
کتاب شب سراب
معرفی کتاب شب سراب
کتاب شب سراب، نوشته ناهید پژواک، رمانی است که نشر آسیم آن را منتشر کرده است. این کتاب که در سال ۱۴۰۳ به چاپ سیوسوم رسیده، با الهام و اقتباس از رمان بامداد خمار و با هدف روایت بخشی از داستان از زاویهی دید رحیم، یکی از شخصیتهای اصلی، نگاشته شده است. هرچند این اثر بهطور رسمی جلد دوم بامداد خمار به حساب نمیآید اما داستان بامداد خمار از زبان رحیم نجار را روایت میکند. نویسنده تلاش کرده تا ناگفتهها و دغدغههای رحیم را که در اثر اصلی کمتر به آن پرداخته شده بود، بازگو کند و تصویری متفاوت از زندگی، فقر، خانواده و روابط انسانی در بستر اجتماعی آن دوران ارائه دهد. رمان شب سراب با نثری ساده و صمیمی، زندگی پرفرازونشیب رحیم و مادرش را در دل جامعهای سنتی و پر از محدودیتهای طبقاتی و فرهنگی دنبال میکند. شما میتوانید نسخهی الکترونیکی این اثر را از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شب سراب از ناهید پژواک
کتاب شب سراب رمانی از ناهید پژواک است که با اقتباس از رمان بامداد خمار و با تمرکز بر شخصیت رحیم نوشته شده است. بامداد خمار، یک داستان عاشقانه است که در ادبیات معاصر ایران جایگاه خاصی دارد. این داستان روایت عشق و دلدادگی پسری فقیر و دختری ثروتمند است. رحیم، شاگرد یک نجار که عاشق محبوبه میشود و محبوبه که برای رسیدن به رحیم، به هر دری میزند، خانوادهاش را تحت فشار میگذارد و... شب سراب بهنوعی بازخوانی و بازآفرینی آن داستان و کتاب مقابل بامداد خمار است که نویسنده در آن تلاش کرده روایت رحیم را، که در اثر اصلی کمتر شنیده شده بود، به تصویر بکشد. فضای داستان در تهران قدیم و در میان خانوادههایی با وضعیت اقتصادی متوسط و پایین میگذرد و دغدغههای روزمره، تلاش برای بقا، حفظ عزت و شرافت و روابط خانوادگی در مرکز توجه قرار دارد. ساختار کتاب روایی و خطی است و زندگی رحیم نجار، از کودکی تا جوانی، و چالشهایش را دنبال میکند.
رمان شب سراب نهتنها به مسائل طبقاتی و فقر میپردازد، بلکه به موضوعاتی مانند وفاداری، امید، تلاش برای تغییر سرنوشت و نقش مادر در زندگی فرزند نیز توجه دارد. ناهید پژواک با انتخاب زاویهی دید متفاوت، سعی کرده است لایههای پنهان شخصیت رحیم و دنیای درونی او را آشکار کند و تصویری ملموس از جامعه و روابط انسانی آن دوران ارائه دهد.
عنوان بامداد خمار از بیت مشهوری از سعدی گرفته شده بود و به نظر میرسد ناهید پژواک نیز سعی کرده از همین بیت برای انتخاب عنوان رمان خود بهره بگیرد: به راحت نفسی، رنج پایدار مجوی/ شب شراب نیرزد به بامداد خمار.
شب سراب در طاقچه با فرمت epub به انتشار رسیده است. این فرمت نسبت به فرمت pdf راحتتر و روانتر خوانده میشود و مزیتهای بیشتری دارد. پیشنهاد میشود که برای دانلود کتاب شب سراب از همین نسخه استفاده کنید.

خلاصه رمان شب سراب
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان شب سراب با روایت زندگی رحیم آغاز میشود؛ پسری که در خانوادهای فقیر و پر از فقدان بزرگ میشود. او در کودکی پدرش را از دست میدهد و مادرش، زنی وفادار و مقاوم، تنها تکیهگاه اوست. رحیم با خاطرات تلخ و شیرین کودکی، تلاش برای درسخواندن و کارکردن و تجربهی فقر و محرومیت، رشد میکند. پس از مرگ پدر، مادرش برای تأمین معاش به بنداندازی و کارهای دستی روی میآورد و رحیم نیز ناچار است شاگردی بقالی و پادویی در تیمچهی فرشفروشها را تجربه کند. او با واقعیتهای تلخ جامعه، نگاههای سنگین مردم و دشواریهای معیشت روبهرو میشود و بارها شغلش را از دست میدهد.
در این میان، رابطهی عمیق و عاطفی رحیم با مادرش محور اصلی داستان است؛ مادری که بهرغم همهی سختیها، عزت و شرافت خود و فرزندش را حفظ میکند. داستان با ورود رحیم به دنیای کارگری و شاگردی نجاری، امید به آینده و تلاش برای ساختن زندگی بهتر ادامه مییابد. در طول روایت، رحیم با آدمهای مختلف، از اربابان ثروتمند تا کارگران و همسایگان، مواجه میشود و هر بار بخشی از واقعیتهای تلخ و شیرین زندگی را تجربه میکند. رمان شب سراب تصویری از تلاش، شکست، امید و وفاداری را در دل جامعهای سنتی و طبقاتی ارائه میدهد، بیآنکه پایانی قهرمانانه برای شخصیتها رقم بزند.
چرا باید کتاب شب سراب را بخوانیم؟
- کتاب شب سراب با روایتی صادقانه و بیپیرایه، زندگی و دغدغههای طبقهی فرودست جامعه را به تصویر کشیده است.
- این کتاب با تمرکز بر شخصیت رحیم و مادرش، به موضوعاتی چون فقر، عزتنفس، وفاداری خانوادگی و تلاش برای بقا میپردازد و تصویری ملموس از زندگی در تهران قدیم ارائه میدهد.
- روایت داستان بامداد خمار از زاویهی دید رحیم، فرصتی برای شناخت لایههای پنهان شخصیت او و درک احساسات و رنجهایش فراهم کرده است.
- رمان شب سراب داستانی دربارهی فقر و محرومیت است، اما دربارهی امید، مقاومت و ارزشهای انسانی نیز سخن میگوید.
- خواندن این کتاب میتواند نگاه تازهای به روابط خانوادگی، نقش مادر و تأثیر شرایط اجتماعی بر سرنوشت افراد ایجاد کند و مخاطب را به تأمل دربارهی عدالت، شرافت و معنای واقعی خوشبختی و موفقیت وادارد.
- اگر رمان بامداد خمار را خواندهاید و دوست داشتهاید، میتوانید آن داستان را زا زاویهدید متفاوتی بخوانید (دقت داشته باشید که این رمان ادامه کتاب بامداد خمار محسوب نمیشود).
دانلود رمان شب سراب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خرید و دانلود کتاب شب سراب به علاقهمندان داستانهای اجتماعی و کسانی که دغدغهی مسائل طبقاتی، فقر، روابط خانوادگی و نقش مادر در زندگی فرزندان را دارند، پیشنهاد میشود. همچنین مطالعه آن برای کسانی که به روایتهای واقعگرایانه علاقهمندند، مناسب است. داستان شب سراب را میتوان بهنوعی جلد دوم بامداد خمار دانست (هرچند توسط نویسندهی دیگری نوشته شده) و مطالعه آن برای علاقهمندان به آن رمان عاشقانه نیز جذاب است.
درباره ناهید پژواک
نویسنده شب سراب ناهید پژواک است. متأسفانه اطلاعات چندانی از این نویسنده در دسترس نیست. برخی منابع سال تولد او را ۱۳۱۹ ذکر کردهاند و ازطرفی ممکن است «ناهید پژواک» صرفا اسمی مستعار باشد.
کتاب شب سراب چند صفحه است؟
نشر آسیم رمان شب سراب را در ۵۷۴ صفحه منتشر کرده است.
ردهبندی سنی و ژانر شب سراب
شب سراب یک رمان عاشقانه و مناسب گروه سنی بزرگسال است.
نقد کتاب شب سراب
کتاب شب سراب داستان زندگی شخصیتهای کتاب بامداد خمار نوشتهی فتانه حاج سید جوادی را از دیدگاه و زبان رحیم روایت میکند. این اثر فرصتی به مخاطب میدهد تا دنیای ذهنی و احساسی رحیم را از زاویهای متفاوت درک کند. درحالیکه کتاب بامداد خمار از دید محبوبه، زن داستان، روایت شده بود، پژواک با این تغییر زاویه دید سعی کرده تا احساسات و افکار شخصیتها را از دیدگاه مردانهای که در کتاب اول نادیده مانده بود، به تصویر بکشد. این تحول در روایت به جذابیت کتاب افزوده و نشان میدهد که برداشتهای متفاوت از یک واقعه چگونه میتواند منجر به سوءتفاهمهای بزرگ شود.
با اینکه نظر برخی منتقدین در نقد کتاب شب سراب این است که رمان در پرداخت شخصیت رحیم به عمق کافی نمیرسد و ممکن است از دیدگاه برخی خوانندگان سطحی به نظر برسد، پژواک در این بازنگری موفق میشود تصویری دقیقتر از جهان ذهنی رحیم ارائه دهد.
درحالیکه محبوبه در کتاب اول، رفتارهای شوهرش را به بیمهری و خیانت نسبت میدهد، رحیم در کتاب دوم خود را قربانی شرایط و سوءتفاهمها میبیند. این تضاد در دیدگاهها یکی از نقاط قوت کتاب است که به خواننده اجازه میدهد تا پیچیدگیهای روابط انسانی و تفاوتهای درک و احساسات افراد را بهتر درک کند.
یکی از نکات مهم کتاب، تأکید بر تأثیر سوءتفاهمها و عدم ارتباط صحیح میان زوجین است. شخصیتها هر کدام از دیدگاه خود به وقایع نگاه میکنند و تلاشی برای فهم طرف مقابل نمیکنند. این مسئله به بروز اختلافات بزرگ و فروپاشی روابط منتهی میشود و بهخوبی نشان میدهد که در روابط انسانی، گفتوگو و درک متقابل از اهمیت زیادی برخوردار است.
با این وجود، نقدهای بسیاری درباره شب سراب وجود دارد، از مسئلهی اقتباس بدون اجازه و شکایت از پژواک گرفته تا نقدهای تخصصی بر روایت و شخصیتپردازی. اگر به این موضوع و حواشی انتشار این کتاب علاقهمند هستید پیشنهاد میکنیم یادداشت بررسی کتاب شب سراب و بامداد خمار را در وبلاگ طاقچه مطالعه کنید.
بخشی از کتاب شب سراب
حال خوشی داشتم. شکر خدا همه چیز روبهراه بود. مزد خوبی میگرفتم، ننهام راضی بود و مثل زنهای خوشبخت میخندید. اوستا مثل پدرم بود، جای خالی پدرم را پر کرده بود. کار را بالاخره یاد گرفته بودم و از کار کردن لذت میبردم. مهمتر اینکه امسال بهار برایم زیباتر جلوه میکرد، نسیم بهار بوی خوشی به همراه داشت. مالشی در دلم بود که لذت بخش بود. احساس میکردم همه را دوست دارم، حتی فکر میکنم انیس خانم را هم دوست داشتم، و بیاعتنایی آقا ناصر را هم تحمل میکردم. حق میدادم آخر فکر میکرد من هنوز بچهام کم محلی میکرد، آرام آرام که بزرگ شوم با من دوست میشود. شبها بعد از شام شب چره را میرویم خانه آنها، من هم زن بگیرم و بساطی جور کنم آنها هم میآیند پیش ما. زنهایمان مثل خواهر میشوند، ما هم مثل برادر. مادر هم که عاشق بیقرار انیس خانم است، زندگی او منتهای آرزویش هست، اوستا هم با زنش به جمع ما میپیوندند. به به چه میشود! پدر و مادردار میشویم، پدربزرگ، مادربزرگ، مادر، خواهر، برادر، بچه، بچههای من به آقا ناصر عمو ناصر خواهند گفت. بچههای او هم حتماً به من عمو رحیم میگویند. نه، خوب است دایی رحیم بگویند، مرد بیگانه برادر زن بیگانه بشود بهتر است که برادر شوهرش شود. مگر چه فرقی میکند؟ دل باید پاک باشد، چشم باید پاک باشد، اسمها چیزی را عوض نمیکنند، چه چیزها که ندیدیم و نشنیدیم، وای خدا به دور مگر مادر نمیگفت...
یک دفعه دیدم سایهای جلوی در دکان را گرفت. گرمای آفتاب قطع شد و بلافاصله صدای بچگانهای گفت: «اه...»
سرم را بلند کردم، رنده را از روی چوب برداشتم. دختر بچهای بود، گفتم:
اَه به من دختر خانم؟
از حرفی که زده بودم خندهام گرفت. لبخندی زدم، اما زود لبخند از لبم پرید.
چه مرگم شده بود؟ من که اینقدر گستاخ نبودم. اگر پدر یا مادرش پشت سرش باشند چه! چه غلطی کردم؟ دیوانه شدی، رحیم؟ این چه حرفی بود زدی!
اما با کمال تعجب دختر گفت:
چرا اَه به شما؟ مگر شما اَه هستید؟
توی دلم گفتم عجب بچه پررویی هست! عجب حاضر جواب است! گفتم:
لابد هستم و خودم نمیدانم.
آمد داخل دکان! رنده را روی چوب گذاشتم و کاملاً به طرفش برگشتم. نمیدانستم یک بچه آن هم دختر داخل دکان نجاری چه کاری میتواند داشته باشد؟ از سر و وضعش معلوم بود که بچه اعیان اشراف است. چادر چاقجور گرانقیمتی داشت. پیچه دست دوز روی صورتش بود. بیرون را نگاه کردم، للهای نوکری هم به دنبالش نبود. آخر این بچه تنها این جا چه کار میکند؟
با صدایی که احساس کردم میلرزد، گفت:
برایتان پیغام دارم.
تعجب کردم. یک لحظه فکر کردم اوستا از منزل بشیرالدوله فرستاده میخی، چکشی، رندهای، چیزی لازم دارد و پرسیدم: «برای من؟»
خیلی مؤدبانه پاسخ داد: «بله!»
فکر کردم شاید برای اوستا پیغام آورده و مرا به جای اوستا گرفته، گفتم:
من رحیم نجار هستمها!
میدانم.
میدانست؟ از کجا میدانست؟ من تازگی رحیم نجار شده بودم. از روزی که اوستا از کارم تعریف کرده بود این اسم را پیدا کرده بودم. جز خودم و ننهام هیچ کس دیگر این خبر را نمیدانست، این یک الف بچه چه جوری میدانست؟ با تعجب پرسیدم:
شما کی هستید؟
و با هزار برابر تعجب پاسخ را شنیدم:
دختر بصیرالملک.
حجم
۴۶۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۷
تعداد صفحهها
۵۷۴ صفحه
حجم
۴۶۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۷
تعداد صفحهها
۵۷۴ صفحه
نظرات کاربران
سلام چرا صوتی کتاب رو نمیارید؟
لطفا صوتیش رو هم بزارید
اینکه موفقیت کسی رو نردبان پیشرفت خودمون قرار بدیم نه تنها جالب نیست بلکه از دید من مذموم و ناپسنده. به نظر من نویسنده کتاب ی جورایی سعی کرده با استفاده از موفقیت چشمگیر کتاب بامداد خمار، کتاب خودش رو
من فقط برای کنجکاوی این کتاب رو خوندم ولی نویسنده معلوم اصلا بامداد خمار رو درست و حسابی نخونده در کتاب بامداد خمار در قسمتی مادر رحیم اشاره میکنه که اخلاق بد رحیم به پدرش رفته و پدرش همیشه مادرش
خانم پژواک بامداد خمار را خوب نخوانده اند!رحیم در اصل یک مرد لات و عیاش بوده و نه از طبقه ضعیف و آبرومند . بنابراین کل داستان به غلط نوشته شده.
لطفا صوتی این کتاب و هم بذارین
تنها کسی که حق داشت کتابی از زبان رحیم داستان بنویسه نویسنده ی بامداد خمار بود که خودش شخصیت رو خلق کرده بود . این کتاب فقط دفاع الکی از شخصیت رحیم بود.
به نظر من خیلی جالب نبود، اینهمه سو تفاهم میتونس با گفتگو طی هشت سال رفع بشه نه اینکه تلنبار بشه. نویسنده شب سراب مدام در حال توجیه رفتارهای رحیم رود
کتاب جالبیه. و اگر بامداد خمار رو خوندید حتما اینو هم بخونید، چون کسی که بامداد خمار و خونده باشه، اصولا از رحیم زیاد خوشش نمیاد. ولی اینجا بعضی سوتفاهم ها شون رفع شد. و نشون داد که در یک زندگی مشترک
خواندن این کتاب ظلمیست در حق اثر بی نظیر بامداد خمار!