کتاب مفاهیم اساسی فلسفه هنر
معرفی کتاب مفاهیم اساسی فلسفه هنر
کتاب مفاهیم اساسی فلسفه هنر نوشتهٔ تایگر روهولت و ترجمهٔ سهند سلطاندوست است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در باب فلسفهٔ هنر است.
درباره کتاب مفاهیم اساسی فلسفه هنر
کتاب مفاهیم اساسی فلسفه هنر که به قلم یک استادیار فلسفه در دانشگاه ایالتی مونتکلیر نوشته شده، به بیان مدخلهای ورودی فلسفهٔ هنر پرداخته است. این پردازش بهشکلی است که خوانندهٔ عام برای ورود به مفاهیم فلسفه، درگیر سختیها و پیچیدگیهای زبان فلاسفه نشود. محتوای کتاب برابر با مفاهیم محض است و افزونبر بخش اصلی و مفصل اول، یعنی «اصطلاحات مهم»، شامل مدخلهایی دربارهٔ متفکران و متون مهم در زمینهٔ فلسفهٔ هنر میشود. در پایان بخش کوتاهی دربارهٔ هنرها دارد. گفته شده است که امتیاز کتاب همان فشردگی و سادگی در ارائهٔ مباحث است. مدخلها در هر فصل بهترتیب الفبا چیده شدهاند و فصل متون مهم حاوی بررسی دقیقتر متونی است که برخی متفکران مهم نوشتهاند. فصل هنرها نیز دربردارندهٔ مدخلهایی دربارهٔ معماری، رقص، فیلم، موسیقی، ادبیات، عکاسی و… است. این کتاب مناسب دانشجویانی است که برای نخستینبار بهسراغ فلسفهٔ هنر میروند. فهم آنچه افلاطون، کانت و هگل دربارهٔ هنر در چنته دارند، اغلب برای شناخت فیلسوفان معاصر الزامی است. شاید مهمتر از آن این باشد که آشنایی با این سنت دیدگاهی وسیع و عمیق دربارهٔ قلمرو و قابلیت فلسفهٔ هنر به دانشجو میبخشد.
خواندن کتاب مفاهیم اساسی فلسفه هنر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب فلسفهٔ هنر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مفاهیم اساسی فلسفه هنر
«ارسطو، بوطیقا (حدود ۳۳۵ ق.م)
بوطیقا اثر اصلی ارسطو در زمینه فلسفه هنر است. بوطیقا برای مخاطب عام نوشته نشده است، بلکه همچون بسیاری از آثار بهجامانده از ارسطو یادداشتهای درسگفتارهاست. تمرکز اصلی متن بر تحلیلی دقیق از یک گونه خاص شعر یعنی تراژدی است (پاره دوم بوطیقا، که مفقود شده، به کمدی میپرداخت). ارسطو شعر، نقاشی، مجسمهسازی، رقص و موسیقی را ذیل مقوله technai (جمع «techn» که اغلب به «هنر» ترجمه میشود) قرار داد. به طور مشخصتر، تِخنه هر فعالیت ماهرانهای است که مبتنی بر اصولی باشد، از جمله فعالیتهایی از قبیل نجاری و طبابت، که البته ما امروز آنها را کاملاً متفاوت با هنرهای زیبا در نظر میگیریم. شعر، نقاشی و غیره به این دلیل از تخنههای دیگر متمایزند که مصادیق تقلید (mimsis) هستند. تقلید شرط لازمِ این هنرهاست (نک. بازنمایی). ارسطو اشاره میکند که ما بنا به طبیعتمان تقلیدات را لذتبخش مییابیم؛ این یکی از خاستگاههای لذتی است که از طریق هنر تجربه میکنیم. حدود هر هنری بر اساس میانجیاش (مواد و مصالح)، موضوع اصلیاش و نحوه یا دیدگاه تقلید (روش) مشخص میشود. مثلاً تراژدی از زبان، هارمونی و ضربآهنگ برای بازنمایی اعمال مردمان مهم، گرانمایه و شایسته بهره میگیرد (در مقابل کمدی که از اعمال افراد دونپایه تقلید میکند). در تراژدی، برخلاف شعر حماسی (مثلاً هومر)، داستان نه از زبانِ راوی واحد بلکه از طریق شخصیتها روایت میشود.
ارسطو مدعی است که تراژدی اثری درمانی بر تماشاگران دارد؛ تماشاگران دستخوش کاتارسیس میشوند که، بنا به تفسیر سنتی، نوعی پالایش است (نیز نک. کتاب هشتم سیاستِ ارسطو). احساساتی از قبیل وحشت و شفقت را میتوان در تماشاگران تراژدی برانگیخت؛ چنین تجربیاتی این احساسات (و شاید احساسات مخربِ مشابه) را، که در شرایط دیگر ممکن است مزاحم باشند، تصفیه یا تخلیه میکنند. این غایتِ (telos) تراژدی است. تفسیر متفاوت دیگری برانگیختگی شفقت و وحشت را دارای خاصیت تربیتی تعبیر میکند. بر اساس این تفسیر، کاتارسیس نوعی شفافسازی است؛ تماشاگر از طریق تجربه تراژدی احساسات خود را تعدیل میکند؛ او میآموزد چه زمانی و تا چه حدی مناسب است که احساسی نظیر شفقت را تجربه کند و غیره. در هر صورت، تراژدی به سلامت روانی ما یاری میرساند.
ارسطو در توصیف تراژدی بر پیرنگ تأکید دارد. یک تراژدی زیبا، یا از لحاظ هنری عالی، بر مبنای پیرنگ پیش میرود و کنشی کامل را بازنمایی میکند. آغاز، میانه و خاتمهای دارد که رخدادها در آن به شیوهای باورپذیر از پی هم میآیند و، به جای موارد خاص، بر انواع کلی شخصیتها، کنشها و رخدادها تمرکز میکند. معقول است که پیرنگ را چیدمانی از رخدادها در نظر بگیریم؛ از آنجا که صورتِ اثر چیدمان عناصر آن است (خواه این عناصر نتهای موسیقی باشند یا خطوط، رنگها و اَشکال نقاشی)، برخی دیدگاه ارسطو را نمونه اولیهای از صورتگرایی تفسیر کردهاند.
شرح ارسطو به دفاعی از شعر در برابر نقد افلاطون منتج میشود (نک. افلاطون، جمهوری). ارسطو با افلاطون موافق بود که شعر احساسات را برمیانگیزد، اما چنانکه دیدیم، کار شعر صرفا این نیست که احساسات را تقویت کند و اقتدار عقل ما را به خطر بیندازد؛ بلکه شعر موجب کاتارسیس میشود. بهعلاوه، ارسطو در تقابل دیگری با افلاطون، معتقد است که ما نهتنها از میمسیس و کاتارسیس شعر محظوظ میشویم، بلکه میتوانیم از شعر بیاموزیم؛ شعر به مدد نمایش شخصیتهای خاص و اعمالشان میتواند حقایق کلی را درباره امور انسانی بیان کند. این بیان بیش از آنکه به حقایق تاریخی شبیه باشد، که با امور جزئی سر و کار دارند، به دانش فلسفی شبیه است (که به حقایق کلی میپردازد).»
حجم
۲۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه
حجم
۲۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه