دانلود و خرید کتاب دختر از هم گسیخته سوزانا ان. کیسن ترجمه الهام صیفی کار
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب دختر از هم گسیخته

کتاب دختر از هم گسیخته

انتشارات:نشر البرز
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب دختر از هم گسیخته

کتاب دختر از هم گسیخته نوشتهٔ سوزانا ان. کیسن و ترجمهٔ الهام صیفی کار است. نشر البرز این ناداستان در قالب زندگی‌نامه را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب دختر از هم گسیخته

کتاب دختر از هم گسیخته برابر با یک ناداستان در قالب زندگی‌نامه است. سوزانا ان. کیسن ۱۸ساله وارد همان بیمارستان روانپزشکی می‌شود که پیش‌تر «سیلویا پلات» در آن بستری بود. او در آنجا با دختران دیگری آشنا می‌شود و خاطرات این آشنایی را در کتاب حاضر روایت می‌کند. این نویسنده در این رمان اتوبیوگرافیک، ماجراهایی را که در کنار دختران بخش روان از سر گذرانده و روزمرگی‌های تلخشان را به تصویر می‌کشد.

در یک تقسیم‌بندی می‌توان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشته‌هایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق می‌شود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر و برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و به‌دلایلی دیگر شروع به نوشتن می‌کند. در مقابل، در نوشته‌های غیرواقعیت‌محور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز می‌زند و این گونه به‌عنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیت‌محور) طبقه‌بندی می‌شود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم هم‌نوعان است (البته نه به‌معنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدف‌های دیگر ناداستان‌نویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمون‌های بی‌شماری می‌پردازد و فرم‌های گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی می‌تواند شامل دل‌نوشته‌ها، جستارها، زندگی‌نامه‌ها، کتاب‌های تاریخی، کتاب‌های علمی - آموزشی، گزارش‌های ویژه، یادداشت‌ها، گفت‌وگوها، یادداشت‌های روزانه، سفرنامه‌ها، نامه‌ها، سندها، خاطره‌ها و نقدهای ادبی باشد.

خواندن کتاب دختر از هم گسیخته را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگی‌نامه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دختر از هم گسیخته

«خودکشی نوعی قتل است؛ قتلِ از پیش برنامه‌ریزی‌شده. کاری نیست که وقتی اولین بار به ذهنتان خطور می‌کند، انجامش دهید. اول باید به آن عادت کنید؛ و شما به ابزار، فرصت و انگیزه نیاز دارید. خودکشیِ موفق مستلزم برنامه‌ریزی درست و خونسردی‌ای است که هر دو معمولاً با حالت ذهنیِ خودکشی ناسازگارند.

باور کردنِ فکر جدایی مهم است. یکی از راه‌های انجام این کار تمرینِ این است که خود را مُرده یا در حال مرگ تصور کنید. اگر پنجره‌ای وجود دارد، باید تصور کنید بدنتان از پنجره پایین می‌افتد. اگر چاقویی وجود دارد، باید تصور کنید که چاقو پوستتان را سوراخ می‌کند. اگر قطاری می‌آید، باید تصور کنید که بالاتنه‌تان زیر چرخ‌هایش له می‌شود. این تمرین‌ها برای رسیدن به جداییِ کامل ضروری است.

انگیزه مهم است. بدون انگیزهٔ قوی، از دست خواهید رفت.

انگیزه‌های من ضعیف بود. تحقیق تاریخ آمریکا که نمی‌خواستم بنویسم! و سؤالی که ماه‌ها پیش پرسیده بودم: چرا خودم را نکُشم؟ اگر مُرده بودم، دیگر نیازی به نوشتن آن تحقیق نبود... و البته دیگر نیازی به سروکله زدن با آن سؤال هم نبود.

آن سروکله زدن داشت من را از درون می‌خورد. وقتی این سؤال به ذهنتان برسد، دیگر بیرون نمی‌رود. فکر می‌کنم بسیاری از مردم خودشان را می‌کُشند تا بحث درمورد اینکه آیا می‌خواهند بمیرند یا نه، متوقف شود.

هر کاری که فکرش را می‌کردم یا انجام می‌دادم، بلافاصله به این بحث در ذهنم ختم می‌شد. اظهارنظر احمقانه‌ای می‌کرد: چرا خودم را نکُشم؟ از اتوبوس جا ماندم؛ بهتر است به همه‌چیز پایان بدهی. حتی خوبی‌ها هم وارد این بحث می‌شدند. من آن فیلم را دوست داشتم؛ شاید نباید خودم را می‌کشتم.

راستش فقط می‌خواستم بخشی از وجودم را بکُشم؛ بخشی که می‌خواست خودش را بکُشد. آن بخش من را به مباحثه راجع‌به خودکشی می‌کشاند و هر پنجره، وسیلهٔ آشپزخانه و ایستگاه مترویی را تبدیل به تمرینی برای تراژدی می‌کرد.

البته تا وقتی‌که پنجاه آسپرین بلعیدم، متوجه این موضوع نشدم.

دوست‌پسری به نام جانی داشتم که برایم شعرهای عاشقانه می‌سرود؛ شعرهای خوب. با او تماس گرفتم. گفتم می‌خواهم خودم را بکُشم. گوشی را سر جایش نگذاشتم. پنجاه آسپرین خوردم و متوجه شدم که اشتباه کرده‌ام. بعد بیرون رفتم که کمی شیر بخرم، چون مادرم از من خواسته بود پیش از آسپرین خوردن کمی شیر بنوشم.

جانی با پلیس تماس گرفت. به خانه‌ام رفتند و به مادرم خبر دادند چه‌کار کرده‌ام. دقیقاً همان موقع که داشتم روی پیشخوانِ گوشت از حال می‌رفتم، به فروشگاه اِی اَند پیِ خیابان ماساچوست آمد.

در طول عبور از پنج بلوک تا رسیدن به فروشگاه اِی اَند پی، پشیمان شدم. من اشتباهی مرتکب شده بودم و قرار بود به‌خاطر آن بمیرم. شاید حتی به‌خاطر آن مستحق مرگ بودم. برای مرگم زدم زیر گریه. لحظه‌ای برای خودم و تمام ناراحتی‌ای که در وجودم بود، دلم سوخت. بعد همه‌چیز تار شد و از اطرافم صدای وِزوِز آمد. همین‌که به فروشگاه رسیدم، کل دنیا به تونلی باریک و نبض‌دار تبدیل شد. دیدِ محیطی‌ام را از دست داده بودم، گوش‌هایم زنگ می‌زد، نبضم تند شده بود. تکه‌های گوشتِ خونی و استیک‌هایی که به بسته‌بندی‌های پلاستیکی‌شان چسبیده بودند، آخرین چیزهایی بود که به‌وضوح دیدم.

خالی کردنِ معده‌ام من را به هوش آورد. آن‌ها لولهٔ بلندی آورده و آن را به‌آرامی از بینی تا گلویم پایین برده بودند. حسی شبیه خفه شدن تا حدِ مرگ داشت. شروع کردند به تلنبه زدن. حسش مانند خون گرفتن در مقیاس زیاد بود؛ مکش، احساس ریزش بافت و لمس کردن بافت، اما به روشی خوشایند؛ حالت تهوع به شکلی که انگار هرچه داخل بود، داشت بالا می‌آمد. بازدارندهٔ خوبی بود. تصمیم گرفتم دفعهٔ بعد دیگر آسپرین نخورم.

اما وقتی‌که کارشان تمام شد، با خودم فکر کردم شاید دفعهٔ بعدی هم در کار باشد. حس خوبی داشتم. نمُرده بودم، اما چیزی مُرده بود. شاید به هدف عجیبم که خودکشیِ بخشی از بدنم بود، رسیده بودم. سبک‌تر و آزادتر از چند سال گذشته بودم.

این آزاد بودن تا چند ماه ادامه داشت. کمی از تکالیفم را انجام داد. رابطه‌ام با جانی را تمام کردم و با معلم زبان انگلیسی‌ام که شعرهای بهتری می‌سرود-البته نه برای من-صمیمی شدم. با او به نیویورک رفتم؛ من را به مجموعهٔ فریک برد تا نقاشی‌های ورمیر را ببینم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه

حجم

۱۲۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان