کتاب معسومیت
معرفی کتاب معسومیت
کتاب معسومیت نوشتهٔ مصطفی مستور است. نشر مرکز این رمان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب معسومیت
کتاب معسومیت که در ۲۳ فصل نوشته شده، اثری است از مصطفی مستور است. زندانیشدن در زندگی روزمره، سرگردانی در دنیای مدرنِ بدونِ معنویت و درماندگیْ از مهمترین ویژگیهای روحی - روانی شخصیتهای آثار مصطفی مستور در این رمان است. این رمان، قصهٔ شخصیتهایی است که تنهایی و بیگانگی با اجتماع از ویژگیهای اصلی آنها است و به ارتباط شخصیتها با واژه و معنای معصومیت (معسومیت) توجه خاصی شده است. نگارنده کوشیده است به روش توصیفی - تحلیلی به انواع شیوههای شخصیتپردازی در این رمان دست یابد.
مصطفی مستور از شخصیتپردازی مستقیم همچون توصیف و تشبیه و غیرمستقیم مانند رفتار، گفتار، نام، وضعیت ظاهری و محیط بهره برده است. در تشبیه پدیدهها و شخصیتها از تشبیهاتی که مشبّهٌبه حسی دارند، استفاده میشود. شیوهٔ شخصیتپردازی او در گفتار بیشتر حول محور گفتوگوی ۲طرفه است. موضوع گفتوگوی شخصیتها، پرسش از مهمترین مفاهیم زندگی همچون مرگ، زندگی، زن، عشق و... است و از رفتار، بیشتر برای پیشبرد اهداف ذهنی شخصیتها استفاده شده است. از جمله فضاهای مهم این رمان، مصاحبۀ شخصیتی به نام «نادیا» بهوسیلهٔ کاراکتر دیگری به نام «اردلان» است که در عصر یکی از روزهای سرد زمستانی انجام گرفت. در این رمان با انواع شخصیتهای اصلی، فرعی، ایستا، پویا، نوعی و سیاهیلشکر روبهرو میشوید که نسبت به اوضاع و احوال داستان، عمل و حرکت میکنند.
خواندن کتاب معسومیت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره مصطفی مستور
مصطفی مستور در سال ۱۳۴۳ و در اهواز به دنیا آمد. او از داستاننویسان صاحب سبک معاصر ایران است که در رمانهایش به عنصر شخصیت توجه ویژهای داشته و توانسته شخصیتهای تأثیرگذار و ارزندهای خلق کند؛ مستور پژوهشگر و مترجم نیز هست. در سال ۱۳۶۷ در رشتهٔ مهندسی عمران از دانشگاه شهید چمران اهواز فارغالتحصیل شد و دورهٔ کارشناسیارشد را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی در همان دانشگاه گذراند. مستور نخستین داستان خود را در سال ۱۳۶۹ نوشت و در همان سال در مجلهٔ کیان به چاپ رساند. او نخستین کتاب خود را نیز در سال ۱۳۷۷ با عنوان «عشق روی پیادهرو» که شامل ۱۲ داستان کوتاه است، به چاپ رساند. از آثار دیگر او میتوان به کتابهای «معسومیت»، «زیر نور کم»، «عشق و چیزهای دیگر»، «من دانای کل هستم» و نمایشنامهٔ «فرضیهٔ زمین مسطح» اشاره کرد.
بخشی از کتاب معسومیت
«اگه بخوام مثل این سینماییهای بیپدر و مادرِ حقهباز حرف بزنم باید بگم بهتره افراد زیر سن قانونی این کتاب رو نخونند. منظورم اینه ممکنه چیزهایی توی کتاب باشه که واسهی اونهایی که سنشون کمتر از هجده ساله اصلا مناسب نباشه. این «مناسب» هم از اون کلمههای حرومزادهایه که من هیچ وقت نفهمیدم پدرش کی هست و مادرش کی بوده و اصلا چهطور سر و کلهش توی کتابهای قانون پیدا شد. تا اونجا که یادم میآد من هیچ وقت هیچ علاقهای به نوشتن چیزهایی که برای زیر هجدهسالهها «مناسب» نیست، نداشتهام. برعکس، همیشه فکر کردهام آدم اگه یه ذره عقل تو کلهش باشه باید سعی کنه چیزهایی بنویسه که از قضا فقط مناسب همین افراد زیر هجده سال باشند و حتی خوندشون واسه بزرگترها ممنوع باشه. پدرم همیشه میگفت نودونه درصد آدمهای نازنین کسانی هستند که به سن قانونی نرسیدهاند و نودونه درصد آدمهای رذل و حرومزاده کسانی هستند که مدتیه از خط هجده سالگی گذشتهاند، حتی اگه این مدت یه روز باشه.شک ندارم اینرو تو کتابی، مجلهای، چیزی نخونده بود. گمونم از فیلمی شنیده بود یا توی حبس کسی بهش گفته بود؛ چون پدرم بیشتر عمرش یا توی سینما بود یا توی حبس. حاضرم تو هر دادگاه عادلانهای شهادت بدم که پدرم در تمام مدت پنجاه سالی که سواد خوندن داشت، حتی یه کتاب هم نخوند. حتی یه برگ کاغذ. احضاریههای دادگاهش رو هم میداد من میخوندم. پدرم، خیلی خلاصه، یه شیاد تمام عیار بود که عاشق پول بود و سینما و ماشین. با این حال، من تا دم مرگ تقریبا زود هنگامش در پنجاه و هفت سالگی، خیلی چیزها ازش یاد گرفتم هرچند نمیخوام اینجا چیزی دربارهشون بگم چون این کتاب قرار نیست دربارهی پدرم باشه و من هروقت لازم بود، تنها در حد زرورت به اون شیاد مرحوم اشاره میکنم.»
حجم
۱۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
نظرات کاربران
معسومیت(معصومیت)، عنوان کتابی که اثر جدیدتری نسبت به بقیه ی کارهای مستوره. کتابی که خوانش راحتی داشت و جذابیتش مثل همیشه به نثر منحصر بفردش برمیگشت. یک اثر پست مدرن در سبک ایرانی! با همون ویژگی های معمول اینگونه آثار منتها
کتاب را چند روز مانده به عروسیام خواندم. وسط شلوغی خریدها و رفتنها و آمدنها و هیجانها و اضطرابها. مستور نویسنده عجیبی است. سادهنما است اما اصلا ساده نیست. گوشههای کوچک و زلالی از زندگی را پیدا میکند که احتمالا
فعلن دو فسلشو خوندم و واقعا واقعا دوستش دارم، یه جوری با حاله، عین قلقلک یا غلغلک دادنه،تا حالا کتابی از مستور با این سبک نخونده بودم. خیلی عشقه فعلن
بامزه بود
زندگی بیهودهی مازیار ارزش روایت نداشت. اینهمه اصرار به پاکی زنان و مقصربودن مردان رو هم متوجه نمیشم! چه لزومی داره مازیار مدام جلوی حمیرا خودش رو تخریب کنه و نماد معصومیت (یا معسومیت) کتاب، زن باشه؟ زنی که هیچ
باورم نمیشه جناب مستور اونقدر از ایده خالی شده باشه که انتهای ایده پردازی ش برای این داستان غلط های املایی باشه :/