
کتاب سرزمین زیکولا
معرفی کتاب سرزمین زیکولا
کتاب سرزمین زیکولا نوشتهی عمرو عبدالحمید و با ترجمهی یدالله گودرزی، اثری داستانی و تخیلی است که توسط انتشارات کتابسرای تندیس بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این رمان با محوریت ماجراجویی، عشق و کشف رازهای یک سرزمین ناشناخته، داستان جوانی به نام خالد را روایت میکند که در پی اثبات شایستگی خود برای ازدواج با معشوقش، وارد ماجرایی عجیب و پرخطر میشود. فضای داستان آمیزهای از واقعیت و خیال است و با خلق دنیایی متفاوت، مفاهیمی چون ارزش انسان، هوش، فقر و ثروت را به چالش میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سرزمین زیکولا
سرزمین زیکولا رمانی است که با تلفیق عناصر فانتزی و واقعگرایی، دنیایی متفاوت را پیش روی مخاطب قرار میدهد. عمرو عبدالحمید در این کتاب، داستان خالد را روایت کرده است؛ جوانی مصری که درگیر عشقی نافرجام است و برای اثبات خود به خانوادهی معشوقش، تصمیم میگیرد وارد سردابی افسانهای شود. ساختار کتاب بر پایهی سفر قهرمان بنا شده و با عبور خالد از دنیای آشنا به دنیایی ناشناخته، مخاطب را به سرزمینی میبرد که قوانینش با جهان ما تفاوت اساسی دارد. در این سرزمین، ثروت نه بر پایهی پول، بلکه بر اساس هوش و اطلاعات سنجیده میشود و فقر، معنایی متفاوت مییابد. روایت با زبانی ساده و توصیفاتی ملموس، فضای رازآلود و پرتعلیقی را خلق کرده است که خواننده را به دنبال خود میکشد. کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون هویت، شجاعت، انتخاب و ارزشهای انسانی، بستری برای تأمل دربارهی جامعه و فرد فراهم آورده است.
خلاصه داستان سرزمین زیکولا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با خالد، جوانی از مصر آغاز میشود که بارها تلاشش برای ازدواج با مونا، معشوقهاش، به دلیل خواستههای عجیب پدر مونا ناکام مانده است. پدر مونا از او میخواهد که ویژگی منحصربهفردی داشته باشد تا شایستهی ازدواج با دخترش شود. خالد که از این وضعیت خسته شده، تصمیم میگیرد برای اثبات خود، وارد سردابی افسانهای در شهرش شود؛ سردابی که سالهاست کسی جرئت ورود به آن را نداشته است. او پس از عبور از تونل و پشت سر گذاشتن خطرات، ناگهان خود را در بیابانی ناشناخته مییابد و با سرزمینی به نام زیکولا روبهرو میشود. در زیکولا، همهچیز بر اساس واحدهای هوش و اطلاعات سنجیده میشود و پول معنایی ندارد. فقیرترین افراد جامعه هر سال در مراسمی به نام روز زیکولا قربانی میشوند. خالد که هیچ شناختی از این سرزمین و قوانین عجیبش ندارد، ناخواسته وارد بازی بقا میشود. او باید یاد بگیرد چگونه در این جامعهی متفاوت زنده بماند، کار کند و دارایی هوشی خود را حفظ کند تا قربانی نشود. در این مسیر با شخصیتهایی چون یامن و اسیل آشنا میشود؛ اسیل پزشکی است که خود نیز زمانی بیگانه بوده و اکنون یکی از ثروتمندان زیکولاست. خالد با تلاش برای سازگاری با شرایط جدید، به تدریج درمییابد که برای بازگشت به دنیای خود، باید رازهای زیکولا را کشف کند و معنای واقعی ارزش و هویت را بفهمد.
چرا باید کتاب سرزمین زیکولا را بخوانیم؟
سرزمین زیکولا با خلق دنیایی متفاوت و قوانین منحصربهفرد، فرصتی برای تجربهی یک ماجراجویی ذهنی و عاطفی فراهم آورده است. این کتاب نهتنها داستانی پرکشش و پرتعلیق دارد، بلکه با طرح مفاهیمی چون ارزش انسان، نقش هوش و اطلاعات در جامعه و چالشهای هویت فردی، زمینهای برای تأمل و گفتوگو ایجاد میکند. روایت خالد از تلاش برای اثبات خود تا مواجهه با دنیایی که معیارهایش کاملاً متفاوت است، مخاطب را با پرسشهایی دربارهی عدالت، فقر، ثروت و معنای واقعی موفقیت روبهرو میکند. همچنین، فضای رازآلود و شخصیتپردازیهای چندلایه، خواننده را تا پایان با خود همراه نگه میدارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای ماجراجویانه و فانتزی، کسانی که دغدغهی هویت، ارزش فردی و اجتماعی دارند، و افرادی که دوست دارند با مفاهیم تازهای دربارهی جامعه و انسان روبهرو شوند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به دنبال داستانی متفاوت با فضاسازی خاص و قوانین غیرمعمول هستند، این اثر جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب سرزمین زیکولا
«خالد راهش را ادامه داد تا به جایی رسید که غذا سرو میکردند. سروصدای شکمش او را به یاد گرسنگی انداخت. به نزدیکترین جا مراجعه کرد و در آنجا نشست و غذا درخواست کرد. مردی با نان و گوشت پیشش آمد و گفت: «ممنون که به اینجا تشریف آوردی مرد ثروتمند!» خالد خندید: «دوباره پولداری!» سپس خورد و شکمش سیر شد. منتظر ماند تا مرد بیاید و پولش را بگیرد اما نیامد. پس خورد و راه افتاد. دوباره نیرویش بازگشت. پیادهروی در شهر را ادامه داد تا آنکه جایی را برای فروش لباس پیدا کرد. به خودش نگاهی انداخت تصمیم گرفت لباسی برای خودش بخرد که تفاوت زیادی با مردم شهر نداشته باشد تا ندانند او کیست و از کجا آمده است. وارد فروشگاه شد، کسی از او پرسید: «تو از زیکولا نیستی؟» خالد به نشانهٔ موافقت سری تکان داد، پس لباس مناسبی به او دادند. شلوار گشاد و پیراهن نخی طرحدار، از او پولی نگرفتند. مانند رستوران فروشنده به خالد گفت: «متشکرم که به ما افتخار دادی مرد ثروتمند!» لبخندی زد و به یاد حرف کسانی افتاد که در صحرا دیده بود. عجیب بود که او را سخاوتمند میدانستند. با خودش گفت اینا واقعاً دیوانهاند تا الان هم از مردم شهر کرامت دیده است.»
حجم
۱۸۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
حجم
۱۸۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه