کتاب روح پراگ
معرفی کتاب روح پراگ
کتاب روح پراگ مجموعهای از ۲۰ مقاله از ایوان کلیما، نویسندهٔ معاصر جمهوری چک، است که با ترجمهٔ خشایار دیهیمی در نشر نی چاپ شده است. کلیما در این مقالات زندگینامه و رویکردش را به فرهنگ، هنر و ادبیات نوشته است. مقالات این کتاب در یک دورهٔ پانزده ساله نوشته شده است. این کتاب شما را به پراگ دههٔ ۵۰ میبرد.
درباره کتاب روح پراگ
کتاب روح پراگ از ۳ بخش کلی به شرح زیر تشکیل شده است:
بخش اول کتاب ماهیتی شخصی دارد. نویسنده در این بخش از آنچه موجب شد شروع به نوشتن کند، رابطهاش با سرزمین زادگاهش و برخی از جزئیات زندگیاش پرده برمیدارد.
بخش دوم حاوی برخی پاورقیها است که بهطور مرتب توسط لودویک واتسولیک، واتسلاو هاول، پاول کوهوت و بسیاری دیگر از نویسندگان نوشته میشد و میان خوانندگان چک میگشت.
بخش سوم دربردارندهٔ مقالههایی است که جهتی کموبیش سیاسی دارند.
خواندن کتاب روح پراگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
روح پراگ به علاقهمندان به مطالعهٔ تاریخ جهان پیشنهاد میشود.
درباره ایوان کلیما
ایوان کلیما ۱۴ سپتامبر ۱۹۳۱ همزمان با حمله آلمان به چک در پراگ متولد شد. او نویسنده، مقالهنویس، روزنامهنگار و نمایشنامهنویس است. ایوان کلیما یکی از نویسندگانی بود که چاپ و انتشار آثارش در پراگ ممنوع بود. بااینحال او از کشورش خارج نشد. تنها یکبار در سال ۱۹۶۹ برای تدریس به دانشگاه میشیگان آمریکا رفت و بعد از یک سال دوباره به کشورش بازگشت. از میان آثار ایوان کلیما میتوان به در انتظار تاریکی _ در انتظار روشنایی، در میانه امنیت و ناامنی، کار گل، نه فرشته نه قدیس، وقتی به خانه آمدم، عشقهای اول من اشاره کرد. کلیما در سال ۲۰۰۲ جایزه فرانتس کافکا را از آن خود کرد.
بخشی از کتاب روح پراگ
«پدر و مادرم هر دو یهودی بودند اما خانواده مادرم به اختیار به دین یهودی گرویده بود. در قرن هفده هم در بوهمیا فقط دو دین مجاز وجود داشت دین یهودی و دین کاتولیک رومی. بسیاری از جماعات پروتستان به اعضایشان توصیه میکردند که بهتر است به یهودیت بگروند تا به دین کاتولیک. شاید با این محاسبه اشتباه که این ممنوعیت موقتی است و زیر خرقه یهودیت بهتر میتوانند ایمان واقعیشان را زنده نگاه دارند. اما این وضعیت موقتی بیش از یک قرن و نیم دوام پیدا کرد، و در طول این مدت پروتستانهای سابق یهودی شدند. به خاطر دارم که گرچه پدر بزرگم یک مارکسیست و یک آدم آزاداندیش بود، هر جمعه شب به زبانی نماز میخواند و دعا میکرد که من هیچ از آن سردر نمیآوردم. پدر بزرگها و مادربزرگهای من آزاداندیش بودند اما پدر و مادرم نهتنها منکر دین بودند هویت یهودیشان را هم به همان اندازه انکار میکردند. پدرم معتقد بود تکنولوژی مرزی ندارد و بنابراین هر جای دنیا میتواند وطن او باشد. مادرم خودش را یک چک میدانست و به اجداد انجیلیاش فخر میکرد (حتی مرا غسل تعمید داد، و درست پس از جنگ من در یکی از جنبشهای جوانان انجیلی فعالانه مشارکت جستم.) این نکته را یادآور شدم چون تا پیش از آغاز جنگ من هرگز واژه «جهود» به گوشم نخورده بود حتی در مقام فحش. من اصلا نمیدانستم تعطیلات یهودی چیست و آداب و رسومی که تقطیعی در زندگی من بهوجود میآوردند هیچ تفاوتی با آداب و رسومی نداشت که دیگر بچهها رعایت میکردند.
آدمها معمولا در هفت سالگی علاقهای به سیاست ندارند، اما در عین حال من به خاطر میآورم که نام هیتلر در همه مکالمات خانوادگی مرتبآ به گوشم میخورد و پشت این نام یک هیولای بیشکل در نظرم شکل میگرفت. پدرم عادت داشت به سخنرانیهای او در رادیو گوش بدهد (پدر و مادرم زبان آلمانی را به تمام و کمال میدانستند؛ من نه)؛ و حتی به گوش من که آلمانی نمیدانستم آن صدای عربدهوار هولناک میآمد، اگرچه حتی یک کلمه از آن نطقها را نمیفهمیدم. بعدآ خبردار شدم که، بنا به دلایلی که نمیتوانستم بفهمم، ناگزیر هستیم رخت به انگلستان بکشیم، جایی که وعده داده بودند شغلی به پدرم بدهند. از فکر نقل مکان نگران بودم اما در عین حال چشم امیدی هم به این سفر طولانی داشتم. در ضمن اولین کتابهای مصور انگلیسی را برایم تهیه کردند و مادرم هم همزمان با من شروع کرد به یاد گرفتن زبان انگلیسی. پدرم دلش میخواست مادر هم همراه ما بیاید اما صدور ویزا برای مادرم طول کشید، و در این حین هیتلر وارد شد و اندکی بعد مرزها بسته شدند، برای نخستین بار در طول زندگیام ــ مرزها بسته شدند، درست مثل دری که به روی آدم بسته میشود یا مثل در یک قفس، یا دقیقتر بگویم مثل دهانه یک تله که دیگر هیچ راه گریزی برای آدم باقی نمیگذارد.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
نظرات کاربران
ممنونم 😍 یک کتاب خوب، از یک نشر خوب 😍 بعد از مدتها یک هدیهی خاص و خوب برامون قرار دادین. 😍❤️🔥
اصلا باورم نمیشه طاقچه این کتاب ارزشمند رو رایگان گذاشته هرکی نخونده توصیه میکنم حتما بخونه
عالی بود بخصوص قسمت خاطرات خود نویسنده دردوزان توحش هیتلر وجنایت نازی ها
کتاب بسیار خوب و روان و مفیدی هست اول از طاقچه و سخاوتش تشکر می کنم که این کتاب رو به ما هدیه داد و بعد به همه توصیه می کنم این کتاب رو بخونن 👌👌💖💖
لذت واقعی را زمانی درک کردم که به جایه خواندن شروع کردم به نوشتن
تشکرازطاقچه عزیز وناشرگرامی، هیچ کتاب خاطراتی به این جالبی و جامعی تابحال نخواندم، کتابی که دربخش هائی ازآن به نکاتی قابل توجه درمجامع مختلف بخوبی میتوان خواند، بعضی ازدوستان نخوانده کم لطفی کردند درمورد کتاب،ولی اگر کتابخوان واقعی بخواند واقعن
ی کتاب از دل تاریخ جنگ جهانی دوم. عالیه.
محتوای کتاب خیلی درهم برهم بود و متوجهش نشدم اول و وسط و اخر کتاب بهم مرتبط نیستن و هر فصل راجع به موضوعات مجزایی هست که جذاب هم نیستن پیشنهاد نمیکنم
فکر میکنم کتاب با نسخهی ترجمهی خانم فروغ پوریاوری تفاوت زیادی میکنه و قسمتهاییش حذف شده!
ترجمه ی عالی و آموزنده و مفید 🥲🌷