کتاب حلقه سیاه
معرفی کتاب حلقه سیاه
کتاب حلقه سیاه نوشتۀ جیمز رولینز با ترجمۀ هادی امینی در انتشارات کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است. حیات از هر افسانۀ دیگری عجیبتر است. تمام مطالب این رمان دربارۀ مکانیک کوانتومی، طراحی هوشمند و فرگشت بر اساس حقایق هستند. حلقه سیاه سومین کتاب از مجموعه کتابهای نیروی سیگما است.
درباره کتاب حلقه سیاه
کتاب حلقه سیاه رمانی علمی، تخیلی، جنایی و هیجانانگیز و الهام گرفته از وقایعی در جریان جنگ جهانی دوم است. در شروع کتاب میخوانیم که آتشسوزی شومی در یک کتابفروشی در کپنهاگ باعث شعلهور شدن شکار بیامان و تعقیب و گریز در ۴ قاره میشود. آتشسوزی، نقشهای موذیانه برای سرقت کتاب مقدسی را آشکار میکند که زمانی متعلق به چارلز داروین، پدر نظریۀ تکامل بود. در کنار این موضوع، شخصیت دیگری وارد داستان میشود: فرمانده گری پیرس. او با سردرگمی درگیر رازی میشود که به آلمان نازی بازمیگردد. زمانی که رایش سوم سقوط کرده و طرفهای پیروز جنگ در پی به دست آوردن تحقیقات و آزمایشهای نازیها بودند. آزمایشهای وحشتناکی که در آزمایشگاهی متروکه و مدفون در کوهی توخالی در لهستان انجام میشد.
در یک قاره دورتر، دیوانگی و جنون، صومعهای دورافتاده در نپال را ویران میکند؛ زیرا راهبان بودایی به آدمخواری و شکنجه روی میآورند. لیزا کامینگز، یک پزشک جوان آمریکایی که در حال تحقیق در مورد این جنایت است، ناگهان هدف یک قاتل وحشی قرار میگیرد که برای نیروهای مخفی کار میکند. آنها میخواهند این ماجرا به هر قیمتی که است دفن شود. تنها متحد لیزا یک زائر پنهان است و او کسی نیست جز پینتر کراو، مدیر نیروی سیگما که در معبد مخفی شده و از خودش عوارضی از جنون و زوال مغزی را نیز نشان میدهد.
این وقایع در یک جا به هم میپیوندند. جایی که گری پیرس عهدهدار نجات لیزا و پینتر میشود، بهعلاوۀ دنیایی که آشکارا در خطر است. باید یک توطئه که تهدیدی برای نظم جهانی است افشا شود و سرنوشت نوع بشر را برای همیشه تغییر دهد. این به عهدۀ نیروی سیگما است که باید نقشۀ شوم ۱۰۰ ساله برای نابودی نظم دنیا و تغییر سرنوشت بشریت را فاش کند.
کتاب حلقه سیاه جیمز رولینز با هیجانات بیامان و نفسگیر، گزینۀ خوبی برای علاقهمندان به ماجراجویی است.
خواندن کتاب حلقه سیاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران رمانهای علمی، تخیلی، ماجراجویی و تعلیق پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حلقه سیاه
«ژاکوب از پشت سرش صدای شلپ شلپ پاهای این زن را میشنید که دستهایش پشتش بسته شده بودند و یکی از افراد ژاکوب تقریباً او را میکشید. برای یک زن قدش بلند بود، حدود سی سال و سینههای کوچک، اما کمری باریک و پاهای خوشفرمی داشت. موهایش سیاه و لخت بودند و پوستش از گذراندن چندین ماه زیر زمین، به سفیدی شیر شده بود. او هم باید همراه دیگران کشته میشد، اما پدرش، کارمند ارشد، هوگو هیرشفلد و ناظر این پروژه، بالاخره خون ناپاک و میراث نیمهیهودیاش را نشان داده بود. هوگو سعی کرده بود نتایج تحقیقاتیاش را نابود کند، اما پیش از اینکه بتواند دفتر زیرزمینیاش را منفجر کند، به دست یکی از نگهبانها کشته شده بود. از بخت خوب دخترش، یک نفر با اطلاعات کامل از ناقوس باید زنده میماند تا کار را ادامه دهد. تولا هم که مانند پدرش یک نابغه بود، بیش از بقیه دانشمندان از تحقیقات پدرش خبر داشت.
ولی از اینجا به بعد باید هوای او را داشته باشند.
هر بار که ژاکوب برمیگشت و نگاهی به او میانداخت، چشمان تولا از خشم سرخ میشد. ژاکوب میتوانست تنفر او را مثل یک کوره حس کند. ولی او هم ناچار بود همکاری کند... مثل پدرش. ژاکوب میدانست چطور با یهودیها برخورد کند، به خصوص یهودیهای دورگه. آنها بدتر بودند. نیمهیهودی. حدود صد هزار نفر از این نیمهیهودیها در ارتش رایش خدمت میکردند. سربازان یهودی. یک استثنای عجیب از قوانین نازی که اجازه میداد این دورگهها زنده بمانند و خدمت کنند. این کار نیاز به بخشنامه خاصی داشت. غالباً این دورگهها خشنترین سربازان بودند که میخواستند وفاداریشان به رایش، بیش از نژادشان را ثابت کنند.
با وجود این، ژاکوب هرگز به آنها اعتماد نداشت. پدر تولا هم صحت این شک را ثابت کرد. تلاش دکتر برای خرابکاری، به هیچ وجه ژاکوب را شگفتزده نکرد. هرگز نباید به یهودیها اعتماد کرد، فقط باید آنها را از بین برد.
اما مدارک استثنا شدن هوگو هیرشفلد توسط خود شخص پیشوا امضا شده و فقط به او، دخترش و یک پدر و مادر پیر، جایی در آلمان اجازه زنده ماندن میداد. پس با اینکه ژاکوب هیچ اعتمادی به دورگهها نداشت، ایمانش به پیشوا را حفظ کرد. دستورات بعدی به این خاصی نبودند: همه منابع ضروری برای ادامه کار را از معدن تخلیه و بقیه را نابود کنید.»
حجم
۷۰۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
حجم
۷۰۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه