
کتاب اتاق عقبی
معرفی کتاب اتاق عقبی
کتاب اتاق عقبی نوشتهٔ تقی مدرسی توسط انتشارات فرهنگ جاوید منتشر شده است. این اثر برای نخستینبار مجموعهای از داستانهای کوتاه این نویسنده را در قالب یک کتاب واحد گرد هم آورده است. این داستانها پیشتر در مجلات ادبی منتشر شده بودند و اکنون با ویرایش جدید و حفظ لحن نویسنده، در دسترس علاقهمندان قرار گرفتهاند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب اتاق عقبی
کتاب اتاق عقبی مجموعهای از داستانهای کوتاه تقی مدرسی است که پس از سالها پراکندگی در نشریات، به همت انتشارات فرهنگ جاوید در قالب یک کتاب گردآوری و منتشر شده است. این مجموعه، تصویری از سیر تحول فکری و هنری مدرّسی را به نمایش میگذارد و به خواننده امکان میدهد با لایههای مختلف دغدغههای او آشنا شود. داستانها در دورههای مختلف زندگی نویسنده نوشته شدهاند و هرکدام بازتابی از تجربههای زیسته، نگاه روانپزشکانه و حساسیتهای اجتماعی او هستند. در کنار داستانها، مقالهای از نسرین رحیمیه دربارهٔ مدرّسی نیز آمده که به تحلیل آثار و جایگاه او در ادبیات معاصر ایران میپردازد. این مجموعه، علاوه بر ارزش ادبی، از منظر تاریخچهٔ نشر و بازخوانی آثار نویسندگان مهاجر نیز اهمیت دارد و فرصتی برای بازنگری در میراث ادبی مدرّسی فراهم میکند.
خلاصه کتاب اتاق عقبی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
در داستانهای کتاب اتاق عقبی، شخصیتها اغلب درگیر نوعی تنهایی، بیگانگی و جستوجوی معنا هستند. روایتها با نگاهی دقیق به روان انسان، تجربههای زیسته و بحرانهای هویتی میپردازند. برای نمونه، در داستان «خورشید از کدام سمت طلوع میکند؟» زندگی بردگان هندی و تلاش آنها برای یافتن معنایی در دل رنج و محرومیت به تصویر کشیده میشود. شخصیت شانا، با تجربهٔ فقدان، عشق و شورش علیه سرنوشت محتوم، در جستوجوی رهایی و هویت فردی است. داستانهای دیگر مجموعه نیز به شکلهای مختلف، به مضامینی چون انزوا، خاطرات تلخ، شکستهای عاطفی و تلاش برای فرار از گذشته میپردازند. مدرّسی با بهرهگیری از جزئیات زندگی روزمره، زبان و تصویرسازی خاص خود، فضای داستانها را ملموس و تاثیرگذار ساخته است. درونمایهٔ مشترک اغلب داستانها، تقابل میان رنج و لذت، امید و یأس، و جستوجوی راهی برای معنا بخشیدن به زندگی است.
چرا باید کتاب اتاق عقبی را خواند؟
این مجموعه فرصتی است برای آشنایی با جهانبینی و سبک خاص تقی مدرّسی، نویسندهای که هم در ادبیات و هم در روانپزشکی صاحب نگاه عمیق و متفاوت بود. داستانهای کتاب، با پرداختن به موضوعاتی چون تنهایی، هویت، و جستوجوی معنا، مخاطب را به تامل دربارهٔ تجربههای انسانی و پیچیدگیهای روان آدمی دعوت میکنند. خواندن این کتاب میتواند دریچهای به ادبیات داستانی معاصر ایران و دغدغههای نویسندگانی باز کند که میان دو فرهنگ و زبان زیستهاند.
خواندن کتاب اتاق عقبی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب اتاق عقبی برای علاقهمندان به داستان کوتاه، دوستداران ادبیات معاصر ایران، و کسانی که به موضوعاتی چون تنهایی، هویت، مهاجرت و روان انسان علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای دانشجویان و پژوهشگران ادبیات فارسی که به دنبال شناخت سیر تحول داستاننویسی و سبکهای متفاوت هستند، خواندن این مجموعه توصیه میشود.
درباره تقی مدرسی
سیدمحمدتقی مدرّسی روحانی متولد ۱۳۱۱ در تهران، نویسنده، رماننویس و روانپزشک ایرانی است. او از نوجوانی به نویسندگی علاقه داشت، اولین مجموعه داستانش با نام «دائمالخمر» را در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد. پس از اتمام تحصیل در رشتهٔ پزشکی، شاهکار خود، رمان «یکلیا و تنهایی او» را در سال ۱۳۳۳ نوشت که با برداشتی اسطورهوار از داستانهای عهد عتیق و ارجاعات فراوان به «کتاب مقدس»، مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و در سال ۱۳۳۵ بهعنوان کتاب برگزیده سال مجله سخن انتخاب شد. این رمان که بازتابی از سرخوردگیهای شخصی و سیاسی پس از کودتای ۱۳۳۲ است، به دلیل زبان توصیفی محکم و روایت منسجم، نام مدرسی را به عنوان داستاننویسی مطرح تثبیت کرد و یکی از اولین تجربیات استفاده از اسطورههای غیربومی در ادبیات داستانی ایران به شمار میرود.
مدرسی در سال ۱۳۳۸ به آمریکا مهاجرت کرد و در رشتهٔ روانپزشکی ادامه تحصیل داد و موفق شد در سال ۱۳۴۳ در رشته روانپزشکی نوزادان و کودکان از دانشگاه مکگیل کانادا فارغالتحصیل شود. او در سال ۱۹۶۷ به عضویت دانشکدهٔ روانپزشکی دانشگاه مریلند درآمد و در سال ۱۹۸۲ مرکز تحقیقات نوزادان را در همین دانشگاه بنیان نهاد. از دیگر آثار او میتوان به «شریفجان، شریفجان»، «کتاب آدمهای غایب»، «آداب زیارت» و «عَذرای خلوتنشین» اشاره کرد. مدرسی در سال ۱۳۴۳ با آن تایلر، رماننویس آمریکایی، ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو دختر بود. او سرانجام در سال ۱۳۷۶ در ۶۵سالگی بر اثر بیماری سرطان در بالتیمور مریلند درگذشت و کتابخانه شخصیاش به دانشگاه دوک اهدا شد.
بخشی از کتاب اتاق عقبی
«مدتی است فراموش کردهام که کجا هستم و چگونه زندگی میکنم. این مدت شاید چند روز و یا چند ثانیه باشد ولی برای من تفاوت نمیکند. همینقدر که رابطهٔ من با گذشته قطع میشود برایم کافی است. آه که چقدر میخواهم از این گذشتهٔ تاریک خودم صرف نظر کنم و آن را مثل یک تکهگوشت گندیده میان زبالهها بریزم. امروز یا همین حالا فکر میکردم که از آن خاطرات پیچیده و گنگ چیزی بهیاد ندارم ولی هیهات که اکنون تمام آنها میدان فکر مرا اشغال کردهاند، حتی تاریکترین زوایای خاطرات گذشته برای من مثل روز روشن است. دست کثیف خود را میان امواج مغزم فرو میبرم و رشتههای لطیف آن را پاره میکنم. چقدر من در این اتاق تاریک که در و پنجرهٔ آن را بستهام تا رابطهٔ خود را با دنیای خارج قطع کنم تنها نشستهام؟ نمیدانم، فقط یادم هست وقتیکه میخواستم اینها را بنویسم این بطری عرق که جلویم عینهو کدوتنبل ایستاده، تا کمرش پر بود ولی اکنون حتی یک قطره هم در ته آن دیده نمیشود. مقداری هم نخودچی و کشمش خریده بودم که عوض مزه بخورم ولی آنها همانطور سرجاشان میان کاغذپارهای کنارم هستند. اصلاً به آنها دست نزدهام. شاید محتوای بطری عرق را با یک قلپ سر کشیده و شاید هم ذرهذره در این استکانی که جلویم برق میزند ریختهام و آهسته آن را نوشیده باشم. هیچیک از اینها یادم نیست و دلم هم نمیخواهد که بهخاطر داشته باشم.»
حجم
۲۶۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه
حجم
۲۶۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه