذیر بود. اول باید از شهر می‌زد بیرون. نه، اول باید پولش را می‌کشید بیرون...

از کارناوال خیابان ــ چرخ‌دستی‌ها، آکوردئون و ویولن، واکسی‌ها، گداها، غباری که مثل زنی چوب‌پا سوار چرخ می‌زد ــ به تالار باریک و شلوغ معاملات بورس وارد شدند. سر تا تهش مملو بود از جماعت برادوی. اما آن صبح روغن خوک در چه وضعی بود؟ ویلهلم از همان عقب تالار سعی کرد تا ارقام کوچک را بخواند. رئیس‌دفتر آلمانی داشت با دوربین تئاترش نگاه می‌کرد. تامکین خودش را در سمت چپ ویلهلم جا کرد و سرِ تاسِ برجسته‌اش را مخفی کرد. زمزمه کرد: «الانه که اون یارو راجع به سود ازم بپرسه.» اما بدون این‌که دیده شوند عبور کردند. گفت: «نگاه کن، روغن خوک جاشو نگه داشته.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۷ صفحه

حجم

۱۶۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۷ صفحه

قیمت:
۸,۵۰۰
۴,۲۵۰
۵۰%
تومان