کتاب تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن بیستم (جلد اول)
معرفی کتاب تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن بیستم (جلد اول)
کتاب تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن بیستم؛ اندیشههای مارکسیستی (جلد اول) نوشتهٔ حسین بشیریه است و نشر نی آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن بیستم
از یک دیدگاه، اندیشهٔ سیاسی را کلا میتوان به دو دسته تقسیم کرد: یکی اندیشههای اندیشمندانی که داعیهٔ آسیبشناسی اجتماعی و درمانگری سیاسی ندارند بلکه در پی توضیح علمی یا فلسفی سیاست و پدیدههای سیاسی هستند؛ هدف اینگونه اندیشههای سیاسی صرفاً توضیح و تبیین بیطرفانهٔ علمی یا فلسفی دربارهٔ علتها و کارکردها و دلایل وجود واقعیتها و پدیدههای سیاسی موجود است. دیگری، اندیشهٔ اندیشمندانی که به آسیبشناسی و درمانگری و رهاییبخشی اجتماعی علاقه دارند.
درواقع، مسئلهٔ اصلی فلسفه و دانش سیاست، از دیرباز، اندیشیدن دربارهٔ بهزیستی آدمیان و بهترین شکل جامعه و حکومت بوده است و این کار نیازمند آسیبشناسی وضع موجود و چارهاندیشی دربارهٔ شیوهٔ رسیدن به وضع مطلوب است. اندیشهٔ سیاسی آسیبشناس و چارهاندیش در پی شناخت بیعدالتیها و تعارضها و بحرانهای موجود بهمنزلهٔ موانع دستیابی به وضع مطلوب است. واقعیات و وضع موجود را صرفاً باید از دیدگاه موانع رسیدن به اهداف توضیح داد. معاینه و مطالعهٔ تجربی و عینی باید، همانند معاینهٔ بیمار، هدفمند و معطوف به درمان و چارهاندیشی باشد.
اندیشهٔ کارل مارکس نیز از همین نوع آسیبشناسی اجتماعی و کوشش برای رهاییبخشی انسان بود. همهٔ اجزاء اندیشهٔ او را میتوان به این محور مرکزی پیوند داد. به سخن ساده، مارکس آسیبشناس جامعهٔ مدرن یا سرمایهداری و فردگرایی بود و به شیوهٔ تشکیل جامعهای بهتر و عادلانه میاندیشید. دغدغهٔ مارکس، از نخستین آثارش، مسئلهٔ رهاییبخشی بود. وی در رسالههای اولیهٔ خود میان رهاییبخشی سیاسی/ فردی و رهاییبخشی انسانی/ جمعی تمیز میداد. به نظر او رهاییبخشی سیاسی بهمعنای اعطای حقوق و آزادیهای فردی برطبق ایدئولوژی لیبرالیسم، درواقع، مانع رهاییبخشی انسانی است، زیرا فرض اساسی لیبرالیسم این است که انسانها به مصونیت از خطر و آزار یکدیگر نیاز دارند و خطری برای آزادی و امنیت همدیگر هستند. آزادی در این مفهوم منفی است، درحالیکه آزادی مثبت و واقعی را باید در متن زندگی جمعی و روابط انسانی و جماعت یافت، و نه در فردیت. رهایی جمعی، رهایی از شرایط وجودی ازخودبیگانگی و کار ازخودبیگانه است. گرایش آسیبشناسانه و چارهاندیشانهٔ مارکس در رسالههای بعدی او آشکارتر میشود. وی در این رسالهها از داروهای موقتی و مسکن برای معالجهٔ کاذب تودههای مردم یاد میکند. اما به نظر او داروی واقعی، خودآگاهی جمعی و مبارزهٔ آگاهانه است که در رهاییبخشی جمعی در قالب کارگزار خودآگاه نمودار میشود. مسئلهٔ مارکس این است که چرا انسانها در فرایند تاریخ دچار ازخودبیگانگی و شیءگشتگی شدهاند و چگونه ممکن است از این آسیب رهایی یابند. از این اندیشه تعبیرها و تفسیرهای پرشمار و گوناگونی عرضه شده است که موضوع بررسی کتاب حاضرند.
خواندن کتاب تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن بیستم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای تاریخ، علوم سیاسی و فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن بیستم
«بیشک مارکسیسم یکی از جنبشهای فکری عمدهٔ قرن نوزدهم و بیستم بهشمار میآید و در طی یکصد سال گذشته تأثیر گستردهای بر تاریخ و اندیشهٔ غربی و جهانی گذاشته است. انقلاب روسیه بر پایهٔ تعبیری از مارکسیسم، به نوسازی و صنعتیکردن بخشی از جهان انجامید. در غرب نیز دولت رفاهی تا اندازهای تحت تأثیر گسترش جنبشها و اندیشههای سوسیالیستی و رادیکالی پدید آمد که خود از طریق مارکسیسم در قرن بیستم جان تازهای گرفتند. بهطورکلی مارکسیسم به معانی مختلف، تأثیر عمدهای در رادیکالکردن جو فکری قرن بیستم در سطح جهان گذاشته است. با اینهمه، در خصوص وحدت یا تعارض درونی و نیز محتوا و جوهر آن بین مارکسیستها اختلاف نظر وجود داشته است، هرچند همگی بهشیوهای تعبیر خود از مارکسیسم را به آثار مارکس مستند میکنند و مدعی صواب و صحت آن تعبیر هستند. بدینسان در طی قرن بیستم انواع گوناگونی از مارکسیسم پدید آمد که در بیشتر موارد حتا از حدود مقصود خود مارکس نیز فراتر میرفت. طبعاً از آنجا که نمیتوان انواع گوناگون و متعارض مارکسیسم را حاصل جمع اندیشههای مارکس بهشمار آورد، بنابراین مارکسیسم بسیار گستردهتر از اندیشههای مارکس است.
درواقع، مهمترین مکتبهای مارکسیستی قرن بیستم حاصل ترکیب وجوهی از اندیشههای مارکس و وجوهی از اندیشهٔ اندیشمندان دیگر است. ازجمله باید از ترکیب اندیشههای مارکس با نظریههای داروین، اسپینوزا، هگل، کانت و فروید نام برد. همچنین در برخی نحلههای اندیشهٔ مارکسیستی، مارکسیسم و منطق درونی آن از نقطهنظر مکتبهای فکری دیگر مانند پوزیتیویسم، نئوپوزیتیویسم، علمگرایی، ساختارانگاری، اگزیستانسیالیسم و جز آن نگریسته شده است. مارکسیسملنینیسم بهعنوان برداشت خاصی از اندیشههای مارکس که شناخت آن بدون توجه به تأثیرات تعیینکنندهٔ ملاحظات قدرت بر آن دشوار خواهد بود، به تعبیری تلفیق اندیشههای مارکس و بلانکی بوده است و از این رو، از دیدگاه مارکسیستهای ارتدوکس که تفسیری پوزیتیویستی و دترمینیستی از مارکس ارائه میدادند، بهعنوان «ماجراجویی» مورد انتقاد قرار میگرفت. بنابراین مکتب مارکسیسم در قرن بیستم در برگیرندهٔ نحلههای گوناگونی بوده است.»
حجم
۶۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۸۵ صفحه
حجم
۶۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۸۵ صفحه