کتاب تاریخ محاصره لیسبون
معرفی کتاب تاریخ محاصره لیسبون
کتاب تاریخ محاصره لیسبون رمانی تاریخی و عاشقانه نوشتهٔ ژوزه ساراماگو و ترجمهٔ عباس پژمان است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب تاریخ محاصره لیسبون
تاریخ محاصره لیسبون رمان تاریخی ـ عاشقانهٔ ژوزه ساراماگوست. شهر لیسبون مدت چهار قرن در دست مسلمانهای مغربی بود. در قرن دوازدهم میلادی، مسیحیهای پرتغال این شهر را محاصره کردند و بعد از چندین ماه آن را به تصرف خود درآوردند. این واقعه در تاریخ پرتغال شکل مذهبی پیدا کرد و با جنگهای صلیبی پیوند خورد. موضوع تاریخ محاصره لیسبون هم شرح این واقعه است، که ساراماگو آن را بدون جانبداری روایت میکند و هم شرح عشقی است که به گفتهٔ خود او حالت خودزندگینامه هم دارد، و رایموندو سیلوا، شخصیت اصلی رمان، تا حد زیادی به خود او شباهت دارد.
ساراماگو در این رمان از دیدگاه یک نویسنده بیطرف به این واقعه نگاه میکند و حتی با مسلمانان همدردی میکند نه با اجداد خودش.
ساراماگو هر کتاب تاریخ را نوعی رمان میداند. یعنی فرق چندانی بین تاریخ و رمان قائل نیست. شاید برای همین است که اسم این رمانش را هم تاریخ گذاشته است. اما او این تاریخ را بیطرفانه مینویسد، و همه جزئیات را فقط بر پایه عقل برمیگزیند نه بر مبنای آنچه تاریخنویسان قبلی گفتهاند.
با اینکه ساراماگو در رمانهایش خیلی به اسطورهها و نمادها توجه دارد، در تاریخ محاصره لیسبون خیلی کم از نماد و اسطوره استفاده میکند. فیالواقع فقط از چند تا نماد در این رمان استفاده کرده است. اما نمادهایی که هم با موضوع خیلی مناسبت دارند هم نقش ساختاری مهمی در روایت خواهند داشت. یکی از این نمادها دلهآتور (deleatur) است، که از علامتهای ویرایشی است، و برای حذف غلطهای متن به کار میرود. یکی دیگر هم شغل شخصیت اصلی رمان است، که مصحح است، یعنی کسی که غلطهای متنها و کتابها را تصحیح میکند. رمان با یک روایت خاص از اسطوره آدموحوا هم رابطه بینامتنی دارد.
کتاب با گفتوگو درباره دلهآتور شروع میشود. آنوقت دلهآتور به چنبره مار تشبیه میشود، که یکی از معناهای آرکهتیپی آن عقل است. پایان رمان هم تلمیحی به یک ضربالمثل پرتغالی است که از یک روایت عامیانه از سرگذشت آدم و حوا منشأ گرفته است. باید در نظر داشت که، در روایتهای مسیحی آدم و حوا، با وسوسه مار بود که آنها بهشت را ترک کردند. مار در فرهنگ مسیحیت نماد عقل محسوب میشود.
ساراماگو این رمان را بعد از آشنایی با همسر دومش پیلار دِل رِیو نوشت.
تاریخ محاصره لیسبون هم، مثل دیگر رمانهای ساراماگو، تلفیقی از دو روایت است. تقریباً همه رمانهای ساراماگو تلفیقی از دو روایت است. سال مرگ ریکاردوریش تلفیقی است از یک رمان سیاسی با یک رمان وهمی. همه نامها تلفیقی از یک اسطوره با یک رمان عاشقانه است... تاریخ محاصره لیسبون هم یک رمان تاریخی است که با یک رمان عاشقانه درهم میآمیزد. این دو روایت، در سراسر رمان، و با تداعیهای مختلف، با یکدیگر جا عوض میکنند. با اینکه ساراماگو در این رمان واقعهای را حکایت میکند که خواننده از قبل میداند پایان آن چه خواهد بود، اما جالب است که او با استفاده از شگردهایی به خوبی موفق میشود تا خواننده را در سرتاسر رمان در انتظار نگه دارد، و تعلیق و جذابیت لازم را برای رمانش ایجاد کند. یکی از این شگردها وارد کردن همان روایت دوم، یعنی حکایت عشق رایموندو سیلوا و ماریا سارا به همدیگر، در متن روایت اول است. شگرد دیگر، ایجاد تغییری در متن رسمی تاریخ محاصره است، که با منفی کردن یک فعل صورت میگیرد، و ایجاب میکند که تاریخ محاصره طور دیگری نوشته شود. تاریخ رسمی پرتغال میگوید که صلیبیها در واقعه محاصره لیسبون به پادشاه پرتغال کمک کردند. در روایت ساراماگو، این جمله حالت منفی پیدا میکند، و به این صورت درمیآید: صلیبیها در واقعه محاصره لیسبون به پادشاه پرتغال کمک نکردند. و همچنین شگردهایی دیگر. مثلاً تا شرح عشق رایموندو سیلوا و ماریا سارا میخواهد به سرانجامی برسد، عشق دیگری در رمان شکل میگیرد، عشق مقیم و رعنا. اما زبان رمانهای ساراماگو هم خیلی زیباست.
زبان ساراماگو زبانی است که اندیشههای زیبا و عمیق او را به خوبی و با دقت به خواننده منتقل میکند، سرشار از طنز و زیباییهای کلامی است، ریتم و آهنگ خاصی دارد. ساراماگو گاهی به قواعد دست و پا گیر هم اهمیت نمیدهد. او بارها در رمانهایش به این ویژگیهای زبان خود اشاره کرده است.
خواندن کتاب تاریخ محاصره لیسبون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آثار ساراماگو و رمانهای تاریخی و عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
درباره ژوزه ساراماگو
ژوزه ساراماگو در سال ۱۹۹۲ در پرتغال به دنیا آمد، خانوادهاش ابتدا کشاورز بودند، ولی بهخاطر درآمد کم تصمیم به مهاجرت گرفتند، در شهر جدید پدرش پلیس شد، ژوزه بسیار آرام و منظم بود و در دوران مدرسه مدیر و مربیانش او را تحسین میکردند، با ورود به دبیرستان شرایط مالیشان به هم ریخت و مجبور به رفتن مدرسه فنی بهقصد مکانیک شدن شد. بعد از اتمام تحصیلش بهعنوان مکانیک مشغول به کار شد و همان سال ازدواج کرد و با تولد فرزند اولش نخستین رمانش به نام پنجره را نیز منتشر کرد. دو سال بعد بهخاطر دلایلی از کار اخراج شد، ولی خیلی زود توانست مدیر تولید یک انتشارات بشود و بهخاطر کارش با نویسندگان کشورش آشنا شد و از سال ۱۹۹۵ تا ۲۶ سال به کار ترجمه آثار نویسندگانی بزرگ مثل تولستوی پرداخت. وقتی ۴۴ سال داشت، دومین کتاب خود که شامل شعر بود به نام اشعار محتمل را چاپ کرد و این نقطه بازگشت ژوزه به دنیای نویسندگی بود، پس از انقلاب از کار بیکار شد، ولی تفاوتی وجود داشت، ناامیدی. هیچ امیدی نداشت و برای همین تماموقت خود را برای نویسندگی صرف کرد، برای تمرکز زیاد به دهکدهای رفت و روش یادداشتنویسی را بهعنوان روشش انتخاب کرد. این روش سالهای بعد در نوشتههایش تأثیر زیادی داشت.
ژوزه ساراماگو از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۸ به نوشتن و چاپ کتابهای مهمی مشغول بود و در همان سالها کتاب کوری و همه نامها را چاپ کرد، پس از چاپ این دو کتاب به شهرتی که همیشه آرزو داشت، رسید و در ۷۶ سالگی جایزه ادبیات نوبل را دریافت کرد، و همینطور اولین جایزه کشور پرتغال؛ البته آخرین افتخار او نوبل نبود، بلکه در سال ۲۰۰۰ کتاب غار و در سال ۲۰۰۵ کتاب مرگ مکرر را چاپ کرد که بعد از کوری از پرفروشترین رمانهایش است که مورد استقبال قرار گرفت.
بخشی از کتاب تاریخ محاصره لیسبون
«مصحح گفت، بله، اسم این علامت دلهآتور است، ازش موقعی استفاده میکنیم که باید چیزی حذف شود، معنیاش هم همین است، حذف شود، هم برای حذف حروف به کار میرود هم برای حذف کلمات. شکلش مرا یاد ماری میاندازد که درست در لحظهای که میخواسته است دم خودش را نیش بزند تصمیمش عوض شده است. گل گفتی آقای دکتر، دقیقاً، چونکه علاقهمان به زندگی خیلی قوی است، حتی مار هم جلو مرگ تردید میکند. شکلش را بکشید ببینم چه طور میکشید، اما آهسته بکشید. خیلی ساده است، لِمش باید دستت باشد، کسی که نداند من چه کار میکنم، فکر میکند همان چنبره مرگبار مار را رسم میکنم، که نماد ابدیت است، اما اینطور نیست، ملاحظه بفرمایید که به نقطه شروع برنمیگردم، بلکه راهم را به طرف داخل کج میکنم، و حالا به طرف پایین میروم، تا قسمت پایین منحنی را قطع کنم، روی هم رفته چیزی مثل یک Q میشود. حیف شد، در شروعش خیلی نویدبخش به نظر میرسید. مجبوریم به همین توهم شباهت قناعت کنیم، هرچند که اگر اجازه داشته باشم با سبک پیغمبرها صحبت کنم، باید بگویم که جالبترین چیز درباره زندگی در تفاوتها بوده است. این چه ربطی به تصحیح متن دارد. شما مؤلفها بالای ابرها زندگی میکنید، شما حیفتان میآید که علم ذیقیمتتان را صرف چیزی کنید که کماهمیت و غیراساسی است، مثلاً برای حرفهای ناقص، جابهجا شده، وارونه، آن وقتها که هنوز حروفچینی با دست صورت میگرفت، همه اینها غلط به حساب میآمد. باید اعتراف کنم که دلهآتورهای خود من خیلی شبیه دلهآتور نیست، فقط یک خط کج و کوله است، من به قدرت تشخیص حروفچینها ایمان دارم، اینها هم ایل و تباری مثل نسخهپیچهای داروخانهاند، این قدر در حل کردن معماها ماهرند که حتی چیزهایی را میخوانند که اصلاً نوشته نشده است. و بعد هم مصححها، که کمک میکنند تا مشکلات حل شود.»
حجم
۳۹۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۹۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه