دانلود و خرید کتاب یتیم ورشو کلی ریمر ترجمه فرنوش جزینی
تصویر جلد کتاب یتیم ورشو

کتاب یتیم ورشو

نویسنده:کلی ریمر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یتیم ورشو

کتاب یتیم ورشو نوشتۀ کلی ریمر با ترجمۀ فرنوش جزینی در انتشارات کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است. این کتاب که داستانی واقعی الهام‌بخش آن است در دورۀ جنگ جهانی دوم و اشغال لهستان به دست نیروهای آلمانی روایت می‌شود و دربارۀ قهرمانانی است که موفق می‌شوند کودکان یهودی زیادی را از مرگ و دسترسی نیروهای آلمانی نجات دهند.

درباره کتاب یتیم ورشو

در شروع این کتاب با دو نوجوان آشنا می‌شویم: رومن و امیلیا. هر دو در ورشو زندگی می‌کنند و هر دو در تلاش هستند تا در جامعه‌ای که نازی‌ها به‌طور وحشتناکی پیچیده و خطرناک کرده‌اند، حرکت کنند. رومن پسر پدری کاتولیک و مادری یهودی، حتی پس از مرگ پدرش در کلیسا بزرگ شد؛ اما زمانی که نازی‌ها حمله کردند، ادامۀ ادعای کاتولیک بودن خود به‌معنای جدا شدن از خانواده‌اش بود؛ بنابراین او در محلۀ یهودی‌نشین به آن‌ها پیوست.

آن‌ها در وضعیت غیرانسانی زندگی می‌کنند، با پوست سبزیجات زنده می‌مانند و در محله‌های بسیار تنگ زندگی می‌کنند؛ اما زنده می‌مانند. تا اینکه نازی‌ها تصمیم گرفتند یهودیان را از گتو اخراج کنند. اگرچه به ساکنان محلۀ یهودی‌نشین گفته می‌شود که به اردوگاه‌های کاری منتقل می‌شوند، به‌زودی متوجه می‌شوند که حقیقت حتی واضح‌تر است.

رومن می‌داند که تنها راه برای زنده ماندن خواهر و برادر کوچک‌ترش این است که آن‌ها به‌نحوی از دیوارهای محلۀ یهودی‌نشین فرار کنند؛ بنابراین او هر فرصتی را برای خروج آن‌ها بررسی می‌کند، مهم نیست که این راه‌ها چقدر غیرقانونی باشند.

امیلیا اگرچه درون دیوارهای گتو به دام نیفتاده است؛ اما از آزادی نیز دور است. در واقع، او حتی آزاد نیست که با نام واقعی خود صحبت کند. برای کسانی که در ورشو هستند، او الزبیتا است. او با زن و مردی زندگی می‌کند که آن‌ها را پدر و مادر می‌نامد، هرچند تا چند سال پیش، آن‌ها فقط یک آشنا بودند.

امیلیا زندگی قبلی خود را نه به دلخواه بلکه بر اساس ضرورت پشت سر نگذاشت. ابتدا نازی‌ها پدرش را به قتل رساندند. سپس، وقتی مشخص شد که برادرش در حال کمک به یهودیان است، آن‌ها او را نیز کشتند. مرد و زنی که امیلیا را پس از مرگ پدرش بزرگ کرده بودند، برای از دست ندادن دختر کوچکی که شکاف خانواده‌شان را پر کرده بود، به ورشو فرار کردند، به این امید که ارتباط امیلیا با برادر فراری‌اش را مخفی نگه دارند و با این کار او را در امان نگه دارند.

اگرچه امیلیا برای امنیت خود ارزش قائل است؛ اما نمی‌تواند چشمانش را بر آنچه نازی‌ها انجام می‌دهند ببندد. او که به‌دنبال عدالت است، تلاش می‌کند خود را به‌عنوان عضوی از شورش نشان دهد. او می‌داند که اگر دخالت او کشف شود، عواقبی در پی خواهد داشت؛ اما اگر شرکت نکند، نمی‌تواند باور کند که عواقبی برای روح او نخواهد داشت.

داستان یتیم ورشو با الهام از یک قهرمان واقعی، ایرنا سندلروا، نوشته شده است که توانست زندگی هزاران کودک یهودی را در طول جنگ جهانی دوم نجات دهد. ایرنا سندلروا، الهام‌بخش این داستان، یک مددکار اجتماعی اهل لهستان بود که در سازمان زیرزمینی لهستانی و مقاومت زِگوتا در ورشو تحت اشغال آلمان نازی در جنگ جهانی دوم خدمت می‌کرد. ایرنا سندلر با کمک برخی از اعضای دیگر زگوتا جان ۲۵۰۰ کودک یهودی را از راه انتقال قاچاقی آن‌ها به خارج از محلۀ یهودی‌نشین ورشو نجات داد. او آن‌ها را با ارائۀ مدارک جعلی و پناه دادن در خانه‌های فردی و گروهی در خارج از محلۀ یهودی‌نشین از دسترس نیروهای آلمانی نجات داد.

داستان یتیم ورشو در بهار ۱۹۴۲ می‌گذرد. الزبیتا رابینک جوان در دوستی با سارا، پرستاری که طبقۀ آپارتمانش را به اشتراک می گذارد، به کشفی دست می‌یابد که او را به دنیای خطرناک فریب و قهرمانی سوق می‌دهد. استفاده از اعتبار سارا برای قاچاق کودکان از محله یهودی‌نشین، الزبیتا را با واقعیت جنگ در پشت دیوارهای آن و با وضعیت اسفبار خانواده‌های گرفتار روبه‌رو می‌کند. این بی‌عدالتی او را به شورش می‌کشاند.

خواندن کتاب یتیم ورشو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به همۀ دوستداران ادبیات جنگ و مقاومت پیشنهاد می‌کنیم.

درباره کلی ریمر

کِلی ریمر، نویسندۀ پرفروش نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال، یو اس ای تودی و داستان‌های معاصر و تاریخی در سراسر دنیا است؛ از جمله: حقایقی که هرگز به تو نگفتم و چیزهایی که نمی‌توانیم ببینیم. کِلی، در یک روستا در استرالیا به‌همراه خانواده و حیوانات خانگی خود زندگی می‌کند. رمان‌های او به بیش از ۲۰ زبان زندۀ دنیا ترجمه شده است.

بخشی از کتاب یتیم ورشو

«روحِ بشر، به‌شدت اعجاب‌برانگیز است. قوی‌ترین بخش از وجود ماست که زیرِ بار انواع فشارهای گوناگونْ له شده، اما به ندرت درهم می‌شکند. دربدن نحیف و لغزش‌پذیر ما اسیر گشته، اما آزاد و رهاست. در یک بعدازظهر گرم و خجستهٔ بهاری در این افکار و اندیشه‌ها غوطه‌ور بودم و به‌همراه برادرم در خیابان زمنهوف در گِتوی ورشو به‌سمت یک فروشنده دوره‌گرد قدم می‌زدیم.

برادرم به لابه‌لای جمعیت در پیاده‌رو اشاره‌ای کرد و گفت: «یکی از اون دست‌فروشا اون‌جاست.» من سری جنباندم، اما پاسخی به او ندادم. داویدِک، درطول روز گاهی نیاز داشت که با من حرف بزند، اما فقط همین، انتظار پاسخی از من نداشت که جای بسی خوشحالی بود، چون حتی پس از ماه‌ها تکرار این رفتار از سوی او، من همچنان چیزی نداشتم که به او بگویم.

«پایینِ اون کوچه، روی پله‌های یه ساختمون یکی بود، حتی توی پیاده‌رو هم نه، درست اون‌جا روی پله‌ها.»

دستی داخل جیبم کردم و اطمینان یافتم هنوز قدری از صابونی که ناپدری‌ام به من داده، در آن هست. صابون در گِتو تقاضای بسیار شدیدی داشت، مکانی که در آن به‌شدت با کمبود آب روبه‌رو و طوفانی از بیماری با خود به‌همراه آورده بود. ناپدری من، جلوی آپارتمانِ ما یک دندانپزشکی کوچکی را اداره می‌کرد و از هرکسی بیشتر به صابون نیاز داشت. اما به همان اندازه که ساموئل به صابون نیاز داشت، مادرم به غذا نیازمند بود و همین‌طور من و داویدِک. به‌طور کلی، رفتن به بازار و خرید کردن جزو وظایف یک زن محسوب می‌شد، اما مادر لازم داشت تا از اندک نیرو و توان خود هم که شده نهایت استفاده را بکند و آن دست‌فروشی که ساموئل می‌خواست با او صحبت کنم، چندین بلوک با خانهٔ ما فاصله داشت.

ساموئل اندکی تأمل کرد و سپس صورتش را کمی درهم کشید: «... رومن، اون دست‌فروشی که پُشت یه سطل زباله بزرگ مستقر بود، فکرکنم دیروز ندیدیمش.»

کاربر 7869183
۱۴۰۲/۱۰/۲۱

کتاب های خوبی دارید من هم خیلی از شما سپاسگزارم گذارم ولی هنوز موفق نشدم از شما کتاب بخرم اگه میشه راهنماییم کنید

حجم

۴۰۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

حجم

۴۰۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان