دانلود و خرید کتاب مرگ خاموش هناس نامداری (حدیث)
تصویر جلد کتاب مرگ خاموش

کتاب مرگ خاموش

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مرگ خاموش

کتاب مرگ خاموش نوشته هناس نامداری(حدیث) است. این کتاب را انتشارات نامه مهر منتشر کرده است. این کتاب داستانی جذاب از زندگی یک دختر است.

درباره کتاب مرگ خاموش

عشق باید به زندگی انسان‌ها لطافت و زیبایی ببخشد، وقتی کسی بدون عشق تن به رابطه‌ای بدهد که فرجامی جز جدایی ندارد باید منتظر هر اتفاقی باشد. این داستان، داستان دختری است که عشق حقیقی زندگی‌اش را به خاطر بیماری از دست می‌دهد و به توصیه‌ نزدیکانش با مردی ظاهرا موجه ازدواج کرد، غافل از اینکه زوایای پنهانی وجود او زندگی‌اش را به تباهی می‌برد و مجبور می‌شود گناه کارهایی که انجام نداده را هم به دوش بکشد.

این کتاب داستان زندگی آهو است. دختری که در ابتدای داستان او را بسیار مستاصل و نگران می‌بینیم. او خسته و نگران است و عشق را فراموش کرده است. آهو خسته است و در ابتدای داستان موهایش را کوتاه می‌کند و ما را به‌همراه خودش به خاطراتش می‌برد تا سرنوشتش را ببینم.

خواندن کتاب مرگ خاموش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مرگ خاموش

کف پایم از برشی که صبح ایجاد شده بود گز گز می‌کند. خریدهایم را عصبی روی کاناپه پرتاب می‌کنم و برای جلوگیری از بریدگی دیگری جارو و خاک‌انداز را برمی‌دارم و مشغول تمیزکردن اتاق می‌شوم کارم که تمام می‌شود روی کاناپه لَم‌می‌دهم، چندباری کانال‌های تلویزیون را از نظر می‌گذرانم که حوصلهٔ هیچ یک از برنامه‌های مسخره‌اش را ندارم.

به دفتر خاطرات قطور و شیکی که خریده‌ام خیره‌می‌شوم؛ با خودم فکر می‌کنم نوشتن زندگی‌ام و مرور خاطراتم فکر بدی هم نیست، حداقل وقتم سپری می‌شود. از صبح چیزی جز همان نصفِ لیوان آب پرتغال نخورده‌ام. به ناچار به سمت آشپزخانه می‌روم نگاه اجمالی به محتویات یخچال می‌اندازم و دستم را سمت ظرف پنیر سوق می‌دهم، چند لقمه‌ای با نان سرد و بیاتی که از روز قبل مانده است می‌خورم و خودم را به صندلی آرامش‌بخش و پناهگاه روزهای تنهایی‌ام می‌رسانم. سیگاری روشن می‌کنم و چشمانم را می‌بندم با خودم فکر می‌کنم هیچ چیز در زندگی‌ام ارزش دلبستگی ندارد.

کاش می‌شد بمیرم. کاش چشمانم دیگر هرگز طلوع خورشید را نمی‌دید. بغض گلویم را قورت می‌دهم و به سراغ دفتر خاطراتم می‌روم بارها تصمیم‌گرفته‌بودم تمامی خاطرات و سرگذشتم را بنویسم. همیشه دلم می‌خواست روزی بزرگترین نویسندهٔ ایران باشم اما مرا چه به نویسندگی! هر بار فکرش را پس می‌زدم و بی‌خیال می‌شدم. آنشب عجیب دلم می‌خواست حس نویسندگی را تجربه‌کنم. خیلی هیجان داشتم نمی‌دانستم از کجا و چطور شروع کنم. قلم را روی دفتر نگه می‌دارم و شروع به نوشتن می‌کنم:

بسم الله الرحمن الرحیم.

مرگ خاموش

تاریخ: ۵ مهر سال ۱۳۹۵

سال ۱۳۶۱ چشم به جهان گشودم. پدرم بخاطر چشمان زیبا و کشیده‌ام نامم را آهو گذاشت. گاهی غزال هم صدایم می‌زدند.

آهو صولت دختری از تبار کورد. هر چه به ذهنم فشار می‌آورم تا قبل از چهار سالگی‌ام را به خاطر نمی‌آورم. سه سال بعد از تولد من با متولدشدن خواهرم آوا، جمع خانوادگی‌مان به چهار نفره تبدیل شد. مادرم الهام خانم، زن مهربان و زیبایی بود که من و آوا زیبایی‌مان را از او به ارث برده‌بودیم.  

AS4438
۱۴۰۳/۰۷/۰۴

داستانی واقعی وتلخ، تعلیق های خوبی داشت ، قابل توجه تمامی خانواده ها مخصوصن پدرومادر.

دلم می‌خواهد فریاد بزنم، خطاب به تمام پدران سرزمینم هوار بکشم و بگویم بخدا قسم، صمیمیت حرمت‌ها را از بین نمی‌برد بلکه احترام و حرمت می‌آورد! بخدا قسم در آغوش کشیدن دخترتان جز مهر و عشق چیز دیگری نیست!
AS4438
گاهی ورق به ورق و خط به خط زندگیت را که مرور می‌کنی. متوجه می‌شوی سالهاست مرده‌ای اما باز هم تظاهر به زنده بودن کرده‌ای، خاموش مرده‌ای..
AS4438

حجم

۱۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۸ صفحه

حجم

۱۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان