کتاب پیدایش ناسیونالیسم ایرانی
معرفی کتاب پیدایش ناسیونالیسم ایرانی
کتاب پیدایش ناسیونالیسم ایرانی؛ نژاد و سیاست بیجاسازی نوشتهٔ رضا ضیاء ابراهیمی و ترجمهٔ حسن افشار است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب پیدایش ناسیونالیسم ایرانی
ناسیونالیسم بیجاساز به دنیا آمد تا مرهمی باشد بر درد جانکاه عقبماندگی ایران از اروپا، اما فقط مسکّن بود و درد را دوا نکرد. ناسیونالیسم بیجاساز تنها یکی از انواع ناسیونالیسم در ایران است. ناسیونالیسمی است که جابهجا شده، نابهجا شده، وارداتی است، بومی نیست، ریشه در خاک ایران ندارد، نهالش را از خارج آورده و در ایران کاشتهاند. شاخ و برگش مصنوعی و عاریتی است. عناصری را به هم چسبانده و چیزی التقاطی و مندرآوردی ساختهاند. و آکنده است از احساسات ضدعربی و افسانههای راجع به نژاد آریایی و ایران باستان.
کتاب پیدایش ناسیونالیسم ایرانی اولاً ادعا دارد که ناسیونالیسم بیجاساز ایدئولوژی جدیدی است بیهیچ پیشینهای تا اواخر قرن نوزدهم. این ایدئولوژی در اواخر عصر قاجار بین دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۹۰ پدید آمد و سپس در ایدئولوژی رسمی دولت پهلوی (۱۹۲۵ ـ ۱۹۷۹/ ۱۳۰۴ ـ ۱۳۵۷) ادغام شد. بدین سان تا چند دهه بعد جزء لاینفک آموزش تاریخ در مدارس بود و نقش بزرگی در فهم ایرانیان از تاریخ، ملت، و نژاد ایفا کرد. ازاینرو ریشهٔ عمیقی یافت و تأثیر آن در هویت ایرانی و خودشناسی ایرانیان در آیندهٔ نزدیک نازدودنی خواهد بود. آموزهٔ کانونی آن کاملاً تثبیت شده است. ناسیونالیسم بیجاساز امروزه ایدئولوژی زندهای است و از دههٔ ۱۹۸۰/ ۱۳۶۰ متداولترین شکل مخالفت سکولار با جمهوری اسلامی شده. حتی بعضی دولتمردان جمهوری اسلامی مصون از افسون آن به نظر نمیرسند و اغلب از نشانههای آن برای اثبات میهندوستی خود بهره میبرند. این که رسوبی از ناسیونالیسم بیجاساز در هر دو سر طیف سیاسی یافت میشود تنها از چیرگی این ایدئولوژی در ایران معاصر گواهی میدهد.
دومین دعوی بنیادین اثر حاضر دربارهٔ خاستگاههای اصول عمدهٔ ناسیونالیسم بیجاساز است. این کتاب ادعا دارد که ارتقای گذشتهٔ پیشااسلامی ایران به مقام مظهر ذات ایرانی، نقش محوری تقابل ایرانی/ آریایی با عرب/ سامی، و نژادیسازی تاریخ ایران را نه در سنتها یا روایتهای محلی بلکه در شرقشناسی و نژادپژوهی قرن نوزدهم اروپا میتوان ریشهیابی کرد. البته نه این که باورها یکجا یا دربست از اروپا وارد شده باشند. روند پیچیدهٔ گزینش و بومیسازیای رخ داد و اندیشمندان ایرانی، به تناسب نیازهای ایدئولوژیکی خود، نمونههایی پیوندی از آرای اروپایی تولید کردند. آنچه تاکنون نادیده گرفته شده ابعاد این بومیسازی/ پیوندزنی است، که در اثر حاضر بررسی خواهد شد.
خواندن کتاب پیدایش ناسیونالیسم ایرانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای ایرانشناسی و جامعهشناسی و تاریخ معاصر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پیدایش ناسیونالیسم ایرانی
«ارنست گِلنِر بر این باور است که ملت و ملیگرایی از تبعات عصر صنعتاند ــ به سخن دیگر، از نتایج تحولات اجتماعی مدرناند که بیشتر در اروپا رخ داد. بِنِدیکت اَندرسون نیز تلویحاً میگوید ناسیونالیسم محصول نهایی جریان تاریخی مدرنیسم است که در جوامع غرب آغاز شد (و او آمریکای تحت سلطهٔ اسپانیا را هم در این زمره میبیند) و پیروزی علم بر خرافات، بومیسازی ارتباطات، و پیدایش سرمایهداری چاپ را در بر میگرفت. نظریات گلنر و اندرسون تازگی داشتند و کمک بزرگی به طرح این بحث در محافل دانشگاهی کردند. با این حال، هنگامی که میخواهیم این مدلها را به تجربهٔ ناسیونالیسم در جوامع غیرغربی نیز تعمیم بدهیم، با دو مسئله روبهرو میشویم.
نخست، خوانشهای مدرنیستی از ناسیونالیسم میتوانند مشکلاتی پدید آورند شبیه مشکلات نظریهٔ مدرنیزاسیون و دیگر الگوهای سلطه. این خوانش سبب میشود جهان غیرغربی محکوم گردد که یا از غرب تقلید کند یا از غرب عقب بماند. مثلاً مدل زنجیرهای، که ناسیونالیسم در آن از مراحل عقلیسازی، بومیسازی، و صنعتیسازی میگذرد، چندان کمکی در بررسی پیدایش ناسیونالیسم بیجاساز نمیکند، مگر فرض کنیم ناسیونالیسمهای غیراروپایی نیز از تجربهٔ اروپایی آب میخورند. حتی اگر محوریت الگوها، اندیشهها، و متون اروپایی را بپذیریم ــ که من میپذیرم ــ باز باید توضیح بدهیم که چرا پیدایش ناسیونالیسم بیجاساز، مثلاً در ایران، آناً همراه با پیدایش سرمایهداری چاپ (که تقریباً حتی در دورهٔ قاجار هم وجود نداشت) نبود و هنگامی روی داد که صنعتی شدن هنوز حتی در افق هم دیده نمیشد. چگونه امکان داشت ناسیونالیسم نتیجهٔ صنعتی شدن اروپا باشد و در جایی پیدا شود که هنوز صنعتی نشده بود؟ چگونه امکان داشت در خاک دیگری نشا شده باشد؟ در حالی که خصوصیت فرامنطقهای شکلهای غیرغربی ناسیونالیسم را میپذیریم، باید آنها را پدیدههایی با موضوعیت و اصالت تاریخی نیز بشماریم که صرفاً تقلیدی یا اشتقاقی نیستند. باید جریانهای محلی مدرنیته/ تجددخواهی را که زمینهٔ تاریخی پیدایش آنها را فراهم آوردند بشناسیم و ابعاد دادوستد فکری ترکیبی با اروپا را که شامل گزینش و فراموشی و مقدار زیادی اختراع بود بشکافیم. مثلاً پارتها چاترجی در واکاوی ناسیونالیسم هندی کوشیده است این لایهٔ تازهٔ ترکیب و جزئیات را نمایان کند. او ناسیونالیسم هندی را کمابیش سازگار با مدلهای اروپایی میبیند، ولی دغدغهاش بیشتر نقش روشنفکران هندی است که دستگاه گفتمانی پیوندی را پدید آوردند. به عبارت دیگر، ناسیونالیسمْ بستهٔ حاضر و آمادهای نیست که شما بپذیرید یا نپذیریدش؛ به یک ابزارفروشی میماند که هزارها امکان ترکیب را عرضه میکند. این ترکیبها و علت غلبهٔ بعضی بر بعضی دیگر است که باید محور مطالعه را تشکیل دهد.
ثانیاً، به گمان من، توجه به روندهای گستردهٔ اجتماعی، که خصوصاً اساس کار گلنر است، این خطر را پیش میآورد که خردهروندهای سرنوشتساز، خصوصاً نقش تعیینکنندهٔ بعضی افراد، دیده نشود. در حوزههای عمومی «ملی» یا «پیشاملی»، ایدئولوگها و روشنفکران و تاریخنگاران و کنشگران سیاسی ناسیونالیست مقدار زیادی از آزادی عمل خود را فدای تهیهٔ محتویات ناسیونالیسم خویش میکنند ــ یعنی برای تولید تفسیرهای تاریخی و اهداف سیاسی آن، و گاهی چهبسا مندرآوردی. در تاریخ ناسیونالیسم بیجاساز، چند اندیشمند سهم تعیینکننده داشتند، که جلالالدین میرزا را میتوان یکی از ایشان دانست. ولی بالاتر از همه یک تن یعنی میرزا فتحعلی آخوندزاده بود که نقش دورانسازی در گرد آوردن آرای ناهمخوان دربارهٔ گذشتهٔ ایران و جوهرهٔ ملی آن، آمیختن آنها با برخی مواضع تند خود، و ریختن این معجون تازه در قالب گفتمان بحثی ناسیونالیسم ایفا کرد و ایدئولوژی آمادهای برای پیروانش فراهم آورد. کار او ترکیبی از گزینش و پیوندزنی فرامنطقهای بود که خواهیم دید آن را، بهغلط، یا کاملاً ریشهدار در آگاهی ملی ایرانیان ارزیابی کردهاند یا یکسره بر پایهٔ آرای اروپایی وارداتی.
میوهٔ این گزینش و پیوندزنی یک ایدئولوژی است. من مدعیام آخوندزاده خود میخواست اندیشهاش قالب ایدئولوژیکی پیدا کند. میرزا آقاخان کرمانی، وارث معنوی آخوندزاده، گرچه آبشخورش کمابیش کار سلفش بود، نگاه نژادی ایدئولوژی نوپا را عمق بیشتری بخشید و لحن آن را تندتر کرد و شاید سببساز انتقال آن به نسل بعد ایدئولوگها شد، کسانی که پرچم گفتمان هویت تازهای را برافراشتند و این پرچم از سال ۱۹۲۵/ ۱۳۰۴ ش در بدنهٔ دولت پهلوی نصب شد.»
حجم
۴۴۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۴۴۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
نظرات کاربران
کتاب ریشه های پیدا شدن ملی گرایی و به تعبیر دقیقتر باستان گرایی در ایران رو کاوش و پیدا میکنه و به نوعی نقدی هم بر گفتمان های ذات انگارانه ناسیونالیسم باستانگرای ایران هست
حجم اشتباهات تعمدی و مغلطه در این کتاب باورنکردنیه. ولی غمانگیزترین وجه ماجرا اینه که مولف بعد از این همه آسمان و ریسمان بافتنهای عامیانه، پایهایترین مفهوم در این مبحث یعنی تفاوت میهنپرستی به عنوان یک مفهوم فرهنگیِ بیشتر عاطفی،
فکر کنم ناسیونالیست ها به مولف گرامی خیلی در کودکی آسیب زدند!
تنها راه نجات ایران میهن دوستی هست