کتاب خواهران
معرفی کتاب خواهران
کتاب خواهران نوشتهٔ وجدی معوض و ترجمهٔ محبوبه میرفندرسکی است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. خواهران داستان دو زن به نامهای ژنویه برژرون و لیلا بنت وردا را روایت میکند که سرنوشتشان در اتاوا در اتاق یک هتل با یکدیگر تلاقی میکند.
درباره کتاب خواهران
وجدی معوض متولد سال ۱۹۶۸ در شهر دیرالقمر لبنان، نمایشنامهنویس، هنرپیشه و کارگردان لبنانی/کانادایی است. در سال ۱۹۷۸ و با شروع جنگ در لبنان، به همراه پدر، مادر، خواهر و برادر بزرگترش به پاریس رفت. اما پس از پنج سال که تلاش خانواده برای بهدستآوردن اوراق لازم جهت اقامت دائمی در فرانسه بینتیجه ماند، در سال ۱۹۸۳ به شهر مونترال در استان کبک کانادا کوچ کردند. او در طول تحصیلش در دبیرستان عضو گروه تئاتر مدرسه شد و بعدها به تشویق دبیر ادبیات فرانسه، وارد مدرسهٔ ملی تئاتر کانادا شد و در سال ۱۹۹۱ از آنجا فارغالتحصیل گشت. در همین سال، با ایجاد یک شرکت نمایشی کار تئاتر را آغاز کرد. نمایشنامههای او خیلی زود شهرتی فراتر از مرزهای کبک برایش ایجاد کردند. در سال ۱۹۹۹، برای نخستین بار به فستیوال آوینیون دعوت شد که در آن نمایشنامهٔ ساحلی را به تماشا گذاشت که داستان پسری است که میخواهد جسد پدرش را در روستایشان دفن کند، ولی نمیتواند، چون تمام گورستانها پر شدهاند. بنابراین پسر در جستوجوی پناهی برای پدر، پا به سفری دور و دراز میگذارد. این نمایشنامه در سال ۲۰۰۰ جایزهٔ ادبی فرماندار کل کانادا و سپس جایزهٔ بزرگ تئاتر فرهنگستان فرانسه در سال ۲۰۰۹ را برای او به ارمغان آورد. نمایشنامهٔ ساحلی اولین بخش از مجموعهٔ چهارگانه (تترالوژی) تحت عنوان خون وعدهها شناخته شده است، که در سالهای بعد با نمایشنامههای آتشسوزیها، جنگلها و آسمانها تکمیل میگردد.
در سال ۲۰۱۲ این هنرمند کاناداییِ لبنانیتبار به مدیریت جدید تئاتر ملی کُلین در پاریس منتصب شد.
همزمان با مدیریت هنری تئاتر فرانسویِ مرکز ملی هنرها در اُتاوا۱۸ (پایتخت کانادا) از ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲، معوض به یاری کمپانی فرانسویاش با تئاترهای فرانسوی همکاری نزدیکی را دنبال میکند. چند سالی است که وجدی معوض و خانوادهاش ساکن شهر نانت در غرب فرانسه هستند.
تاریخ، حافظه، تبعید و جلای وطن، خانوادههای ازدسترفته و گاه بازیافته، مرگ، رنج، جستوجوی ریشهها و... ازجمله مضامینی هستند که در تمامی آثار وجدی معوض یافت میشوند. در گفتوگویی در سال ۲۰۱۳ با لحنی شکوه آمیز ابراز میدارد: «هیچچیز به اندازهٔ زمانی که از من میپرسند چرا تا این اندازه پرسش هویت ذهنم را به خود مشغول کرده، مرا افسرده نمیکند. در پاسخ میگویم این پرسش هویت نیست که ذهنم را درگیر کرده است بلکه من بیشتر هراس آن دارم که شور و خلوص دوران نوجوانی را از دست دهم.»
بااینهمه تئاتر او تئاتر جستوجوی خویشتن و هویت باقی میماند که با گذر از سرزمینها، گذشته، حال و آینده را در هم میآمیزد. وجدی، این کودک مسیحی که از کشور خود بیرون رانده شده، در تلاش برای یافتن سرزمینی دیگر، بر صحنههای تئاتر و در کتابهایی که مینویسد و فیلمهایی که میسازد، موطن جدید خود را مییابد.
وجدی معوض با نمایشنامهٔ خواهران بعد از تنهایان و قبل از نمایشنامههای: برادران، پدر، مادر، با ترسیم چرخهای صمیمیتر از تترالوژی خون وعدهها، به شرح مضمونهای مورد علاقهٔ خود میپردازد. همانطور که در مقدمهٔ نمایشنامهٔ خواهران اشاره میکند، ارتباطات خانوادگی، زبان مادری گمگشته، جنگ و تبعید از مفاهیم اصلی این اثر هستند. او همچنین، برای به پرسش گرفتن جهان امروز، ابایی ندارد که از تراژدیهای یونانی که از دیرباز منبع الهام او بودهاند اقتباس کند و اینچنین است که اسطورهها در جای جای این نمایشنامه خودنمایی میکنند.
از دیگر ویژگیهای بارز نوشتار او استفاده از استعاره است که در این نمایشنامه از همان پیشگفتار آغاز میشود.
خواهران داستان دو زن به نامهای ژنویه برژرون و لیلا بنت وردا را روایت میکند که سرنوشتشان در اتاوا در اتاق یک هتل با یکدیگر تلاقی میکند. نمایشنامه با یک سکانس نسبتاً خندهدار شروع میشود که طی آن ژنویه در حال رانندگی و خواندن آهنگ من تنها یک ترانهام میباشد، سپس او گریه میکند؛ شاید به این دلیل که کلماتی که با صدای خوانندهٔ اپرای کبکی منتقل میشوند، او را به آنچه احساس میکند بازمیگرداند. در آن طوفان در مسیر مونترال به اتاوا، کمبودهای خود را میبیند. جوانیاش را که به پایان رسیده است. اما ژنویه هنوز آگاه نیست که طاقتش تا چه اندازه طاق شده است. او نمیتواند حدس بزند چه چیزی در اتاق هتل پالاس هاوس در اتاوا منتظرش است. وی که یک وکیل مونترالی و میانجیگر مناقشات منطقهای است، قبل از پرواز به آفریقا برای یک میانجیگری، باید یک شب را در اتاوا برای برگزاری کنفرانسی سپری کند.
ژنویه، وکیل باهوشی که همیشه خود را وقف حل و فصل اختلافات بزرگ کرده، از ابراز کمترین خواستههایش ناتوان بوده است. اکنون که دوران جوانیاش گذشته به پوچی ناگهانی، به چهرهٔ نحیف مادرش، زبان گم شدهٔ پدرش و سکوت صندلی عقب ماشینش که هیچ صندلی کودکی روی آن نصب نشده میاندیشد.
کمی بعد، ناامید از نسل میانجیگران آینده که اقبالی به کنفرانس او نشان ندادند، در اتاق هتل با مشکل زبان مواجه میشود. صحنههای متناوب کمیک و سوءتفاهمهای زبانی، فضایی کاملاً مؤثر ایجاد میکند که درنهایت مانند اغلب آثار وجدی معوض، به ایدهٔ تبعید و دوری از زادگاه اصلی در مورد این شخصیت منتهی میشود. اینک او، پس از کلافگی و عصیان، به اعمال تهاجمآمیز دست زده و اتاق را ویران میکند.
قسمت دوم با ورود لیلا بنت وردا شروع میشود. او که کارشناس خسارات بیمه است برای تهیهٔ گزارش از آسیبهایی که ژنویه به هتل وارد کرده است، به آنجا فراخوانده میشود.
تماشاگر خیلی سریع وارد بازی شباهتها بین این دو زن میشود، زیرا سرنوشت این دو شخصیت در ویرانههای سیلزدهٔ گذشته بسیار نزدیک به نظر میرسد: پیوند ناگسستنی با یکی از دو والدین (مادر برای ژنویه، پدر برای لیلا)، دوگانگی زبانها (انگلیسی/فرانسوی برای ژنویه، فرانسوی/عربی برای لیلا)، سرنوشتی که با سنگینی گذشته و چیزهای ناگفته رها شده است (یک خواهر برای ژنویه، یک جنگ برای لیلا)...
و اینگونه، مونولوگ یکی به مونولوگ دیگری پاسخ میدهد و نویسنده یک گفتوگوی واقعی و عمیق بین این دو زن برقرار میکند.
خواندن کتاب خواهران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامههای مدرن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خواهران
«کف مرتب.
پرتوهای باشکوه بر روی آوانسنی بسیار نورانی.
پردهٔ یک سالن نمایش باز میشود.
ژنویه برژرون ظاهر میگردد.
سیلی از ابراز احساسات، تشویقی مهارناشدنی.
ژنویه برژرون، با اشک شوق، سلام میدهد.
ژنویه برژرون: رفتن سخت است وقتی جمعی اینچنین فوقالعاده دوستم دارند.
رگباری از کف ممتد.
مردم درخواست میکنند: «یکی دیگه، یکی دیگه، یکی دیگه...»
ژنویه برژرون: آخریش را برایتان خواهم خواند (موج شادی سالن را فرامیگیرد)، اما بعد از آن میروید میخوابید! من احساس مسئولیت میکنم: فردا صبح باید زود از خواب بیدار شوید! (خندههایی به علامت تصدیق.) این ترانه را برای همهٔ آنهایی نوشتهام که احساس میکنند نزدیکانشان آنها را درک نمیکنند اما این ترانه، بهخصوص، ترانهایست به عشق شما، طرفدارانم!
پیش نوای قطعهٔ من تنها یک ترانهام، شعری از دیان ژوستر با صدای ژینت رنو. ژنویه برژرون، با هماهنگی، پرشور، بلندتر از صدای خوانندهٔ اپرای کبکی میخواند. او از تمام احساس خود، تمام اشتیاقی که در توان دارد در اجرای بند اول مایه میگذارد و هنگام شروع بند گردان اوست که با تمام وجود میلرزد. این جوشش اجرای اوست. اما، متأسفانه، در ابتدای بند دوم، کامیونی که با صدای بوقش موزیک را میپوشاند رد میشود. ژنویه برژرون اصلاً آشفته نمیشود. تریلی دیگری رد میشود، سپس ماشینها و باز بوقهای دیگر. اکنون آشفته، درحالیکه میخواهد به هر طریقی از دنیای واقعی بگریزد، تلاش دارد که با تمرکز به اجرایش ادامه دهد. اما این واقعیت قویتر از اوست. ژنویه برژرون ناگهان بهواسطهٔ خطری که در هنگام رانندگی و خیالپردازی او را تهدید میکند از فانتسم بیرون میآید. سالن نمایش محو شده و جایش را به بزرگراه برفی میدهد که در آن ژنویه برژرون پشت رل بلندبلند با صدای ژینت رنو که از ضبط ماشین پخش میشود آواز میخواند.
زنگ تلفن همراه.»
حجم
۷۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۷۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه