معرفی، دانلود و خرید کتاب بامداد خمار فتانه حاج سید جوادی (نسخه الکترونیکی)
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب بامداد خمار اثر فتانه حاج سید جوادی (پروین)

کتاب بامداد خمار

انتشارات:نشر البرز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۷۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بامداد خمار

کتاب بامداد خمار به نویسندگی فتانه حاج سید جوادی (پروین) در سال ۱۳۷۴ توسط نشر البرز به چاپ رسید. این رمان سرگذشت عشقی قدیمی را روایت می‌کند. داستان، درباره‌ی زندگی دختری از طبقه‌ی مرفه جامعه است که گرفتار عشق پسری نجار شد. هرچند موضوع رمان تکراری به نظر می‌رسد، اما اقبال عمومی‌ای که از آن شد می‌تواند نشان‌دهنده آن باشد که نوع پرداخت به موضوع، متفاوت بوده است. این رمان عاشقانه را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره رمان بامداد خمار اثر فتانه حاج سید جوادی

بامداد خمار داستانی است که توانست نویسنده‌اش را به شهرت برساند. این رمان، پس از انتشار به‌سرعت پرفروش شد و بسیاری از خوانندگان، آن را به دوستان و آشنایان خود معرفی کردند، این زنجیره ادامه داشت و کتاب چندین بار به چاپ جدید رسید. شمارگان چاپ هم معمولاً بین ده تا هجده هزار نسخه بود. بیش از سیصدهزار نسخه از این رمان به فروش رفت که آماری خیره‌کننده برای اولین داستان یک نویسنده بود. هرچند حاج سید جوادی اعتقاد داشت این جزو بدشانسی‌های یک نویسنده است که شاهکارش اولین اثرش باشد.

محبوبیت این کتاب از مرز گذشت و با ترجمه‌ی سوزان باغستانی وارد بازار کتاب آلمان شد و در آن کشور نیز با میانگین ده‌هزار نسخه چندین‌بار به چاپ رسید.

خلاصه داستان

داستان از این‌جا شروع می‌شود که سودابه، دختری تحصیل‌کرده و ثروتمند، می‌خواهد با پسری که فرهنگ خانوادگی متفاوتی دارد ازدواج کند. خانواده‌ی دختر راضی به این وصلت نیستند. مادر سودابه مخالف ازدواج او با پسری است که خانواده‌اش به تحصیلات دانشگاهی اهمیتی نمی‌دهند. مادر سودابه به او پیشنهاد می‌کند که به دیدار عمه‌اش، محبوبه برود و داستان زندگی او را بشنود. داستانی که سال‌ها پیش اتفاق افتاده بود و درباره‌ی عشقی آتشین بین دختری ثروتمند و پسری نجار بود. خانواده امیدوار بودند سودابه پس از شنیدن این داستان و سرگذشت عمه‌اش قید ازدواج با پسر مورد نظر را بزند.

داستان از این‌جا وارد زندگی محبوبه می‌شود و قصه‌ی گذشته را روایت می‌کند. ماجرای داستان مربوط یه دوران حکومت رضاشاه می‌شود، هرچند اتفاقات خاصی از آن دوران، جز اجبار چادر از سر برداشتن، به میان نمی‌آید.

محبوبه، دختر بصیرالملک، یکی از اعیان شهر است. او یک دل نه صد دل عاشق جوانی نجار به نام رحیم می‌شود. برای رسیدن به رحیم تمام خواستگارهایش را رد می‌کند، جلوی خانواده‌اش می‌ایستد. در نهایت هم خانواده او را طرد می‌کند. خانه و مغازه‌ای به او می‌دهند و دیگر سراغش را نمی‌گیرند. محبوبه با رحیم ازدواج می‌کند و این تازه ابتدای راهی سخت و دشوار است که دخترکی تنها و بسیار جوان وارد آن می‌شود.

خرید و دانلود کتاب بامداد خمار را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

افرادی که علاقه‌مند به رمان‌های ایرانی هستند و با ادبیات عامه‌پسند ارتباط خوبی دارند. آنها که پی خواندن داستانی عاشقانه‌اند و می‌خواهند زمانی را صرف آن کنند.

چرا باید این رمان را بخوانیم؟

برخی از افراد علاقه‌مندند خواندن رمانی ایرانی و عاشقانه را نیز تجربه کنند. اگر از این دسته هستید، رمان بامداد خمار را باید بخوانید تا این تجربه را کسب کنید. شاید بتوان گفت این اثر یکی از معروف‌رین رمان‌ها در این دسته است و برای افرادی که دنبال خواندن یک داستان عاشقانه در روزگار گذشته می‌گردند، بسیار مناسب است. گفتنی است نسخه صوتی کتاب بامداد خمار نیز با صدای شیما درخشش در طاقچه منتشر شده است. 

درباره فتانه حاج سید جوادی

فتانه حاج سید جوادی در سال ۱۳۲۴ در استان فارس متولد شد، اما در شمیران دوران کودکی تا بزرگسالی خود را گذراند. او پس از ازدواج با یکی از پزشکان ارتش راهی اصفهان شد و زندگی در گوشه‌ای دیگر از ایران را هم تجربه کرد. از نویسنده‌ی بامداد خمار کتاب دیگری نیز به چاپ رسیده است با نام «در خلوت خواب» که هرچند به چاپ هفتم رسید، ولی نتوانست مانند کتاب اول حاج سید جوادی بدرخشد.

حاج سید جوادی درباره‌ی دوران تحصیل خود می‌گوید: «انشاهای خوبی می‌نوشتم، ولی توجه و علاقه‌ای به مطبوعات و مجلات نداشتم. گه‌گاه اتفاق می‌افتاد که از طریق دوستان و هم‌کلاسی‌ها و تعریف‌هایشان از داستان‌ها، رمان‌ها و پاورقی‌های چاپ‌شده، من هم بگیرم و بخوانم، ولی آدم روزنامه‌خوانی نبودم. در عوض آن، کتاب می‌خواندم. آغاز مطالعه‌ام با آثار بزرگ علوی و تولستوی بود.»

حاج سیدجوادی رمان بامداد خمار را طی پنج ماه و شبانه‌روزی نوشت. او می‌گوید سوژه خودش آمد و او هم ظرف چند ماه آن را نوشت. وی از ابتدا دنبال چاپ این داستان نبود، ولی به پیشنهاد چند دوست که آن را خوانده بودند تصمیم گرفت اثرش را منتشر کند.

ژانر کتاب و رده‌بندی سنی

بامداد خمار ژانری عاشقانه دارد و رمانی مناسب بزرگسال است.

نقد کوتاهی بر کتاب

کتاب بامداد خمار پس از انتشار، با نقدهای مثبت و منفی بسیاری مواجه شد. برخی موافقان معتقد بودند این رمان برای درک روابط میان زنان و مردان بسیار مفید است و می‌تواند به تصمیم‌گیری درست جوان‌ها کمک کند. اما مخالفان معتقد بودند داستان به دفاع از طبقه‌ی اشراف پرداخته است و طبقات پایین را تحقیر کرده است. اما فروش بالای کتاب باعث شد بسیاری از نویسندگان و فرهیختگان حوزه‌ی کتاب، آن را پدیده‌ای مثبت تلقی کنند و حتی برخی معتقدند که بامداد خمار را نمی‌توان جزو عاشقانه‌های مبتذل دانست و جایگاهی در ادبیات کلاسیک دارد. بسیاری توجه مردم به این کتاب را یک اتفاق مثبت دانسته‌اند چراکه باعث شده است آمار مطالعه بالا برود.

نظرات افراد مشهور درباره رمان بامداد خمار

گیتی صفرزاده نویسنده و مروج کتاب در نقدی بر کتاب نوشته است: «زبان حاج سیدجوادی زبانی تمیز، شفاف و روان است. او قصه‌گوی خوبی است، از توضیحات اضافی و تکراری جلوگیری کرده و در ماجرای کتاب، سکته‌ای ایجاده نکرده است. این شاخص‌ها سبب شده تا با داستانی با زبانی روشن، پاکیزه و بی‌تپق روبه‌رو شویم.»

تکین حمزه‌لو، رمان‌نویس و از بنیان‌گذاران جایزه‌ی ادبی لیلی نیز قلم حاج سیدجوادی را دوست دارد و بامداد خمار را از کتاب‌های محبوبش می‌داند. او معتقد است شخصیت محبوبه، در داستان، یکی از معدود شخصیت‌هایی است که خلاف عرف جامعه عمل می‌کند، البته در روزگاری که ماجرای داستان اتفاق می‌افتد و زن خوب برای خود تعریف مشخصی دارد و به زنی گفته می‌شود که مطیع خانواده باشد. او محبوبه را شخصیتی می‌بیند که به هر حال پای انتخابش ماند و تصمیم خودش را گرفت.

نجف دریابندری نیز هنگام انتشار کتاب در تحسین و دفاع از رمان، مطلبی نوشت. هرچند هوشنگ گلشیری در پاسخ به این نوشته نقد تندی را در مجله‌ی آدینه منتشر کرد.

بخشی از متن کتاب بامداد خمار

«موهایش که از جلو حلقه حلقه روى پیشانى اش غلتیده بود،تا آرنج دستش نمایان بود و رگ هاى آبى زیر پوست تیره بر امتداد عضلات سخت و کشیده مى‌دوید دوباره گفت:

-سلام عرض کردیم ها

بى‌اختیار به دو طرف خود نگاه کردم هیچ‌کس نبود؛

– علیک سلام شما ظهرها تعطیل نمی‌کنید؟

– وقتى منتظر باشم نه.

– مگر منتظر بودین؟

– بله

– منتظر کى؟

– منتظر شما

باز قلبم فروریخت»

«مگر از روی نعش من رد بشوی.»

«این طور حرف نزنید مامان، خیلی سبک است. از شما بعید است. شما که می‌دانید من تصمیم خودم را گرفته‌ام و زن او می‌شوم.»

«پدرت ناراضی است سودابه. خیلی از دستت ناراحت است.»

«آخر چرا؟ من که نمی‌فهمم. خیلی عجیب است ها! یک دختر تحصیلکردۀ به سن و سال من هنوز نمی‌تواند برای زندگی خودش تصمیم بگیرد؟ نباید خودش مرد زندگی خودش را انتخاب کند؟»

«چرا، می‌تواند. یک دختر تحصیلکرده امروزی می‌تواند خودش انتخاب کند. باید خودش انتخاب کند.

ولی نباید با پسری ازدواج کند که خیلی راحت دانشکده را ول میکند و می رود دنبال کار پدرش.

نباید زن پسر مردی شود که با این ثروت و امکاناتی که دارد، که می تواند پسرش را به بهترین دانشگاهها بفرستد، به او میگوید بیا با خودم کار کن، پول توی گچ و سیمان است.نباید زن مردی بشود که پدرش اسم خودش را هم بلد نیست امضاء کند. سودابه، در زندگی فقط چشم و ابرو که شرط نیست. پدر تو شبها تا یکی دو ساعت مطالعه نکند خوابش نمی برد. تو چه طور می توانی با این خانواده زندگی کنی؟»

نظرات کاربران

shima
۱۴۰۲/۰۵/۱۹

من تازه این کتابو خوندم و آرزو میکنم کاش قبل از ازدواجم کسی این کتاب رو به من معرفی کرده بود هربار با شخصیت اصلی کتاب خودمو تصور میکنم

علی مشکانی
۱۴۰۲/۰۷/۱۵

در کنار خوندن رمان های عاشقانه و شهدایی، بهتر این کتاب هم خونده شه تا تصور فانتزی از ازدواج از بین بره و نگاه واقع بینانه جاش بگیره. از وسط داستان میشه بقیش رو حدس زد و این یکی از نقطه

- بیشتر
مریم🌱
۱۴۰۲/۰۶/۱۵

رمانی بود امیخته با عشق، لجبازی، تصمیمات اشتباه، زندگی در سنت های زمان قدیم، و مثلث های عاشقانه ایی که همیشه پا برجاس، رمان قوی بود خواننده رو بخوبی با خودش همراه می‌کرد و از اون دسته رمان های ماندگاره

دو روح در یک بدن (شیلا)
۱۴۰۲/۰۳/۱۸

پنج شیش سال پیش خوندمش چون اول شب سراب رو خوندم بعد اینو خوندم دیدم کلا تغییر کرده بود نسبت به شخصیتا.

بوک تاب
۱۴۰۲/۰۳/۳۰

کتاب واقعا آموزنده ای بود که هر دختری یکبار باید بخواندش. من تو نوجوانی خوندم،نمیگم کامل تاییدش می کنم، بعضی جاها یک جوریه... ترجیح میدادم چون مخاطبش بیشتر نوجوانانند سالم تر می نوشت ،🙂با این حال به نظرم کتاب واقعا

- بیشتر
کاربر هدفم فقط خداست
۱۴۰۲/۰۳/۲۶

کتاب خیلی جالبیه تقریبا۲۰سال پیش این کتاب روخوندم به حدی جالب بودشب که شروع به خواندن کردم وقتی رمان روتمام کردم که آفتاب زده بود😊

الیزابت دارسی
۱۴۰۲/۰۹/۰۷

یعنی میشه گفت عجیب ترین پایان و یکی از حرس دهنده ترین کتاب ها بود طوری که از یه جا به بعد با خوندن هر صفحه میخواستم جیغ بزنم 😭 ولییی خیلی داستان قشنگ و پر از سربالایی و سرپایینی داشت

- بیشتر
سارا
۱۴۰۲/۰۶/۰۷

خیلی تعریفشو شنیده بودم تا وسطاش خوندم، از جایی که فاز غمگینش شروع شد، دیگه نتونستم بخونم. دیدم روحیه ام ضعیفه و حالم بدتر میشه

ronia.gh
۱۴۰۲/۰۵/۳۰

من هنوز دانش آموز بودم که خوندمش یه جور حس نوستالژی داشت برام

کاربر ۱۴۸۰۵۶۶
۱۴۰۲/۰۶/۰۲

چرا ذکر نمیکنید که پی دی اف؟!! به سختی تونستم بخونم

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۱٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۱۰۱,۰۰۰
تومان