دانلود و خرید کتاب صوتی بامداد خمار
معرفی کتاب صوتی بامداد خمار
کتاب صوتی بامداد خمار اثر فتانه حاج سید جوادی (پروین)، یکی از پرفروشترین رمانها در ایران بوده و برای نخستین بار در سال ۱۳۷۴ منتشر شده است. این رمان هم یک داستان عاشقانه است و هم یک داستان اخلاقی که به خواننده میآموزد حتی سرمستی هذیانآمیز عشق نیز نمیتواند فرد را از درد و واقعیت «خماری» صبح روز بعد در امان نگه دارد. آوانامه این کتاب صوتی را با صدای شیما درخشش منتشر کرده است.
دربارهی کتاب صوتی بامداد خمار
فتانه حاج سید جوادی در کتاب صوتی بامداد خمار داستان پرسوز و گداز از عشق، مرگ، روابط اجتماعی و انسانی میگوید. داستان این رمان عاشقانه در دوران مدرن آغاز میشود. سودابه، دختری تحصیلکرده از خانوادهای خوب است، اما عاشق کسی شده است که خانوادهاش معتقدند برای او چندان مناسب نیست. این فرد پسری است که خانوادهاش در تجارت موفق بودهاند، اما پدرش حتی نمیتواند نام خودش را بنویسد. خانوادهی سودابه مخالف این ازدواج هستند، اما خود سودابه معتقد است که آنها در روزگاری مدرن زندگی میکنند و در چنین روزگاری، باید به دختر اجازه داد هر کاری که دلش میخواهد انجام دهد. مادرش با حرف او موافق است، اما محدودیتهایی نیز برای سودابه قائل است. او به سودابه میگوید که ازدواج بین افرادی در طبقات اجتماعی مختلف، مشکلاتی را برای آنها به همراه دارد که عشق به تنهایی نمیتواند آنها را برطرف کند.
حرفهای مادر سودابه او را قانع نمیکند، بنابراین مادر سودابه که معتقد است گاهی افراد قدیمی در چنین موقعیتهایی تشخیصها و پندهای بهتر و درستتری دارند، تصمیم میگیرد سودابه را به پند گرفتن از عمهاش -عمه محبوبه- دعوت کند. مادر سودابه به دختر جوان میگوید داستان عمه محبوبه را نیز بشنود و سپس تصمیم بگیرد؛ در این بخش داستان، سودابه و عمه محبوبه کنار هم مینشینند و عمه محبوبه، داستان عشق نافرجام خود در دوران جوانی را برایش تعریف میکند.
داستان عمه محبوبه تقریبا تمام کتاب صوتی بامداد خمار را به خود اختصاص داده است. در طول این داستان، چند نگاه اجمالی به زمان حال نیز وجود دارد، برای مثال واکنشهای سودابه و خود عمه محبوبه که برخی از یادگاریهایی را که از دوران جوانی نگه داشته، به او نشان میدهد. با این حال، در بیشتر قسمتهای کتاب، این داستانی از گذشته است که در حال بازگو شدن است.
بامداد خمار تقریبا نمایی تمامعیار از زندگی خانگی در ایران ارائه میدهد. زندگی عمه محبوبه تقریبا به طور کامل در داخل خانه طی میشود؛ او به ندرت میتواند (یا میخواهد) از خانه خارج شود. در زمان رخ دادن داستان عمه محبوبه (اوایل دوران زمامداری رضاشاه)، خیابانها چندان جای مناسبی برای یک زن نیستند. نویسنده از تکنینک روایی داستان در داستان برای خلق اثرش استفاده کرده است و با مهارت توانسته پیوستگی اصلی داستان را حفظ کند.
البته که برخی از پیامهای این کتاب توسط منتقدین کمی نگرانکننده توصیف شدهاند، برای مثال آنچه کتاب صوتی بامداد خمار میگوید این است که اشتیاق به هر چیزی خوب است، اما پدر (و مادر) قطعا بهتر از فرزندشان میدانند، سنت تحت هر شرایطی باید حفظ شود و همچنین شکاف میان طبقات اجتماعی را تحت هیچ شرایطی نمیتوان علاج کرد، برای مثال یک کارگر یدی و یک زن تحصیلکرده هرگز نمیتوانند در کنار هم خوشبختی را پیدا کنند که بسیاری از این پیامها ممکن است در شرایط مختلف صحیح نباشند.
فتانه حاج سید جوادی در مصاحبهای گفته است که نام کتاب بامداد خمار را از این بیت از سعدی «به راحت نفسی، رنج پایدار مجوی/شب شراب نیرزد به بامداد خمار» انتخاب کرده است.
این کتاب پرمخاطب به چند زبان دیگر هم ترجمه شده است.
شنیدن این کتاب صوتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب صوتی بامداد خمار با صدای شیما درخشش در وهلهی نخست یک رمان عاشقانه است، بنابراین شنیدن این رمان را به کسانی پیشنهاد میکنیم که به داستانهای عاشقانه علاقهمند هستند. بامداد خمار یک رمان طولانی محسوب میشود و حدودا ۴۰۰ صفحه دارد، بنابراین ممکن است ترجیح دهید نسخهی صوتی آن را گوش کنید. نسخهی صوتی این رمان به گویندگی شیما درخشش در دسترس است و توسط انتشارات آوانامه منتشر شده است. این اثر همچنین مناسب علاقهمندان به رمان صوتی عاشقانه ایرانی است.
چرا باید کتاب صوتی بامداد خمار با صدای شیما درخشش را بشنویم؟
رمان بامداد خمار یک داستان تاریخی، عاشقانه، پندآموز و پرطرفدار است و شنیدن رمانی که در طول سالیان مخاطبان زیادی برای خود دست و پا کرده است خالی از لطف نخواهد بود.
درباره فتانه حاج سید جوادی
فتانه حاج سیدجوادی (متولد سال ۱۳۲۴ در کازرون) رماننویس ایرانی است. رمان پرفروش و مشهور او، بامداد خمار، بیش از ۵۰ بار در ایران تجدید چاپ شده است. این رمان به زبانهای مختلفی نیز ترجمه شده و در کشورهایی مانند آلمان، ایتالیا، کره، ترکیه و یونان به انتشار رسیده است.
حاجسیدجوادی از کودکی در خود ذوقی برای نوشتن میدید و انشای خیلی خوبی نیز داشت، اما هرگز به این فکر نکرده بود که روزی نویسنده شود. با این حال، زمانی که بعد از ازدواج به واسطهی شرایط شغلی همسرش که پزشک ارتش بود، راهی اصفهان شد و از محیط اولیهی زندگیاش فاصله گرفت، احساس خلا میکرد و تصمیم گرفت این حس را با نوشتن پر کند.
به گفتهی خود حاجسیدجوادی، او ازدواجهای عاشقانهی زیادی را در اطرافیان خود دیده بود که خیلی زود به نفرت رسیده بودند. این اتفاق برای یکی از دوستان خود او نیز افتاد و بر او تاثیر زیادی گذاشت. این موضوع تبدیل به دغدغهی ذهنی حاجسیدجوادی شده بود و به همین خاطر، او تصمیم گرفت تا رمان بامداد خمار را بنویسد.
این نویسنده در سنین جوانی تحصیل در رشته زبان انگلیسی را انتخاب کرد. او از کودکی به نویسندگی علاقه داشته و در ۵۰ سالگیاش در سال ۱۳۷۴ پرفروشترین کتاب سال، بامداد خمار را روانه بازار کرد.
اثر دیگر این نویسنده مشهور و کمکار «در خلوت خواب» نام دارد که سال ۱۳۷۷ منتشر شد.
موافقان و مخالفان کتاب بامداد خمار چه نظراتی دربارهی این رمان دارند؟
کتاب صوتی بامداد خمار به واسطهی محتوایی که دارد، طی سالها نظرات و نقدهای متفاوتی را دریافت کرده است. بسیاری از نویسندهها موافق این رمان و بسیاری دیگر، مخالف آن بودهاند. به طور کلی این رمان با بحثهای داغ و نقدهای بسیاری روبهرو شده است. از معروفترین موافقان این رمان، میتوان به نجف دریابندری اشاره کرد که مطلبی در دفاع از آن نیز نوشت. با این حال، این مطلب با واکنش تند هوشنگ گلشیری در ماهنامهی آدینه، در رد نظر نجف دریابندری مواجه شد. گلشیری بامداد خمار را رمانی بیمایه خوانده بود. برخی دیگر از موافقان بامداد خمار، آن را برای مسائل مرتبط با روابط میان زنان و مردان، به خصوص جوانان مفید دانسته یا درس عبرتی دانستند برای جوانان بیتجربه. در مقابل، مخالفان بامداد خمار آن را دفاعی از اصالت و شرافت طبقات بالادست جامعه و تحقیر فرودستان دانستند.
برخی از مخالفان این رمان، آن را رمانی عامهپسند دانستهاند، اما حاجسیدجوادی، نویسندهی این کتاب، معتقد است که عامه را باید به دو معنا در نظر گرفت؛ نخست به معنای عامهی مردم و دوم به معنای افرادی که چندان به مطالعه علاقهای ندارند، کتاب نمیخوانند و اگر هم بخوانند، به سراغ نوشتههای ساده و ابتدایی میروند، بنابراین میتوان با توجه به میزان استقبال از این کتاب، نتیجه گرفت که بامداد خمار در میان بخش زیادی از مردم، رمانی بسیار محبوب و پرطرفدار بوده است.
علت استقبال از رمان بامداد خمار در ایران و خارج از ایران چیست؟
فتانه حاج سیدجوادی در کتاب صوتی بامداد خمار داستانی را ارائه میدهد که در اغلب بخشهای کتاب، بسیار گیراست. محبوبه، هنگام ازدواج کودکی سادهلوح است، اما در طول رمان به بلوغ میرسد. انفعال او ممکن است در برخی قسمتهای داستان آزاردهنده باشد، اما در کل او شخصیتی نسبتا باورپذیر برای مخاطب است. محبوبه در تلاش برای به نتیجه رساندن ازدواج خود، در زمانهای نامناسب و به دلایل نادرستی تسلیم میشود، اما بیشتر اعمال او، علیرغم ناامیدکننده بودن، قابل باور و درک هستند. رحیم، شوهر محبوبه، تقریبا به همان اندازه که برای محبوبه ناشناخته است، برای خواننده نیز یک رمز و راز باقی میماند.
رمان صوتی بامداد خمار با ادبیاتی بسیار جذاب نوشته شده و تصویر جالبی از جامعهای ارائه می دهد که مخاطبان غربی چندان با آن آشنا نیستند. بیشتر داستانهایی که از جوامع به اصطلاح بستهای مانند ایران به غرب میرسند، از این جهت جالب هستند که وضعیت موجود خود غربیها را نیز به چالش میکشند. بامداد خمار قاطعانه چنین وضعیتی را در ایران تایید میکند و به شدت از احترام به سنت و تمایز طبقاتی دفاع میکند. در این کتاب هیچ اشارهای به وضعیت سیاسی زمان رخ دادن داستان محبوبه (روزهای نخست زمامداری رضاشاه) به چشم نمیخورد، با این حال، بامداد خمار رمانی است که در جامعهی معاصر ایران نیز مقبولیت پیدا کرده و اگر پیش از انقلاب منتشر میشد نیز به احتمال زیاد مورد استقبال واقع میشد.
در بخشی از کتاب صوتی بامداد خمار میشنویم
آفتاب عصر زمستان از پشت پرده تور بر قالیهای رنگین اتاق میتابید. کتاب حافظ پدر روی میز منبت کاری وسط اتاق باز بود. تابلوهای نقاشی که دیوارها را زینت میدادند همه اصل بودند. کتابخانه پدر سرتاسر یک طرف دیوار اتاق نشیمن را میپوشاند و این به غیر از کتابخانهای بود که در اتاق خواب خود دشات. باغبان از صبح زود برای هرس درختان و سمپاشی آمده بود. استخر در جلوی ساختمان، برخلاف تابستان، ساکت و غریب افتاده بود. بر بوتههای گلهای سرخ معروف ایرانی حتی یک گل هم نبود. همه هرس شده و کوتاه در انتظار نسیم بهار بودند. اسال خوشبختانه هوا چندان سرد نشده بود. درختان چنار همچون بارویی دور تا دور حیاط ششصدمتری را پوشانده بودند. آفتاب اول زمستان بر برگهای سرخ و زرد آنها سایه روشنی مطبوع به وجود آورده بود. لای دری که به حیاط میرفت گشوده بود و نسیم سردی از در توری جلوی آن عبور میکرد و از آنجا به اتاق نشیمن که اکنون سودابه در آن نشسته بود وارد میشد. دختر جوان آن را با حرص و ولع استشمام میکرد زیرا که دل درون سینهاش میسوخت. کف راهرو و اتاق با پارکت پوشیده شده و هرجا که مناسب بود قالیچههای رنگی کرک و ابریشم افکنده بودند. بدون شک مادرش نه تنها زیبا بود، بلکه ذوق و سلیقه سرشاری نیز داشت. این زن خوشسیمای شیکپوش و جذاب که این همه برای شوهرش عزیز و لوس بود، زنی که در زندگی هرگز گردی از اندوه بر چهرهاش ننشسته بود- مگر زمانی مه پدر با اتومبیل در جاده شمال تصدف کرد و در آن زمان گویی این زن مرد و دوباره زنده شد. چون ماجرا به خیر گذشته بود- اکنون چنان راه میرفت که انگار تحمل وزن خود را روی پاهای کشیده خوشتراشش ندارد. مامان بلوز سفید آستین بلند و دامن سیاه پلیسه به تن داشت و ژاکت سفید کشمیری بر دوش انداخته بود. موهای زیتونیرنگش کوتاه و مرتب بودند. بابا دوست نداشت مامان موهایش را رنگ کند. مامان به نظر او احترام گذاشته بود. آهسته از اتاق خارج شد و صدای دمپاییهای طبیاش در راهرویی که به اتاق عمه جان میرفت کم و کمتر شد. رایحه عطر ملایمی از او در اتاق به جا ماند. در طبقه همکف به جز سالن مهمانخانه و ناهارخوری و اتاق نشیمن، فقط یک اتاق دیگر وجود داشت. اتاق عمه جان. اتاقی که پنجره کوچکی رو به باغچه داشت. بقیه اتاقها در طبقه بالا بود. اتاقهای خواب، اتاق کار پدر، اتاقی که بچهها در آن درس میخواندند یا بازی میکردند. خانه حکایت از ذوق سلیم و روح لطیف صاحبخانه داشت. پدر اهل هنر بود و شعر میگفت. زیاد مطالعه میکرد. مامان نقاشی میکرد. البته نقاش چندان زبردستی نبود ولی اهل ذوق بود و همین او را در چشم سودابه بیشتر محکوم میکرد. چه گونه این آدمهای خوشذوق که این همه ادعای هنردوستی و خوشطبعی میکردند، میتوانستند از جادوی عشق غافل باشند و احساسات او را نادیده بگیرند؟ چه طور میتوانستند او را از ازدواج با مردی که دوست داشت منع کنند؟
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب رو چند سال پیش مطالعه کردم... دقیق جزئیات ش یادم نیست...ولی کتاب خوبی بود...آموزنده بود...شاید برداشت ها این باشه که دختر چون حرف کسی رو گوش نداد اینطور شد...ولی بنظرم اینطور نیست...نمیشه گفت چون صرفا بزرگتر هستند پس قطعا هر
رمان بامداد خمار که اصلا نیازی به تعریف نداره یه شاهکار هنری قدیمیه، هر کسی که نخونده باشه خودش رو محروم کرده از یه داستان عالی. من خیلی سالهای پیش دو بار خونده بودم. صدای خانم درخشش و لحن زیباشون
برای سومین بار این کتاب رو خوندم، بار اول کاغذی، بار دوم pdf و بار سوم با این گفتار عالی گوینده. بسیار لذت بردم. هر بار که میخوانم بیشتر عاشق فرزند و همسرم میشوم و عجیب احساساتم بیدار میشوند. کتابی با سبک
باهاش زندگی کردم، هرجا خوشحال بود شاد شدم، هرجا غمگین بود بغض کردم. موسیقیش هم خیلی مناسب حال داستان بود. دوباره گوش میدمش و لذت بیشتر میبرم.
به نظر من کتاب بامداد خمار خیلی زیباست و اینقدر با جزییات توضیح میدهند که حس میکردم در داستان هستم و با سکوت به شخصیت ها نگاه میکنم.
این رمان عالیه فقط توصیه می کنم که شب سراب رو نخونید چون شیرینی خواندن این رمان رو از دست میده
من وقتی این کتاب را میخوندم انگار خودم وارد اون جریان شده بود خیلی کتاب جذابیه فقط میخای بخونی ببینی بعدش قرارچی بشه
داستان در مورد عشق های بی فکر دوران نوجوانی و جوانی است محبوبه متعلق به یک خانواده مرفه و اصیل است که درگیر ماجراهای زندگی میشود در مورد اوضاع سیاسی روز چندان صحبت نمی شود هر چند داستان مربوط به
رمان بسیارزیبا وهنرمندانه که انسان با خواندن (یاشنیدن)آن به خوبی می فهمد که کار نویسنده ائی تواناوبزرگ است که درکارش کاملا استاد بوده.قصه ائی عبرت آموز ،بخصوص برای دخترخانم های جوان تا حساسیت سن واقتضای جوانی شان را بهتر درک
کتاب بدی نبود، جذاب نوشته شده، جالبه که یه نویسنده دیگه همین کتاب رو از زبان رحیم نوشته. اون کتاب هم جالبه( شب سراب) که البته اسم اصلیش شب شراب بوده