کتاب آثار ادبی را چگونه باید خواند
معرفی کتاب آثار ادبی را چگونه باید خواند
کتاب آثار ادبی را چگونه باید خواند نوشتهٔ تری ایگلتون و ترجمهٔ محسن ملکی و بهزاد صادقی است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است. برای اینکه منتقد ادبی باشیم باید چیزهای مختلفی را یاد بگیریم؛ ازجمله نحوهٔ بهکاربردن برخی تکنیکها. این تکنیکها را در عمل بهتر میتوان یاد گرفت تا در نظریه. همهٔ این تکنیکها متضمن توجه دقیقتر به آثار ادبی است. کتاب آثار ادبی را چگونه باید خواند تمرینهایی را ارائه میدهد که برای تحلیل ادبی مفیدند.
درباره کتاب آثار ادبی را چگونه باید خواند
هنر تحلیلِ آثار ادبی، مانند رقص با کفشهای چوبی، روبه زوال است. سنتی که نیچه آن را «آهستهخوانی» مینامید، در معرض نابودی است، بی آنکه ردّی از آن باقی بماند. کتاب آثار ادبی را چگونه باید خواند با توجه دقیق به تکنیک و شکل ادبی، تلاش خود را مصروف این میکند که در نجاتدادنِ این سنت نقشی هرچند ناچیز داشته باشد. این کتاب اساسا راهنمایی است برای نوآموزان. اما برای کسانی که درگیر مطالعات ادبی هستند یا کسانی که صرفا از خواندنِ شعر، نمایشنامه و رمان در وقت آزادشان لذت میبرند نیز مفید است. کتاب آثار ادبی را چگونه باید خواند بر مسائلی چون روایت، پیرنگ، شخصیت، زبان ادبی، ماهیتِ ادبیات داستانی، مشکلاتِ تفسیر انتقادی، نقش خواننده و مسئله ارزش داوریها پرتو افکنده است. در این کتاب برای کسانی که به آشنایی با نویسندگان و جریانهای ادبی از جمله کلاسیسیسم، رمانتیسم، مدرنیسم و رئالیسم نیاز دارند، ایدههایی مطرح میشود.
دغدغهٔ تری ایگلتون در کتابِ حاضر این است که خوانندگان و دانشجویان را به برخی از ابزارهای مقدماتی حرفه نقد مجهز کند؛ ابزارهایی که بدون آنها بعید است بتوانند به سراغِ مسائل دیگر بروند. ایگلتون نشان میدهد که تحلیل انتقادی میتواند مفرح باشد و این نظریه را نقض کند که تحلیل خصمِ لذت است.
فصلهای این کتاب از این قرار هستند:
فصل اول: آغاز آثار ادبی
فصل دوم: شخصیت
فصل سوم: روایت
فصل چهارم: تفسیر
فصل پنجم: ارزش
خواندن کتاب آثار ادبی را چگونه باید خواند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران رشتهٔ نقد ادبی و دوستداران مطالعهٔ شاهکارهای ادبی پیشنهاد میکنیم.
درباره تری ایگلتون
تری ایگلتون ۲۲ فوریه ۱۹۴۳ در انگلستان به دنیا آمد. او نظریهپرداز ادبی، منتقد، و روشنفکر بریتانیایی است. بسیاری او را تأثیرگذارترین منتقد ادبی زندهٔ بریتانیا میدانند. او با تکیه بر نظریههای مارکسیستهای اروپایی از جمله والتر بنیامین، لوئی آلتوسر و پیئر ماشری، مخاطبان فراوانی یافت و با پیروی از افکار این نظریهپردازان از شیوهای ماتریالیستی برای مطالعهٔ ادبیات بهره برد. این شیوهٔ او در نوشتههایش در مورد ساموئل ریچاردسون و خواهران برونته نمود دارد. پافشاری ایگلتون بر پیچیدگی و سودمندی مقولات سنتی و هنجاری نظیر ایدئولوژی، زیباییشناسی و نقد فرهنگی بهطور کلی مؤثر بودهاست.
ایگلتون مقالههای بسیاری دربارهٔ آرتور شوپنهاور، کارل مارکس، لودویگ ویتگنشتاین، والتر بنیامین، ژاک دریدا، ریموند ویلیامز و… دارد.
برخی از آثار او از این قرار هستند:
معنای زندگی، ترجمهٔ عباس مخبر، نشر آگه
پیشدرآمدی بر نظریهٔ ادبی، ترجمهٔ عباس مخبر، نشر مرکز
والتر بنیامین یا به سوی نقدی انقلابی، ترجمهٔ محسن ملکی و مهدی امیرخانلو، نشر مرکز
درآمدی بر نظریهٔ ادبی، ۱۹۸۶
ویلیام شکسپیر، ترجمهٔ محسن ملکی و مهدی امیرخانلو، نشر مرکز
آثار ادبی را چگونه باید خواند، ترجمهٔ محسن ملکی و بهزاد صادقی، نشر هرمس
چگونه شعر بخوانیم، ترجمهٔ پیمان چهرازی، نشر آگه
بخشی از کتاب آثار ادبی را چگونه باید خواند
«تصور کنید که به حرفهای گروهی از دانشجویان گوش میدهید که دورِ میز سمیناری نشستهاند و درباره رمانِ بلندیهای بادگیر اثر امیلی برونته بحث میکنند. شاید گفتگوی آنها اینچنین پیش برود:
دانشجوی اول: اصلا نمیفهمم کجای رابطه کاترین با هیتکلیف جالبه. اینها فقط دو تا بچه لوس هستند که دائم به هم میپرند.
دانشجوی دوم: خب، اصلا نمیشه گفت با هم رابطه دارند، مگه نه؟ ارتباطشان بیشتر شبیه یه وحدت عرفانی دونفرهس. نمیشه با زبان متعارف دربارهشان حرف زد.
دانشجوی سوم: چرا نمیشه با زبان متعارف دربارهشان حرف زد؟ هیتکلیف که عارف نیست؛ یه حیوان وحشیه. این یارو یک قهرمانِ بایرونی نیست؛ موجود بیرحمیه.
دانشجوی دوم: باشه، ولی چی باعث شد تبدیل به چنین آدمی بشه؟ مسلمآ آدمایی که توی هایتس زندگی میکنند. وقتی بچه بود، آدم خوبی بود. فکر میکردند انقدر کمالات نداره که با کاترین ازدواج کنه، خب واسه همین تبدیل میشه به هیولا. حداقل مثل ادگار لینتون آدم بزدلی نیست.
دانشجوی اول: قبوله، لینتون یک ذره ترسوئه، ولی رفتارش با کاترین خیلی بهتر از هیتکلیفه.
مشکل این بحث چیست؟ بعضی از نکات آن کمابیش هوشمندانه است. به نظر میرسد همه آنها بیشتر از پنج صفحه اول رمان را خواندهاند و هیچ کدام فکر نمیکنند که هیتکلیف شهر کوچکی است در کانزاس. مشکل این است که اگر کسی که تا به حال اسم رمانِ بلندیهای بادگیر را نشنیده به این بحث گوش بدهد، چیزی در آن نمییابد دایر بر اینکه این افراد در حال بحث کردن درباره یک رماناند. شاید فکر کند این دانشجویان دارند پشت سر چند نفر از دوستان عجیب وغریبشان غیبت میکنند. شاید کاترین دانشجویی است در دانشکده علومِ اداری و ادگار لینتون رئیس دانشکده هنر و هیتکلیف هم سرایداری جامعهستیز. درباره تکنیکهایی که رمان به مددِ آنها شخصیتهایش را میسازد هیچ حرفی نمیزنند. درباره نگرش ِ خودِ رمان نسبت به این شخصیتها چیزی نمیگویند. آیا قضاوتهای رمان همیشه منطقی است یا اینکه گاه ممکن است مبهم باشد؟ صورخیال، نمادگرایی و ساختار روایی آن چطور؟ آیا این عناصر احساس ما نسبت به شخصیتها را تقویت میکنند یا از شدت آن میکاهند؟
البته وقتی بحثشان ادامه یابد، شاید روشن شود که این دانشجویان در حال بحث درباره یک رماناند. گاهی اوقات تمیز دادنِ میان آنچه منتقدان ادبی درباره اشعار و رمانها میگویند و صحبت درباره زندگی واقعی کار دشواری است. این مسئله به خودی خود گناه بزرگی نیست. هرچند این روزها تمیز دادن میان این دو تا اندازهای دشوار است. رایجترین اشتباهِ دانشجویان ادبیات این است که مستقیمآ به سراغ محتوای شعر یا رمان میروند، و نحوه بیان آن را نادیده میگیرند. این گونه خوانش اثر ادبی به معنای نادیده گرفتن «ادبیت» آن است یعنی فراموش کردن این واقعیت که اثر مورد بحث شعر یا نمایشنامه یا رمان است، نه گزارش حادثه فرسایش خاک در نبراسکا. متون ادبی آثاری هم بلاغیاند و هم گزارشی. این آثار نوعی خوانش تیزبینانه ویژه طلب میکنند که نسبت به لحن، فضا، آهنگِ حرکت، ژانر، نحو، دستورزبان، بافت، ضربآهنگ، ساختار روایی، سجاوندی و ابهام و درحقیقت همه عناصری که ذیل عنوانِ فرم یا شکل قرار دارند، دقیق است. البته همیشه میتوان گزارشی درباره فرسایش خاک در نبراسکا را به این شیوه «ادبی» خواند؛ صرفا بدین معنا که میتوان به کارکردهای زبانِ آن توجهی خاص مبذول داشت. به زعمِ برخی از نظریهپردازان ادبی، این کار برای تبدیل کردن این گزارش به اثری ادبی کفایت میکند، البته نه اثری که بتوان با شاه لیر مقایسهاش کرد.»
حجم
۲۴۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
حجم
۲۴۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوبیه؛ برای پژوهش درمورد آثار ادبی، لازمه نگاه نقادانه و تحلیلگرانه پیدا کنید. این کتاب میتونه از این جهت مفید و جالب باشه براتون. من دو سه هفته پیش بود که با کد تخفیف ۵۰درصدی که داشتم، گرفتمش و در
نظرات منفی رو همه پاک کردید؟ خیلی جالبه که حتی ذره ای توانایی پذیرش انتقاد ندارید. این رفتار به دور از شان یک نهاد فرهنگی هست
عرض ادب کتاب حاضر یکی از بهترین آثار تری ایگلتون نویسندهی سرشناس انگلیسی در بررسی آثار ادبی و ساختار آنها است. بسیاری تری ایگلتون را تأثیرگذارترین منتقد ادبی زندهٔ بریتانیا میدانند. او با تکیه بر نظریههای مارکسیستهای اروپایی از جمله
همواره در حین خواندن کتاب حس میکردم ترجمه باعث شده چیزهای زیادی از دست برن هر چند که ترجمه خوبی بود اما همچنان یک قسمتهایی واقعا کنجکاو میشدم که متن اصلی چی بوده؟ در عین حال مطمئن نیستم چقدر برای
درود بر شما کتاب جالب وبسیارآموزنده هست.برای کسانی که حرفه ای میخوان کتاب بخونن تکان بسیار جالبی دارد.
کتاب به گفته خودش قصد دارد راهنمایی برای خوانش ادبی باشد در حالی که به عقیده من موفق نبوده است. در فصلهای مختلف در حالی که کتاب بین آغاز شخصیت، روایت، ارزش و ... جابهجا میشود هیچگاه دستورالعملی برای انجام
بنظر من لم بدیم توی رختخواب یا دراز بکشیم تو حیاط، بعدش بخونیم بهتره
اگر اهل مطالعه کارهای کلاسیک هستید، خوندن این کتاب خیلی خوبه، حدود ۱۷۰ صفحه هم هست و زیاد نیست. مخاطب عام نداره، ولی اونقدرام خاص نیست. سپاس از طاقچه بابت رایگان کردن کتابهای خوب. البته من یه بار تو پشتیبانی
سلام کتاب خوبی من دوستش داشتم امید وارم همه دوست داشته باشن این کتاب رو فقط دست سازندش درد نکنه
عالیه محتوا