دانلود و خرید کتاب بیگانه آلبر کامو ترجمه جلال آل احمد

معرفی کتاب بیگانه

کتاب بیگانه نوشتهٔ آلبر کامو و ترجمهٔ جلال آل احمد و علی اصغر خبره زاده است. انتشارات نگاه این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر با خبر مرگ مادر راوی آغاز می‌شود. راوی باید برای شرکت در مراسم تدفین مادرش برود. این اثر، جایزه نوبل ادبیات ۱۹۵۷ را دریافت کرد. رمان، به ۲ بخش تقسیم می‌شود: پیش از یک قتل و پس از یک قتل.

درباره کتاب بیگانه

کتاب بیگانه یکی از مشهورترین آثار آلبر کامو، نویسنده فرانسوی برندهٔ جایزهٔ‌ نوبل ادبیات، است. او در مقدمه‌ای بر این رمان می‌نویسد که این رمان را در جمله‌ای خلاصه کرده است و آن اینکه در جامعهٔ ما هر کس که در تدفین مادر نگرید، خطر اعدام تهدیدش می‌کند. منظور این نویسنده این است که قهرمان داستانش ازآن‌رو محکوم به اعدام شد که در بازی همیشگی مردمان مشارکت نداشت. «مورسو» شخصیتی است که از جامعهٔ خود بیگانه است و در زندگی شخصی، تنها و در جست‌وجوی لذت‌های تن سرگردان. همان‌طور که از این نوشته می‌توان دریافت، در رمان بیگانه با شخصیتی روبهٰ‌رو هستیم که گاه همانند باقی افراد جامعه رفتار نمی‌کند.

از رمان بیگانه، به‌خاطر درون‌مایه و سبک ادبی آن، اغلب به‌عنوان نمونه‌ای از فلسفهٔ پوچ‌انگاری (ابزورد) و مکتب ادبی اگزیستانسیالیسم یاد می‌شود؛ اگرچه خودِ نویسنده مورد دوم را رد کرده است. «مورسو» در این رمان یک مرد فرانسوی - الجزایریِ بی‌تفاوت است که نهایتاً به اعدام محکوم می‌شد. این رمان، به ۲ بخش تقسیم می‌شود: پیش از یک قتل و پس از آن. ژان پل سارتر نیز مقدمه‌ای بر این اثر نوشته است. 

خواندن کتاب بیگانه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن و خرید کتاب بیگانه را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر جهان و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره آلبر کامو

آلبر کامو (Albert Camus)، فیلسوف و روزنامه‌نگار مشهور، ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در الجزایر فرانسه در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد. او با داستان‌های زیبایی که آفرید در سال ۱۹۵۷ موفق شد تا جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند. به دلیل «آثار مهم ادبی که به‌روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر می‌پردازد» او پس از رودیارد کیپلینگ جوان‌ترین برندهٔ جایزه نوبل است.

کامو در سال ۱۹۴۹ یک اتحادیهٔ بین‌المللی را تأسیس کرد. اساس کار این اتحادیه، «محکوم‌کردن هر دو ایدئولوژی شکل‌گرفته در آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی» بود. آندره بروتون نیز یکی از اعضای آن بود.

کامو در طول دوران فعالیتش رمان‌ها و نمایشنامه‌های بسیاری را نوشت. طاعون، سقوط، بیگانه، نمایشنامه کالیگولا، نمایشنامه صالحان، افسانه‌ سیزیف و خطاب به عشق که مجموعه نامه‌های عاشقانهٔ او و ماریا کاسارس است از آن جمله‌اند.

آلبر کامو، ۴ ژانویه ۱۹۶۰ در ۴۶ سالگی و در ویل‌بلویل فرانسه، به علت یک سانحهٔ رانندگی، چشم از دنیا فروبست.

درباره جلال آل احمد

سید جلال‌الدین سادات آل‌احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده‌ای مذهبی و روحانی در محلهٔ سید نصرالدین شهر تهران به دنیا آمد. وی نویسنده، روشنفکر سوسیالیست، منتقد ادبی و مترجم ایرانی، پسرعموی سید محمود طالقانی و همسر سیمین دانشور بود. او در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر بسزایی گذاشت. او دانش‌آموختهٔ رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی در دانش‌سرای عالی تهران بود؛ تحصیل را تا دورهٔ دکترای ادبیات فارسی ادامه داد؛ اما سرانجام از ادامهٔ آن صرف‌نظر کرد.

آل‌احمد در جوانی (با حفظ گرایش‌های مذهبی)، به‌نوعی، به روحانیت پشت کرد و نیز به جریان توده پیوست. او تأثیری گسترده بر جریان روشنفکری دوران خود داشت و افزون بر نگارش داستان، به نوشتن مقالات اجتماعی، پژوهش‌های مردم‌شناسی، سفرنامه‌ها و ترجمه‌های متعدد نیز می‌پرداخت. می‌توان مهم‌ترین ویژگی ادبی آل‌احمد را نثر او دانست؛ نثری فشرده، موجز و درعین‌حال عصبی و پرخاشگر که نمونه‌های خوب آن را در سفرنامه‌های «خسی در میقات» یا ناداستان «سنگی بر گوری» می‌توان دید و خواند.

نخستین مجموعهٔ داستان او «دیدوبازدید» نام داشت.

او در سال ۱۳۲۶، دومین کتابش، «از رنجی که می‌بریم» را هم‌زمان با کناره‌گیری از حزب توده چاپ کرد؛ کتابی که بیانگر داستان‌های شکست مبارزاتش در این حزب است.

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به‌عنوان ضربه‌ای سنگینی بر پیکر آزادی‌خواهان، آل‌احمد نیز افسرده شد. او در این سال‌ها، کتابی را تحت عنوان «سرگذشت کندوها» به چاپ رساند. کتاب‌های اورازان، تات‌نشین‌های بلوک زهرا و مدیر مدرسه در همین دوران نوشته شدند.

از میان خدمات این نویسنده و متفکر به ادبیات فارسی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

معرفی آلبر کامو به جامعه ادبی؛ با ترجمه‌هایی از آندره ژید، یونگر، اوژن یونسکو و داستایوسکی،

معرفی بیشتر شعر نو نیمایی و کمک به گسترش آن،

حمایت از شاعرانی چون احمد شاملو، نصرت رحمانی و حمایت از جوانان دیگر،

ایجادکردن جهشی بی‌سابقه در نثر فارسی با نثر خودش،

ایجاد تشکل‌های ادبی و صنفی، از جمله کانون نویسندگان ایران و انتشار مقالات گوناگون.

جلال آل‌احمد را ادامه‌دهندهٔ راهی می‌دانند که پیش از وی، محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت در ساده‌نویسی و استفاده از زبان و لحن عموم مردم در محاورات، آغاز کرده بودند؛ استفاده از زبان محاوره‌ای به‌وسیلهٔ جلال به اوج رسید و گسترش یافت.

برخی از داستان‌های آل احمد:

پنج داستان (۱۳۵۰)، نفرین زمین (۱۳۴۶)، سنگی بر گوری (نوشتهٔ ۱۳۴۲، چاپ ۱۳۶۰)، نون والقلم (۱۳۴۰)، مدیر مدرسه (۱۳۳۷)، سرگذشت کندوها (۱۳۳۷)، زن زیادی (۱۳۳۱)، سه تار (۱۳۲۷)، از رنجی که می‌بریم (۱۳۲۶)، دید و بازدید (۱۳۲۴) و...

مقاله‌ها:

«گزارش‌ها» (۱۳۲۵)، «حزب توده سر دو راه» (۱۳۲۶)، «هفت مقاله» (۱۳۳۲)، «غرب زدگی» (۱۳۴۱)، «کارنامه سه ساله» (۱۳۴۱)، «ارزیابی شتاب‌زده» (۱۳۴۳)، «یک چاه و دو چاله» (۱۳۵۶)، «در خدمت و خیانت روشنفکران» (۱۳۵۶)، «اسرائیل، عامل امپریالیسم» و...

مشاهدات و سفرنامه‌ها:

اورازان (۱۳۳۳)، تات‌نشین‌های بلوک زهرا (۱۳۳۷)، جزیرهٔ خارک درّ یتیم خلیج فارس (۱۳۳۹)، خسی در میقات (۱۳۴۵)، سفر به ولایت عزرائیل (۱۳۶۳)، سفر روس (۱۳۶۹) و...

ترجمه‌ها:

تشنگی و گشنگی اثر اوژن یونسکو (۱۳۵۱ - با همکاری منوچهر هزارخانی)، چهل طوطی، قصه‌های کهن هندوستان (با سیمین دانشور، ۱۳۵۱)، عبور از خط اثر ارنست یونگر (با محمود هومن، ۱۳۴۶)، مائده‌های زمینی اثر آندره ژید (با پرویز داریوش، ۱۳۴۳)، کرگدن اثر اوژن یونسکو (۱۳۴۵)، بازگشت از شوروی اثر آندره ژید (۱۳۳۳)، دست‌های آلوده اثر ژان پل سارتر (۱۳۳۱)، سوءتفاهم اثر آلبر کامو (۱۳۲۹)، بیگانه اثر آلبر کامو (با همکاری علی‌اصغر خبره‌زاده، ۱۳۲۸)، قمارباز اثر فئودور داستایوفسکی (۱۳۲۷)، محمد و آخرالزمان اثر پل کازانوا (۱۳۲۵) و...

جلال آل احمد ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ درگذشت.

بخش‌هایی از کتاب بیگانه

«در حیاط، زیر درخت چناری، به انتظار ایستادم، بوی زمین نمناک را فرو می‌بردم و دیگر خوابم نمی‌آمد. به فکر همکاران اداریم افتادم، که در این ساعت همگی برای رفتن به سرکار برمی‌خاستند. برای من همیشه این لحظه، سخت‌ترین لحظات بود. باز هم اندکی به این چیزها فکر کردم. اما ناگهان صدای زنگی از داخل ساختمان رشته افکارمرا گسیخت. پشت پنجره حرکاتی دیده شد. سپس همه جا را آرامش فراگرفت. آفتاب اندکی در آسمان بیشتر بالا آمده بود: پاهایم داشت داغ می‌شد. دربان که از حیاط می‌گذشت به من گفت که مدیر مرا می‌خواهد. به دفترش رفتم. مرا واداشت که چند ورقه را امضاء کنم. دیدم که سیاه پوشیده بود و شلوار راه‌راه به‌پا داشت. تلفن را به دست گرفت و به من گفت: «کارکنان متوفیات لحظه‌ای پیش آمده‌اند. من می‌روم که بگویم تابوت را بکوبند، می‌خواهید یک بار دیگر هم مادرتان را ببینید؟» گفتم نه. در حالی که صدایش را آهسته می‌کرد به‌وسیله تلفن دستور داد: «فیژاک Figec به مأمورین بگویید که می‌توانند شروع کنند.» بعد گفت که او هم در مراسم تدفین شرکت خواهد کرد. و من از او تشکر کردم. پشت میزش نشست. پاهای کوچکش را روی هم انداخت و به من اطلاع داد که تنها من و او با پرستار قسمت در مراسم خواهیم بود. بنا به قاعده نوانخانه‌ای‌ها نباید در مراسم تدفین شرکت کنند. آنها فقط اجازه دارند که شب‌زنده‌داری کنند. و خاطرنشان ساخت که: «این مسأله ایست مربوط به انسانیت.» ولی استثنائآ به یکی از دوستان مادرم به‌نام «توماس پرز Thomas Perez اجازه شرکت در این تشییع را داده بود. در اینجا، مدیر خندید و به من گفت: «البته درک می‌کنید، این یکی از احساسات دوران جوانی است. این پیرمرد و مادر شما یکدیگر را هیچ وقت ترک نمی‌کردند. در نوانخانه، آنها را دست می‌انداختند و به «پرز» می‌گفتند: «این نامزد شماست.» و او می‌خندید. این مطلب برای آنها لذت‌بخش بود. و حقیقت این است که مرگ مادام «مرسو» زیاد او را متأثر ساخته است. گمان می‌کنم که حق نداشتم به او اجازه ندهم. اما به‌واسطه سفارش پزشک کشیک، اورا از شب‌زنده‌داری معاف کردم.»»

اشکان شمسی
۱۳۹۶/۰۵/۲۷

مگر میشود چیزی درباره ی این کتاب گفت؟ مگر میشود از آن تعریف کرد؟ مگر کلامی در وصف آن وجود دارد؟ فقط سکوت فقط نگاه. بیگانه, کتابی ست بیگانه روی زمین خاکی. بیگانه ای که با خواندن نمیتوان آنرا فهمید

- بیشتر
Hamid
۱۳۹۶/۰۱/۲۴

ادبیات کامو فراتر از یک رمان معمولی هست و معنای واقعی فلسفه ی اگزیستانسیالیسم رو میشه در آثارش به خوبی احساس کرد با خوندن اثار کامو ماهیت زندگی و زمان درک میکنید با لحنی شیرین و دلچسب به نظرم

- بیشتر
kamrang
۱۳۹۷/۰۹/۰۸

من تو زندگیم ی بازه طولانی طرز تفکرم همین بود و کاملا برام قابل درک بود ولی خیلی وقته سعی کردم هدف درستی پیدا کنم و هنوزم نمیدونم فرق کردم یا نه . من اون قسمت آخر کتاب که با

- بیشتر
mostafa
۱۳۹۹/۰۱/۰۹

▪︎ترجمه: اول از همه اگه از چند مشکل ویرایشی که داشت بگذریم، باید بگم که ترجمه افتضاح بود."افتضاح". به سخت ترین و گیج کننده ترین حالت ممکن ترجمه شده بود، که با توجه به این که خود کتاب هم کمی

- بیشتر
I AM X
۱۳۹۸/۰۹/۰۴

البر کامو نویسنده ای بر مبنای اندیشه پسا مدرن یا پست مدرنیسم هستش که در جریان این اندیشه انسان ها بیشتر از انکه بر اساس یک حقیقت زندگی کنند بر مبنای یک وانمود گرایی زندگی میکنند. کتاب بیگانه اثر مشهور البر

- بیشتر
ツAlirezaツ
۱۳۹۶/۱۱/۳۰

ارزش تا آخر خوندن رو بخاطر قلم نویسنده و بعضی از جملات اش داره ولی در کل سِیر داستان اصلا قشنگ نیست و بیگانه خودش هم حتی برای کارهایی که انجام میده دلیل منطقی عی نداره (عدم ناراحتی از مرگ

- بیشتر
علیرضا مروت
۱۳۹۹/۰۳/۲۳

بیگانه آلبر کامو! و تو چه می‌دانی بیگانه آلبر کامو چیست؟من که هیچ نمی‌دانم. بدی ماجرا این بود که من این کتاب رو در هیجده سالگی خوندم و خوبیش این بود که پوچی کتاب جذبم نکرد که بخوام خودکشی کنم!😂،هر چند

- بیشتر
Rezi#
۱۳۹۶/۰۷/۱۸

اندکی غرور به آدم کمک میکند که فاصله اش را حفظ کند..و روشنفکر کسی است که ذهنش مراقب او باشد. #آلبر کامو.

vahid
۱۳۹۷/۰۹/۰۶

ضمن درود خدمت شما علاقمندان مطالعه،این حقیر از زمانی که ارزش مطالعه درک کرده ام ،هرازگاهی یا بهتربگویم ،به ندرت خواندن برخی آثار ،به مانند نوشیدن شراب هزارساله ،یا همانطور که شما هم تجربه کرده اید،مثل فتح بزرگترین قله برای

- بیشتر
ماهی
۱۳۹۸/۰۵/۰۳

نسخه چاپی اش رو خوندم قبل از خوندن این کتاب همیشه فکر میکردم نمیشه با یه شخصیتی کاملا بی تفاوت و بدون احساس که توی کتاب یا فیلم هست ارتباط برقرار کرد ... ولی داستان بیگانه درباره شخصی به نام ((مرسو )) است،

- بیشتر
«یک انسان بیشتر به‌وسیله چیزهایی که نمی‌گوید شناخته می‌شود.»
lale shafiee
سودی که از مشغول کردن مردم می‌شود برد، مدت زمانی طول نمی‌کشد.
آسمان دوم
«به آنچه که ما را با برخی از انسان‌ها وابسته می‌کند نام عشق ندهیم...»
SaNaZ
. آن وقت فهمیدم مردی که فقط یک روز زندگی کرده باشد می‌تواند بی‌هیچ رنجی، صد سال در زندانی بماند. چون آن‌قدر خاطره خواهد داشت که کسل نشود. به یک معنی، این هم خودش بردی بود.
Hossein Daghighi
او حرف مرا درک نمی‌کرد و از این‌رو کمی از من بدش آمد.
آسمان دوم
اینطور پیدا است که شما آدمی کم‌حرف و سر به‌تو هستید، و در این باره نظر مرا خواست بداند. جواب دادم: «علتش این است که هیچ‌وقت چیز مهمی ندارم که بگویم. در این صورت خاموش می‌مانم.»
آسمان دوم
بی‌اینکه از من نظری بخواهند، سرنوشت من تعیین می‌شد.
آسمان دوم
مادرم اغلب می‌گفت که هیچ وقت کسی بدبخت تمام عیار نیست. در زندانم هنگامی که آسمان به خود رنگ می‌گرفت و روز نوی آهسته به سلولم می‌لغزید، حرف او را تصدیق می‌کردم.
Aysan
انسان بالاخره به همه‌چیز عادت می‌کند.
Mhri
فقط کسی که می‌تواند حرف بزند، سکوت می‌گزیند.
MooNim
این یکی از عقاید مادرم بود و آن را غالبآ تکرار می‌کرد که انسان بالاخره به همه‌چیز عادت می‌کند.
SaNaZ
«به آنچه که ما را با برخی از انسان‌ها وابسته می‌کند نام عشق ندهیم...»
Hossein shiravand
همیشه روزهایی هست که... «انسان در آن کسانی را که دوست می‌داشته است بیگانه می‌یابد...»
فاطمه مینایی
«یک انسان بیشتر به‌وسیله چیزهایی که نمی‌گوید شناخته می‌شود.»
کاربر ۶۷۴۸۸۴۸
بعد از یک‌لحظه سکوت، زیر لب زمزمه می‌کرد که من آدم عجیبی هستم. و بی‌شک به همین علت است که مرا دوست دارد. ولی شاید به همین دلیل روزی از من متنفر بشود.
آناهیتا
شب، «ماری» به سراغم آمد و از من پرسید آیا حاضرم با او ازوداج کنم! جواب دادم برایم فرقی نمی‌کند و اگر او می‌خواهد ما می‌توانیم این کار را بکنیم. آن‌وقت خواست بداند که آیا دوستش دارم! همان‌طور که یک‌بار دیگر به او جواب داده بودم جوابش دادم که این حرف هیچ معنایی ندارد ولی بی‌شک دوستش ندارم. گفت: «پس در این صورت چرا با من ازدواج می‌کنی؟» برایش توضیح دادم که این امر هیچ اهمیتی ندارد و اگر او مایل باشد ما می‌توانیم ازدواج کنیم، وانگهی او است که این تقاضا را دارد و من فقط خوشحالم که می‌توانم بگویم بله، آنگاه او خاطرنشان ساخت که ازدواج امر مهمی است. جواب دادم: «نه» لحظه‌ای خاموش ماند و ساکت مرا نگاه کرد. بعد پرسید آیا همین پیشنهاد را از طرف زن دیگری، که به همین طرز به او دلبسته بودم می‌پذیرفتم؟ گفتم: «طبیعی است.» آنگاه ماری گفت هنوز در تردید است که آیا مرا دوست دارد یا نه. من البته نمی‌توانستم چیزی برای روشن کردن او بگویم. بعد از یک‌لحظه سکوت، زیر لب زمزمه می‌کرد که من آدم عجیبی هستم. و بی‌شک به همین علت است که مرا دوست دارد.
kamrang
از من پرسید آیا به خدا اعتقاد دارم. جواب دادم نه. او با تنفر و تحقیر نشست. به من گفت که این محال است گفت که همه مردم به خدا ایمان دارند. حتی آن کسانی که از او روی برگردانیده‌اند. این ایمان وی بود.
Mili_itman
مردی برای ثروتمند شدن از یک دهکده چک راه افتاده بود. بعد از بیست و پنج سال، متمول، با یک زن و یک بچه، مراجعت کرده بود. مادر و خواهرش در دهکده زادگاه او، مهمانخانه‌ای را اداره می‌کردند. برای غافلگیر ساختن آنها، زن و بچه‌اش را در مهمانخانه دیگری گذاشته بود، و به مهمانخانه مادرش که او را هنگام ورود نمی‌شناسند، رفته بود. و برای خوشمزگی به فکرش رسیده بود که اتاقی در آنجا اجاره کند. پولش را به رخ آنها کشیده بود. و مادر و خواهرش شبانه به وسیله چکشی، برای به دست آوردن پولش، او را کشته بودند و جسدش را به رودخانه انداخته بودند. صبح، زنش آمده بود و بی‌اینکه از قضایا خبر داشته باشد هویت مسافر را فاش کرده بود. مادر خودش را به دار زده بود و خواهر خود را به چاه انداخته بود. این حکایت را، هزارها بار، می‌باید می‌خواندم. از یک جهت باور نکردنی بود. اما از جهت دیگر عادی و طبیعی می‌نمود. باری من دریافتم که مرد مسافر کمی استحقاق این سرنوشت را داشته است. و دریافته بودم که هرگز نباید شوخی کرد
kamrang
«به آنچه که ما را با برخی از انسان‌ها وابسته می‌کند نام عشق ندهیم...»
فاطمه
خیلی دلم برایش رفت. زیرا پیراهن قشنگ راه‌راه قرمز و سفیدی پوشیده بود و صندل‌های چرمی به‌پا داشت. از زیر لباس برآمدگی‌های اندامش خودنمایی می‌کرد، و سوختگی آفتاب، به او صورتی شبیه به گل داده بود. اتوبوسی گرفتیم و به چند کیلومتری الجزیره، به پلاژ دنجی رفتیم که در میان تخته‌سنگ‌های دریایی فشرده شده بود و از طرف خشکی به نی‌های ساحلی ختم می‌شد. آفتاب ساعت چهار زیاد گرم نبود. اما آب با امواج ریز و کشیده و تنبلش ولرم بود. «ماری» یک بازی به من یاد داد. در حال شنا کف‌ها را روی امواج در دهان خود جمع می‌کرد و فورآ طاقباز می‌شد و کف‌ها را به طرف آسمان می‌پاشید. کف مانند توری شفافی در هوا محو می‌شد یا مثل باران ولرمی روی صورت من می‌ریخت. اما مدتی نگذشت، که دهانم از شوری و تلخی نمک سوخت. آنگاه ماری خودش را به من رساند و در آب به گردنم آویخت. دهانش را به دهانم چسبانید. زبانش لب‌های سوزان مرا تازه کرد و لحظه‌ای به همین طرز در آب غلطیدیم.
kamrang

حجم

۱۱۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۱۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
۳۳,۶۰۰
۳۰%
تومان