کتاب ادیسه
معرفی کتاب ادیسه
کتاب ادیسه نوشتهٔ هومر و ترجمهٔ میرجلال الدین کزازی است. نشر مرکز این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی یک متن کهن از یونان باستان است. «ایلیاد»، «ادیسه» و «انهاید» ۳ اثر حماسی بزرگ یونان و روم هستند که در فرهنگ و ادبیات اروپایی همان اهمیت و ارجی را دارند که شاهنامهٔ فردوسی برای ایرانیان دارد.
درباره کتاب ادیسه
کتاب ادیسه با بخشی تحتعنوان «سرود نخستین: به یاری فراخواندن بَغْدُخت هنر - انجمن خدایان - انگیختن آتنا تلماک را - جشن و سور خواستگاران» آغاز شده و با بخشی به نام «سرود بیست و چهارم: در جهان مردگان - آشتی» پایان گرفته است. ادیسه یکی از ۳ نامهٔ نامور پهلوانی در فرهنگ اروپایی است. هرودوت زمان زندگانی نویسندهٔ ادیسه، هومر، را را سدهٔ نهم پیش از میلاد مسیح دانسته است.
ادیسه سرگذشت «اولیس» است که در یونانی «اودیسِئوس» نام گرفته است. اولیس، پس از آشیل، جهانپهلوان رویینهتن یونان، بزرگترین و نامدارترین قهرمان یونان است که بهویژه در هوشمندی و نیرنگبازی شهرت دارد. بیباکی ماجراجویانه، شکیبایی و خویشتنداری، نیرنگبازی و چارهاندیشی در خوی و منش از ویژگیهای این شخصیت باستانی است. او در ادیسه بیشتر یک قهرمان ماجراجوست تا پهلوانی حماسی؛ از این روی، اگر بر آن باشیم که ادیسه را با اثری در ادبیات ایران بسنجیم، برازندهترین و سازگارترین اثر «گرشاسبنامهٔ اسدی توسی» است که در بخشهایی از آن آنچه بر گرشاسب میگذرد از همان گونهای است که بر اولیس گذشته است.
خواندن کتاب ادیسه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات کلاسیک یونان باستان پیشنهاد میکنیم.
درباره هومر
هومِر که در زبان یونانی همرس یا هُمِر خوانده میشود، شاعر و داستانسرا ز اهالی ناحیه اسمیرنا یونان است. دربارهٔ سال زندگی او ۲ روایت وجود دارد. برخی سال زندگی او را در حدود ۸۰۰ سال و بعضی این تاریخ را ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد میدانند. در پایان زندگی نابینا شده بود و از شهری به شهر دیگر میرفت و اشعار رزمی سرودهٔ خود را با نوای چنگ میخواند.
از او ۲ منظومه به نامهای ادیسه و ایلیاد بهجامانده است و بسیاری از اطلاعاتی که دربارهٔ یونان باستان میدانیم برگرفته از همین آثار است. هومر وقایع مربوط به جنگ تروا را جمعآوری کرده و با رنگی از افسانه و جنبههای فوق بشری و اسطورهای و حماسی آمیخته است.
هرودوت که یکی از مهمترین مورخان دوران باستان است، وجود هومر را با قاطعیت باور دارد.
بخشهایی از کتاب ادیسه
«بدینسان، اولیس بلندْنام که رنجها و آزارهایی بسیار را برتافته بود، درربودهٔ خواب و ماندگی، در آنجا خفته بود. با این همه، آتنه روی به سوی کشور و شهر فِئاسیان آورد که نخست در هیپِری فراخ، نزدیک به سیکلوپهای نازان و خودپسند، میزیستند؛ اما این همسایگان که در زور و توان از آنان برتر بودند، میآزردندشان. پس نوزیتوس که سان و سیمایی مینوی داشت، فئاسیان را برانگیخت که از آن سرزمین بدرآیند و آنان را در شِری، بدور از مردمان فرومایه، جای داد؛ او دیواری بر گرد شهر برآورده بود؛ سراهایی پی افکنده بود؛ برای خدایان، پرستشگاههایی برافراخته بود و زمینها را در میان مردمانش بخش کرده بود. اما از آن پیش، درشکستهٔ دیوان نابودی، به نزد هادِس شتافته بود و در آن زمان، آلسینوس بر کشور فرمان میراند که اندرزها و رهنمودهایش را خدایان در دل او درمیافکندند. به کاشانهٔ وی بود که بَغْدُخت رخشانْچشم، آتنه، اندیشان به بازگشت اولیس بزرگوار، راه برد. آتنه گام در راه نهاد و به اتاقی رفت که به زیبایی تختهپوش شده بود و در آن نوزیکا میخفت، دخت آلسینوس بزرگوار که دوشیزهای بود در بالا و رخسار، همال و همتای نامیرایان. در نزدیکی وی، در دو سوی پایههای تخت، دو پَرَسْته دیده میشدند که زیباییشان را از بَغْدُختان نغزی و دلارایی ستانده بودند؛ درِ رخشان اتاق بسته بود. آتنه، به سبکی دَمِ باد، به بالین دختر جوان برجَست و بر فراز سر او ایستاد و در چهره و پیکر یکی از همنشینان همسال با نوزیکا که او را در دل بس گرامی بود، دختِ دِیماس، آن پرآوازه به پاسِ کشتیهایش، به سخن گفتن بادختر جوان آغاز نهاد. آتنهٔ رخشانْچشم که بدان ریخت و روی درآمده بود وی را گفت: نوزیکا! چگونه میتواند بود که مام تو دُختی چنین اهمالْکار داشته باشد؟ جامههای ابریشمین موجدارت، پراکنده و بیسامان در آنجا افتاده است و پیوند و پیوکانی تو به زودی انجام خواهد پذیرفت: بایسته آن است که تو به زیورهایی زیبا آراسته باشی و آنان نیز که تو را در پی روان خواهند بود، از این زیورها برخوردار باشند. بدین گونه خواهد بود که آوازهای نیکو از تو در میانهٔ مردمان درخواهد گسترد که مایهٔ شادمانی پدر و مادر گرانمایهٔ تو خواهد شد. پس، با دمیدن سپیده، به شستن جامهها بشتابیم. من تو را همراه خواهم شد؛ تا در کارها همچشم و هماورد تو باشم و تو همهٔ کارها را هرچه زودتر به سامان برسانی؛ زیرا دیری دوشیزه نخواهی ماند و به زودی به شوی خواهی رفت. چندی است که نژادهترینِ فئاسیان در این کشور که کشور دودمان توست، در پی آنند که دل از تو بربایند. هان! به دمیدن سپیده، پدر بلندْنامت را وادار که استران و گاری را آماده گرداند؛ تا کمربندها، شالها و بسترْپوشها را که به شکنجهایی تابان میدرخشند، ببریم و بشوییم. وانگهی، تو را شایستهتر آن است که بدینسان به شستن جامهها بروی، نه پیاده؛ زیرا گازرگاهها بس از شهر دورند.»
حجم
۴۹۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۵۷ صفحه
حجم
۴۹۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۵۷ صفحه
نظرات کاربران
من این کتاب رو به عنوان دارو مصرف میکنم برای کنترل استرس و اضطراب در زندگی.واقعا جهانبینی یونان باستان بینظیره.
با خواندن این کتاب متوجه میشیم یک اثر ادبی چطور این همه سال خوانده شده و همچنان ارزش خواندن داره. با یکی از شاهکار های ادبیات جهان طرفیم. کتابی که خیلی از نویسنده های بزرگ دیگه ازش الهام گرفتن. ترجمه ناب