محمود دولتآبادی
محمود دولت آبادی از جوانی خود را در زمره نویسندگان حوزه رئالیسم جای داده است. آثارش همیشه در بستر فضای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاکم بر مردم گذشته است، داستانهایش عمدتا روایتهایی است در گیرودار زمینهای درگیر اصلاحات ارضی، بحران اقتصادی ایران پس از جنگ جهانی دوم، مردمی دست در گریبان فقر و محرومیت، روستاهای بیامکانات و مهجور خراسان، مهاجرتهای اجباری از روستا به شهرها و از حومه شهرها به کشورهای دیگر و تصویرهایی از فعالیتها و فضای ذهنی حزب توده. او در نگارش داستانهایش به شدت تحت تأثیر جغرافیای زندگیاش در کودکی و نوجوانی، نگاه انتقادیاش به حکومت و گرایش سیاسیاش بود.
بیوگرافی محمود دولت آبادی
محمود دولتآبادی متولد سال ۱۳۱۹ در روستای دولتآباد، از توابع سبزوار خراسان، است. دولتآباد در آن زمان روستای کوچکی بود با تقریبا ششصد خانوار، شاید هم کمتر. زمانی که به عنوان نویسنده، کار حرفهای خود را آغاز کرد بیستودو سال داشت؛ دو سالی بود که برای استخدام در ارتش به تهران آماده بود و با تئاتر آشنا شده بود. از آن زمان تا زمانی که در سال ۱۳۵۳ راهی زندان میشود چندین داستان بلند، داستان کوتاه، مجموعه داستان و نمایشنامه نگاشت و منتشر کرد. در آن سال، کمی پس از اجرای «حادثه درویشی» و اواسط اجرای کار «در اعماق» و با نظر به گرایش سیاسی چپگرایانهاش دستگیر شد. پس از اینکه در سال ۱۳۵۶ از زندان آزاد شد فعالیت هنری و نویسندگی خود را از سر گرفت.
آثار دولت آبادی پژواک تجربه زیسته او در تاریخ مردمی است که او به حد کفایت آن را لمس کرده و همیشه در روایات خود آن را حمل و یادآوری میکند.
کتاب های محمود دولت آبادی؛ از نخست تا امروز
محمود دولت آبادی از همان نخستین سالهای نویسندگی جای خود را میان نویسندگان برجسته ایرانی باز کرد و تا پیش از انقلاب به واسطه نگارش طولانیترین رمان فارسی -کلیدر- و چند داستان بلند و کوتاه دیگر شهرت یافت. نثر دولتآبادی به واسطه تركيب گونههای مختلف زبان ادبی و گويش قدیم و حال حاضر منطقه خراسان، ابتکارات ادبی خودش، امکانات زبان شعر بسیار غنی و پخته است. سالها پیش در مراسم دیدار با اهل قلم، علیاشرف درویشیان او را بنیانگذار ادبیات بومی خواند.
آثار محمود دولتآبادی در حوزه ادبیات به چند دسته مهم تقسیم میشود؛ او چندین داستان بلند، داستان کوتاه، مجموعه داستان، رمان، گزیدهای از نثر کلاسیک فارسی و مجموعه مقالات و گفتگو منتشر کرده است و در هرکدام هنر نویسندگی و تسلط خود به برشهای جزئی زبان فارسی و گویشهای مختلف را نمایش داده است.
توجه به هر اثر او نیازمند توجه به اهمیت بستر زمانی و فضای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داستانها نیز است.
او نخستین اثر خود را در قالب داستانی کوتاه با نام «ته شب» در مجله «آناهیتا»ی مصطفی اسکویی و به همت سعید سلطانپور منتشر کرد. داستانی رئالیستی با زبان و محتوایی که هر دو در ساختن فضای سنگین داستان همدست هستند؛ روایت کریم و خانواده فقیرش. راوی «ته شب» در سال ۱۳۴۱، که شاهد بحران اقتصادی، تورم، فقر عمومی، بیکاری و مهاجرت گسترده از روستا به شهر هستیم، به تمامی مواضع عدالتخواهانه خود را در این داستان کوتاه بیان کرده است و نگاهی رو به سوی درد و رنج مردم دارد. بحران اقتصادی، تداوم آن و مهاجرت اجباری مردم از روستاها و حومه شهرها موضوع پررنگ داستان «سفر» دولتآبادی هم شد.
سال ۱۳۴۷، سال انتشار همزمان دو داستان بلند «سفر» و «آوسنه باباجان» و مجموعه داستان «لایههای بیابانی» بود.
داستان بلند سفر، در سال ۱۳۴۷ برای بار نخست و در سال ۱۳۵۲ پس از یک بار بازنویسی برای بار دوم منتشر شد. سفر، داستان مهاجرت اجباری مردی است به نام مختار، از حومه شهر به کشور کویت؛ نتیجه این مهاجرت نه جمع کردن پول و خوشبخت کردن خانواده که غرق شدن در فقر و از هم گسیختگی خانواده مختار است. این داستان محمود دولتآبادی به زبان آلمانی و عربی نیز ترجمه شده است. در سال ۱۳۸۴ فیلم «زمستان است» به کارگردانی رفیع پیتز از روی این داستان ساخته شد و رفیع پیتز برای ساخت این فیلم نامزد جایزه خرس طلایی در پنجاه و ششمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین شد.
مجموعه داستان «لایههای بیابانی» شامل داستانهای سایههای خسته، ادبار، بند، پای گلدسته امامزاده شعیب، هجرت سلیمان و بیابانی به زبان انگلیسی نیز ترجمه شد.
محمود دولتآبادی «آوسنه بابا سبحان» را با نگاهی انتقادی به رنج و فقر مردم روستا و به طور مشخص با موضوع زمین و مسائل دهقانی نوشت و مسعود کیمیایی فیلم «خاک» را در سال ۱۳۵۲ براساس آن ساخت و بهمن نیرومند آن را به زبان آلمانی ترجمه کرد.
سال ۱۳۵۰ بود که داستان بلند «گاواربان» منتشر شد. گاواربان درباره روستای «ریگ» و داستان آشوب ناشی از اجرای طرح سربازبگیری از روستاها است؛ حمله برای بردن جوانان روستا به خدمت اجباری است.
یک سال بعد بود که «هجرت سلیمان»، شامل دو داستان هجرت سلیمان و مرد، داستان بلند «با شبیرو» و «عقیل عقیل» منتشر شد: داستان هجرت سلیمان تصویر خشونتهای مختلف جسمی، روانی و اقتصادی علیه زنان را در یک جامعه سنتی بازنمایی میکند. این داستان به زبان چینی برگردانده شده است. داستان مرد نیز قصه رنج و فقر خانوادهای است که در کاروانسرایی زندگی میکنند و پسر بزرگ خانواده بار زندگی را به دوش میکشد و با اجبار از دوره کودکی به بلوغ و بزرگسالی پا میگذارد. داستان غمانگیز «مرد» به زبان فرانسوی ترجمه شده است.
داستان بلند «با شبیرو» در یکی از شهرهای خوزستان میگذرد. چندی بعد از انتشار آن، به زبان ایتالیایی ترجمه شده است.
داستان بلند «عقیل عقیل» مانند بسیاری از داستانهای محمود دولت آبادی فضایی روستایی را تصویر میکند. «عقیل عقیل» روایت مردی است که خانوادهاش را در زلزله خاف از دست میدهد و به دنبال تنها پسر باقیماندهاش به راه میافتد.
محمود دولتآبادی پیش از دستگیری و به زندان افتادن، نوشتن روز و شب یوسف، از خم چنبر و سفرنامه دیدار بلوچ را به پایان رسانده بود و آن دو داستان دیگر به غیر از «روز و شب یوسف» را پس از آزادی در زندان منتشر کرد. به گفته خود دولتآبادی این داستان در آن زمان گم شد و سالها بعد پیدا شد. دیدار بلوچ حاصل سفر کوتاهی بود که دولتآبادی به زاهدان داشت. این سفرنامه در مجموعه کارنامه سپنج است که حاصل فعالیت حرفهای و فشرده محمود دولت آبادی در سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۳ بوده است. این داستان به طور مستقل در سال ۱۳۸۳ توسط نشر نگاه چاپ شد.
کلیدر، مهمترین و طولانیترین اثر دولتآبادی
نگارش کلیدر پیش از به زندان رفتن محمود دولت آبادی آغاز شد و نخستین بار در سال ۱۳۵۷ توسط نشر پارسی منتشر شد. این طولانیترین رمان فارسی است. او در مصاحبهای با کامران رستگار، در سال ۱۳۸۵ گفت که نوشتن کلیدر را در بیستوهشتسالگی آغاز کرده است و تا زمان انتشار مشغول نوشتن و ویرایش آن بود.
کلیدر داستانی است که در کویر و میان سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ میگذرد. زبان کلیدر زبانی است برگرفته از الگوهای کهن زبان فارسی و الگوهای عامیانه زبان که به روایت زندگی قومی کرد، میپردازد که در خراسان زندگی میکنند. دولت آبادی با شخصیتپردازی و توصیفات طولانی و جزئی چندین خط داستانی را در ده جلد پیش میبرد که صدالبته یکی از مهمترین خطوط داستانی آن قصه گلمحمد است که ریشه در واقعیتی در سال ۱۳۲۳ دارد. دولتآبادی او و وصفش در داستانها و چهاربیتیهای مردم را در کودکی خود به یاد میآورد. انتشار این رمان از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۳ ادامه داشت (سال ۱۳۵۷ جلد اول و دوم، سال ۱۳۵۹ جلد سوم و چهارم، سال ۱۳۶۱ جلد پنجم و ششم و سال ۱۳۶۳ جلد هفتم تا دهم به چاپ رسید.) این رمان به زبانهای آلمانی و کردی هم برگردانده شده است.
به گفته او کلیدر، در سال ۲۰۱۵، نامزد دریافت جایزه نوبل شده بود.
بلافاصله پس از کلیدر، محمود دولت آبادی نوشتن و انتشار رمان «جای خالی سلوچ» توسط نشر آگاه را به انجام رساند. چاپ دوم آن در سال ۱۳۶۱ بود و تا سالها بعد با توجه به تیراژ بالای چاپ استقبال گستردهای از آن شد. تمرکز اصلی داستان بر زنی است به نام مرگان که روزی با جای خالی شوهرش، سلوچ مواجه میشود و به دنبال یافتن او و رهایی از مشکلات معیشتی از روستا به شهر مهاجرت میکند. این داستان از خلال روایت زندگی این خانواده، نتایج ویرانکننده اصلاحات ارضی همچون فقر و کوچ اجباری روستاییان را نشان میدهد. کوچ اجباری پیشتر موضوع داستانهای بند، سفر و هجرت سلیمان نیز بود و از دغدغههای مهم دولتآبادی است که در این اثر بیشتر به آن پرداخته است.
جای خالی سلوچ به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، عربی، کردی و هلندی هم برگردانده شده است.
محمود دولت آبادی در سال ۶۷ داستان کوتاهی با نام آهوی بخت من گوزل را منتشر میکند که به زبان سوئدی نیز برگردانده میشود. سپس مجموعه داستان معروف «کارنامه سپنج» را منتشر کرد؛ کارنامه سپنج مجموعه داستانهای کوتاه ۱۵ سال نخست داستاننویسی دولتآبادی و چاپ اول آن شامل داستانهای ته شب، ادبار، بند، پای گلدسته امامزاده شعیب، هجرت سلیمان، سایههای خسته، بیابانی، سفر، آوسنه باباسبحان، باشبیرو، گاوارهبان، مرد، عقیل عقیل، از خم چمبر و دیدار بلوچ به اضافه جای خالی سلوچ و در سه جلد چاپ شد.
در کتاب ما نیز مردمی هستیم، در سال ۱۳۶۸، دولتآبادی به گفتگو با امیرحسین چهلتن و فریدون فریاد مینشیند و از شکلگیری آثارش تا پیش از دهه شصت میگوید.
سال ۶۹ تا ۷۹ محمود دولت آبادی رمان «روزگار سپریشده مردم سالخورده» را در سه جلد به ترتیب با عناوین اقلیم باد (۱۳۶۹)، برزخ خس (۱۳۷۲) و پایان جغد (۱۳۷۹) منتشر کرد. این رمان روایت سه نسل از اهالی تلخاباد کاخچان سبزوار را روایت میکند؛ روایتی از مصائب و دشواریهای زندگی آنها در فاصله سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۳۲ و پس از کودتای ۲۸ مرداد.
در دهه ۸۰ دولتآبادی رمان سلوک (۱۳۸۲)، داستان روز و شب یوسف (۱۳۸۳)، گلدستهها و سایهها (۱۳۸۴) و نون نوشتن (۱۳۸۸) را منتشر کرد. سال ۱۳۸۷ بود که جلوی انتشار رمان زوال کلنل گرفته شد و یک سال بعد از این کتاب در آلمان با ترجمه بهمن نیرومند، رونمایی شد. این رمان به زبانهای انگلیسی و عبری نیز برگردانده شده است.
میم و آن دیگران (۱۳۹۱) به عنوان یادداشتهای محمود دولت آبادی درباره نویسندگان، شاعران و هنرمندان همنسل خود و پیش از خودش، منتشر شد و پس از آن تا پایان دهه ۹۰ رمان «وزیری امیر حسنک»، «تا سر زلف عروسان سخن» (۱۳۹۴)، داستان «بنیآدم» (۱۳۹۴)، رمان «طریق بسمل شدن»، رمان «بیرون در» (۱۳۹۸) و آخرین اثر حال حاضر او یعنی «اسبها اسبها از کنار یکدیگر» منتشر شده است.
هنر؛ نمایش، تئاتر و سینما
از سال ۴۱ تا ۴۷ محمود دولت آبادی بسیار پرکار بود و علاوه بر نگارش آثار ادبی و همزمان با نگارش داستانهایش به نمایشنامهنویسی، بازیگری و همکاری در نمایشهای مختلف مشغول بود؛ اوایل این برهه زمانی، دورههایی را در حوزه تئاتر گذراند و در مجموع تا سال ۱۳۵۳ در یازده نمایش بازی کرد و یک نمایش هم خودش به صحنه برد. در سال ۱۳۴۹ ، دولتآبادی یکی از مهمترین نمایشنامههایش با نام «تنگنا» را منتشر کرد. او در این نمایشنامه به شرح زندگی زنان و مردانی از طبقه فرودست جامعه میپردازد.
همزمان با نگارش و انتشار «ته شب» در نمایشنامه شبهای سفیدِ داستایوفسکی بازی کرد و سپس بازیگر انیس مندو به کارگردانی مهین اسکویی شد. یک سال بعد در «قرعه برای مرگ»ِ واهه کاچا، نویسنده ارمنیتبار اهل فرانسه، بازی کرد. در همان سال در نمایش تانیا، داستانی از آلکسی نیکلایویچ آریوزف اهل شوروی، هم بازی کرد.
سال ۴۳ و در حین نگارش داستانهایی از مجموعه لایههای بیابانی، نمایشنامه آرتور میلر با نام «نگاهی از پل» را بازیگری کرد.
محمود دولتآبادی با نمایشنامهنویسان و کارگردانان مهم تاریخ آن سالهای ایران کار کرده بود؛ در میان سالهای ۴۳ تا ۴۹ با احمد شاملو آشنا شد، با غلامحسین ساعدی، بهرام بیضایی، علی حاتمی و داریوش مهرجویی در تئاتر و سینما همکاری کرد؛ بازی در «شهر طلایی» عباس جوانمرد، «قصه طلسم و حریر و ماهیگیر» علی حاتمی، «ضیافت و عروسکها».
دولتآبادی اوایل دهه پنجاه و پیش از گرفتاری در زندان، نمایشنامه «راشومون» از آکوتاگاوای ژاپنی را روی صحنه برد و در آن بازی هم کرد (۱۳۵۱). در سال ۵۳ نیز به دعوت مهین اسکویی در نمایش «در اعماق» بازی کرد و در اواسط این کار بود که بازداشت شد.
جوایز ادبی و افتخارات محمود دولتآبادی
محمود دولتآبادی در سال ۱۳۷۷ برنده جایزه «بیست سال ادبیات داستانی انقلاب اسلامی» شد. در سال ۱۳۸۲ جایزه ادبی یلدا را برای یک عمر فعالیت ادبی دریافت کرد. در سال ۲۰۱۲ نامزد جایزه بوکر شد برای رمان زوال کلنل و یک سال پس از آن جایزه یان میخالسکی را برای همین رمان دریافت کرد. پس از آن در سال ۲۰۱۴ موفق به دریافت نشان شوالیه هنر و ادب از دولت فرانسه شد.