کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۹
معرفی کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۹
کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۹ نوشتهٔ ژان میشل ریب و ترجمهٔ داریوش مودبیان است. نشر گویا این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی پنج نمایشنامهٔ کمدی.
درباره کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۹
مجموعهٔ طنزآوران جهانِ نمایش، حاصل کوششها و پژوهشهای علمی و عملی ــ پنج دههٔ اخیرِ ــ یکی از پژوهندگان و دستاندرکاران راستین هنر نمایش در عرصهٔ کمدی در ایران است.
هنرِ نمایش، از روزگار دیرین، بخشی از فرهنگِ جهانیست که دور از هر رنگ و هر تعلقی میتواند ناشر اندیشههای بالا و والای انسان در میان انسانها و سرزمینهای گوناگون باشد. هنر نمایش، این رسانهٔ قدرتمند گروهی و جمعی، زبانِ جهانی گفتوگوی فرهنگها است. در این هنر طنز و کمدی جایگاه ویژهای دارد.
در تعریفی کلی، کمدی به معنای تقلید از کردار، رفتار و حتی باورهای محیط پیرامون نوع بشر برای اصلاح امور اجتماعی است، آریستوفانس ــ پدر کمدینویسی در یونان باستان ــ به طرح موضوعهای عصر خود با زبانی هجوگونه، استهزاآمیز و گاه خشن میپرداخت و پس از او کمدینویسان دوران میانه ــ رم باستان ــ (پلوتوس، ترنس و مناندر) در کمدیهای خود بیشتر زبان فراواقعیت را به کار میگیرند و به نقدِ جامعه خویش و مناسبات اجتماعی آن دوران میپرداختند. اما با دگرگونیهای فکری در دوران پس از آن و تغییر و تحول در نظام اجتماعی و سیاسی اروپا و پیشرفت علوم به ویژه جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی، عناصر واقعگرا چه در مضامین و چه در زبان و حتی ساختار کمدی رونق گرفت.
کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۹ دربردارندهٔ نمایشنامههای «شایعه»، «در خیابان هیچکس به من نگاه نمیکند»، «تئاتر بیدنگ و فنگ»، «دوست ناشناس» و «بوی ماندگی» نوشتهٔ ژان میشل راب است. ژان میشل راب یکی از طنزآوران معاصر جهان نمایش است که در ساخت و ساز موقعیت کلامی بر صحنه سرآمد است و بهعنوان کارگردان چه در تئاتر، چه در تلویزیون و سینما در پردازش موقعیت گفتاری صاحبِ سبک است.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۹ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان و فعالان عرصهٔ هنرهای نمایشی به خصوص دوستداران آثار طنز و کمدی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۹
«دختر: مامان اسمش ناتالیه، پاپا ...
پدر: نه، عزیزم، مادرت اسمش یولانده. مثل خواهرش، مثل مادرش، مثل مادربزرگش، خاله و دختر خالههاش ...
دختر: ولی ... ولی من فکر میکردم تنها کسیه تو فامیل که اسمش یولاند نیست.
پدر: نه، جان دلم، اون هیچ وقت نخواست این رسم رو بشکنه، و مثل همهٔ دخترهای فامیل اسمش یولانده ... خوب درک میکنم که این خبر چقدر برای تو تکون دهندهست.
دختر: واقعاً که! تازه من باید در هیجده سالگی بفهمم که اسم مادرم ناتالی نبوده، امیدوارم متوجه شده باشی چه بلایی سر من آوردی!
[ دختر میزند زیر گریه. ]
پدر: من هر کاری از دستم برمیآمد، کردم، که تو دیرتر این موضوع رو بفهمی ... اما خُب میدونستم که یک روز بالاخره باید واقعیت رو به تو بگم.
دختر: ولی چرا، آخه چرا به من دروغ گفتید؟
پدر: وقتی تو دنیا اومدی، این من بودم که خواستم اسم مادرت ناتالی باشه ... میترسیدم تو مدرسه همه تو رو مسخره کنند، رفقات به تو بخندند که اسم مامانت یولانده مثل مادرش، دختر خالههاش و خواهرش و بیست و هفتمین یولاند خانوادهست؛ میترسیدم ازت بپرسند چرا تو خانوادهتون عرضه ندارند یک اسم دیگهای برای دخترهاشون پیدا کنند ... خُب، چون تو هم نمیتونستی جواب قانعکنندهای پیدا کنی، به شک میافتادی که نکنه خانوادهات همهشون بیمار روانیاند، از خودت میپرسیدی یعنی خانوادهٔ من اینقدر کودن و عقب افتادهاند که نتونستند یک اسم دیگهای برای دخترشون پیدا کنند، یک اسم مرتب تکرار کردند، یولاند بعد از یولاند؟!! ... تو دختر کوچولو و عزیز من بودی و دلم نمیخواست اینجور فکر که واسهٔ دختر کوچولوها خوب نیست، اذیتت کنه. یک دختر کوچولو باید بره تو صحرا، تو دشت و دمن بدوه، آواز بخوونه، زبان اسپانیایی یاد بگیره، تو مراسم عشاء ربانی، تو کلیسا شرکت کنه مثل همه، به فکر شاهزادهٔ رویاهاش باشه که روزی از راه میرسه و باهاش ازدواج میکنه، حتا اگه اون شاهزاده همجنس باز باشه ... تازه وقتی میبینی که شاهزادههای قصهها چه سر و وضعی دارند و چه رفتارهایی میکنند، تعجب نمیکنی که اونها بیشتر باید پسرها رو ترجیح بدند و دخترهای جوون بیخود انتظار بکشند ... جز تو، جان دلم، ت»
حجم
۱۶۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۶۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه