دانلود و خرید کتاب یک زن آنی ارنو ترجمه سمانه رودبار محمدی
تصویر جلد کتاب یک زن

کتاب یک زن

نویسنده:آنی ارنو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یک زن

کتاب یک زن نوشتۀ آنی ارنو با ترجمۀ سمانه رودبار محمدی در انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است. این کتاب روایت آنی ارنو، نویسندۀ برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات، از زندگی مادرش از ابتدا تا زمان مرگ است.

درباره کتاب یک زن

کتاب یک زن داستان زندگی زنی سختکوش و مقاوم است. او مادر آنی ارنو است که بر اثر آلزایمز از دنیا رفت. ارنو پس از مرگ مادرش، این سفر به گذشتۀ او را آغاز کرد. سفری که می‌توان آن را دلهره‌آور خواند. در جریان روایت زندگی مادرش، پیوند میان مادر و دختر را نیزبررسی می‌کند، پیوندی که هم ضعیف است و هم تزلزل‌ناپذیر. ارنو در این ادای دین به مادر تلاش می‌کند بیشترین عدالتی را که می‌تواند در حق مادرش روا دارد. چنان‌که خود گفته است: «من معتقدم که درباره مادرم می‌نویسم زیرا نوبت من است که او را به دنیا بیاورم.» این کتاب را هم می‌شود رمان خواند، هم سرگذشت‌نامه یا شاید بتوان گفت: سرگذشت‌نامه‌ای روایی.

در داستان یک زن می‌خوانیم که شخصیت اصلی که روستازاده است ابتدا با کارگری و سپس با مغازه‌داری و فروشندگی زندگی را می‌گذراند و پس از درگذشت همسرش، در حفظ موقعیت شخصی و اجتماعی خود می‌کوشد. ارنو در ضمن روایت زندگی مادر، خواننده را با فرازوفرودهای رابطۀ خود و مادرش آشنا می‌کند. کتاب نثری ساده و صمیمی دارد و مخاطب را با زندگی ۳ نسل از یک خانواده همراه می‌کند. ارنو این کتاب را در ۱۹۸۸ نوشت.

خواندن کتاب یک زن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به دوستداران رمان‌های سرگذشت‌نامه‌ای پیشنهاد می‌کنیم.

درباره آنی ارنو

آنی اِرنو در ۱۹۴۰ در نرماندی به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی‌اش را در محیطی کارگری و روستایی سپری کرد. او برخلاف والدینش توانست تحصیل کند و وارد دانشگاه شود. بعد از اتمام تحصیلات، ابتدا به‌عنوان معلم و سپس استاد ادبیات به تدریس مشغول شد. او هم‌اکنون بازنشسته است و در سِرژی، در حومهٔ پاریس، زندگی می‌کند. 

اِرنو با نوشتن کتاب «قفسه‌های خالی» در ۱۹۷۴ به‌عنوان نویسنده شناخته شد. در ۱۹۷۷ و ۱۹۸۱ به‌ترتیب دو کتاب «آنچه می‌گویند» و «یا هیچ و زنِ یخ‌زده» را منتشر کرد. در ۱۹۸۴، «جایگاه» را نوشت و در آن به شرح‌حال، زندگی و موقعیت اجتماعی پدر و مادرش پرداخت. این کتاب جایزهٔ رونودو را برایش به ارمغان آورد. در ۱۹۸۸ «یک زن» را منتشر کرد که در آن زندگی مادرش از بدو تولد تا مرگ را به تصویر کشیده است. از اِرنو کتاب‌های بسیاری منتشر شده است. او در ۲۰۰۰ نیز در کتابی با عنوان «اتفاق»، به شرح ماجرای ازدواج خود پرداخت. کتاب «سال‌ها» در ۲۰۰۸ توانست جایزهٔ مارگریت دوراس را به خود اختصاص دهد.

 جنبهٔ خودزندگی‌نامه‌ای آثار ارنو، درهم‌آمیختن زندگی و تجربهٔ فردی با تجربهٔ تاریخی و اجتماعی، در کنار قلم ساده و بی‌پیرایه‌اش باعث جلب توجه مخاطبان و همچنین منتقدان آثارش می‌شود. ارنو در ۲۰۰۸ نیز جایزهٔ زبان فرانسه را برای همهٔ آثارش از آن خود کرد و در ۲۰۱۴ موفق به دریافت دکترای افتخاری از دانشگاه سِرژی ـ پونتواز شد. او در ۲۰۲۲ نیز جایزۀ نوبل ادبیات را دریافت کرد.

بخشی از کتاب یک زن

«حدود ساعت پنج، به بیمارستان زنگ زدم تا بپرسم ممکن است که همراه دو پسرم مادرم را در سردخانه ببینم. تلفنچی گفت که الآن خیلی دیر است و سردخانه ساعت چهار و نیم بسته می‌شود. تنها از خانه بیرون آمدم و با ماشین به محله‌های جدیدِ نزدیک بیمارستان رفتم تا یک گل‌فروشی پیدا کنم که روزهای دوشنبه باز باشد. می‌خواستم سوسن سفید بگیرم، اما فروشنده منصرفم کرد و گفت که فقط برای بچه‌ها و به‌خصوص دختران جوان سوسن سفید می‌گذارند.

مراسم تدفین روز چهارشنبه برگزار شد. با پسرهایم و شوهر سابقم به بیمارستان رسیدم. مسیرِ سردخانه با هیچ تابلوی راهنمایی مشخص نشده بود و ما قبل از پیدا کردنش گم شدیم. یک ساختمانِ بتونی، بدون طبقه، کنارِ کشتزارها بود. کارمندی با پیراهن سفید، که داشت با تلفن صحبت می‌کرد، به ما اشاره کرد که در راهرو بنشینیم. روی صندلی‌هایی که کنار دیوار ردیف شده بودند، روبه‌روی اتاق بهداشت و درمان، که درش باز بود، نشستیم. می‌خواستم دوباره مادرم را ببینم و دو شاخهٔ کوچکِ درخت بِه را، که شکوفه زده بود، و در کیفم بود، رویش بگذارم. نمی‌دانستیم به آن‌ها اطلاع داده بودند که مادرم را یک بار دیگر، برای آخرین بار، قبل از بستنِ تابوت نشانمان بدهند یا نه. کارمندِ مراسم تشییع جنازه، که در مغازه او را دیده بودیم، از اتاق ِکناری بیرون آمد و مؤدبانه دعوتمان کرد به دنبالش برویم. مادرم در تابوت بود. سرش رو به عقب و دستانش به صلیب بسته شده بود. پارچه را از سرش درآورده بودند و لباسِ خواب توردارش را تنش کرده بودند. روانداز ساتن تا سینه‌اش را پوشانده بود. در یک سالنِ بزرگِ خالی و بتونی بود. نمی‌دانم کمی نور از کجا می‌آمد.»

کاربر ۱۴۹۸۸۹۵
۱۴۰۳/۰۸/۰۹

کتاب را دوست داشتم. شاید اولش فکر می‌کردم جذبم نکنه ولی تا آخر منو کشوند. ترجمه زیاد خوب نبود.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۰ صفحه

حجم

۶۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۰ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
۸,۱۰۰
۷۰%
تومان