دانلود و خرید کتاب آشنایی با کانت پل استراترن ترجمه کاظم فیروزمند
تصویر جلد کتاب آشنایی با کانت

کتاب آشنایی با کانت

معرفی کتاب آشنایی با کانت

کتاب آشنایی با کانت نوشتهٔ پل استراترن و ترجمهٔ کاظم فیروزمند است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. آشنایی با کانت از مجموعه‌کتاب‌های «آشنایی با فیلسوفانِ» نشر مرکز است. این کتاب به صورت خلاصه و داستان‌وار زندگی، آثار و افکار کانت را معرفی می‌کند.

درباره کتاب آشنایی با کانت

آشنایی با فیلسوفان مجموعه‌ای از زندگی‌نامه‌های فیلسوفان مشهور است که برای گشودن باب آشنایی با اندیشه‌ها و دیدگاه‌های آنان مدخل مناسب و مغتنمی به‌نظر می‌رسد. در هر کتاب گذشته از ارائهٔ اطلاعات زندگی‌نامه‌ای، افکار هر فیلسوف در رابطه با تاریخ فلسفه به‌طـور کلی و نیز در رابطه با جریان‌ها و تحولات فکری و اجتماعی و فرهنگی عصـر او بازگو می‌شود و بدون ورود به جزئیات نظریات و عقاید او، مهم‌ترین نکته‌های آن‌ها بـا بیانی ساده و روشن و در عین حال موثق و سنجیده بیان می‌شود. اساس کار در این کتاب‌ها سادگی و اختصار بوده اسـت تـا جوانان و نیز همهٔ خوانندگان علاقه‌مندی که از پیش مطالعات فلسفی زیادی نداشته‌اند بتوانند به آسانـی از آن‌ها بـهره بگیرند و چه‌بسا همین صفحات اندک انگیزه‌ٔ پی‌جویی بیشتر و دنبال‌کردن مطالعه و پژوهش در این زمینه شود.

ایمانوئل کانت در ۲۲ آوریل ۱۷۲۴ در کونیگسبرگ از شهرهای بالتیک به دنیا آمد. نیاکان کانت در قرن پیشین از اسکاتلند مهاجرت کرده بودند و نسب از واعظ مشهور قرن هفدهم، اندرو کانت داشتند. کانت در فضایی از فقر پارسایانه بزرگ شد. او بچهٔ چهارم خانواده بود که در نهایت پنج خواهر و یک برادر دیگر را در بر می‌گرفت. پدر اسکاتلندی کانت سازندهٔ تسمه‌های چرمی بود و به شوخی می‌گفت نه در خانه و نه در کارش هیچ‌وقت نمی‌تواند خرج و دخلش را یکی کند. کانت همیشه پدر دوست‌داشتنی اما به لحاظ مالی مضطربش را حرمت می‌نهاد و می‌گویند در بچگی دوست داشت بنشیند و پدرش را تماشا کند که برای زین و یراق‌ها ماهرانه چرم می‌برید. اما تأثیر اصلی اولیه در زندگی کانت بدون شک مادرش بود. خانم کانت یک زن آلمانی کاملا بی‌سواد بود که می‌گویند از ذکاوت طبیعی بسیار برخوردار بوده است. همین امر بود که بر پسرش ایمانوئل تأثیر خاصی نهاد. مادرش او را با خود در صحرا به گردش می‌بُرد و نام گل‌ها و گیاهان را به او می‌آموخت. شب‌ها ستاره‌ها را به او نشان می‌داد و اسم و منظومه‌شان را به او می‌گفت. زنی پارسا بود و رفتار مهرآمیز اما زاهدانه‌اش نیز به شکل‌گیری منش اخلاقی پسرش کمک کرد. این تأکید دوگانه بر واقعیات و تعهد اخلاقی در سراسر عمر با کانت بود و نقش اساسی در فلسفهٔ او بازی کرد. 

کانت در فضای سخت دین‌دارانه‌ای بزرگ شد و از ۸تا ۱۶سالگی به مدرسهٔ پارسایانِ محل رفت. در آنجا هوش و درایت استثنایی و اشتیاق شدیدش به آموختن به‌سرعت از درِ ناسازگاری با تعالیم دینی بی‌پایان درآمد. این نارضایی از دین رسمی در بقیهٔ عمر همچنان با او بود و اینگونه زندگی شگفت‌انگیز کانت آغاز می‌شود.

خواندن کتاب آشنایی با کانت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند با کانت آشنا شوند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آشنایی با کانت

«در ۱۷۳۷ مادر کانت درگذشت و مراسم تدفینی فقیرانه داشت. کانت در این زمان سیزده سالش بود و می‌گویند که نخستین نشانه‌های بلوغ را در همین دوره تجربه کرد. روان‌شناسان می‌گویند از دست دادن مادر محبوبش در دورهٔ بلوغ جنسی سبب شد که احساس گناه کند و به سرکوب احساسات جنسی خود روی آورد. هم این و هم آنها از بین رفتند. به هر دلیل، از آن پس کانت زندگی را با سرکوب جنسی سپری کرد که این منش ابعاد قهرمانانه‌ای هم یافت.

کانت در هجده سالگی به‌عنوان دانشجوی الهیات در دانشگاه کونیگسبرگ پذیرفته شد. در آغاز کلیسای پارسایان محل به او کمک مالی می‌کرد اما خود نیز با درس دادن به بعضی از همکلاسی‌های تنبل‌اش تأمین معاش می‌کرد. به زودی از الهیات خسته شد و به ریاضیات و فیزیک توجه فراوان نشان داد. به مطالعهٔ آثار نیوتن پرداخت که چشم او را به دنیای علم و پیشرفت‌های بزرگی که در همهٔ بخش‌های آن از ستاره‌شناسی تا جانورشناسی صورت می‌گرفت، گشود. علمِ مبتنی بر آزمایش را فقط می‌شد در فلسفه‌ای تجربی گنجاند، یعنی فلسفه‌ای که شناخت ما از جهان خارج را بر تجربه استوار می‌سازد. در ۱۷۴۶ کانت بیست‌ودو ساله بود که پدرش درگذشت. کانت و پنج خواهر کوچک‌ترش بی‌پول ماندند. کوچک‌ترین خواهر را خانواده‌ای از پارسایان پذیرفت و خواهرهای بزرگ‌تر به خدمتکاری در خانه‌ها پرداختند. کانت درخواست شغلی در یکی از مدارس محلی کرد که پذیرفته نشد و ناگزیر دانشگاه را بدون اخذ مدرک رها کرد.

کانت در نُه سال بعدی از راه آموزگاری در خانواده‌های ثروتمند در نواحی اطراف گذران می‌کرد. مدتی در خدمت کنت و کنتسِ کیزرلینگ بود (خانواده‌ای اشرافی که بعدها هرمان کیزرلینگِ شبه‌فیلسوف را تحویل داد که ایده‌های شوق‌انگیز اما قلابی‌اش آن‌چنان راحت و آسایشی برای خانم‌بزرگ‌های سرخوردهٔ جامعه پس از جنگ جهانی اول فراهم می‌کرد). کانت هرگاه اندوخته‌ای اضافی داشت بخشی از آن را برای خواهران تنگدست‌اش می‌فرستاد و این عادت را در سراسر زندگی‌اش حفظ کرد. پنج خواهرش در سراسر عمر کانت در کونیگسبرگ (شهری که فقط پنجاه هزار نفر جمعیت داشت) می‌زیستند. با این حال، وی تا بیست‌وپنج سال هیچ‌یک از آنها را ندید. وقتی یکی از خواهرهایش سرانجام به دیدارش رفت، کانت حتی او را نشناخت. وقتی توضیح داده شد که او کیست به خاطر بی‌فرهنگ بودن‌اش از مصاحبت با وی عذر خواست. کانت شاید اهل تکبر نبود، اما شهرت داشت که نمی‌توانست نادان‌ها را تحمل کند. حتی در مورد خانوادهٔ خودش این طور به نظر می‌آمد.»



نظری برای کتاب ثبت نشده است
کانت خوب می‌دانست که دوستی ندارد. اما این ناراحتش نمی‌کرد. دوست داشت سخن ارسطو را نقل کند: «دوستان من، من دوستی ندارم.» در واقع، این سخن را تکرار می‌کرد که «دوستی محدود کردن احساسات مطلوب به یک شخص واحد است و برای آن شخص بس خوشایند، اما نشانهٔ فقدان همه‌جانبگی و حسن نیت هم هست.»
سپیده اسکندری
کانت در ادامه استدلال می‌کند که فقط با وحدت و انسجام طبیعت است که علم ممکن می‌شود. این وحدت را نمی‌توان ثابت کرد اما باید فرض کرد
سپیده اسکندری
کانت سرانجام فقط به یک اصل رسید: «حکم مطلق». این زمینه و مبنای پیشینی هر کنش اخلاقی است: مقدمهٔ متافیزیکی آن است. این، به شیوه‌ای همانند با مقولات خرد محض، به تفکر اخلاقی (خرد عملی) ما مبنایی می‌دهد، البته بی آن که محتوای اخلاقی خاصی به آن بدهد. حکم مطلقِ کانت می‌گوید: «فقط برطبق اصلی عمل کن که می‌خواهی قانونی جهانی هم باشد.»
سپیده اسکندری
بیشتر مایل به شناختن خود بود تا هرکس دیگر. اما شناختن کانت برای خود او همان‌قدر دشوار به نظر آمد که برای دیگران. شکایت داشت که «خود را درست نمی‌شناسم.» شاید از چیزی که ممکن بود دریابد می‌ترسید. در این رابطه شارفشتاین به نکته‌ای اساسی اشاره می‌کند: «این شیءِ در خود اصلا ناشناختنی نبود، ممنوع بود؛ زیرا به نظر من این همان زندگی سرکوب‌شدهٔ کانت بود، و می‌ترسید که آشکار شدن آن به بهای نابودی وجود خودش تمام شود.»
سپیده اسکندری
با رمان خواندن مخالف بود، زیرا فکر را «پریشان» و حافظه را ضعیف می‌کرد. «مسخره است که رمان را به خاطر بسپاریم تا آن را برای دیگران تعریف کنیم» (این را نباید از نظر دور داشت که کانت همهٔ کتاب‌هایی را که می‌خواند حفظ می‌کرد). کانت از یاد می‌برد که خواندن رمان هلوئیز روسو تجربه‌ای آموزنده بود که به نظر می‌رسد خود انجام داده بود بی آن که فکرش را پریشان یا حافظه‌اش را فرسوده کرده باشد.
سپیده اسکندری
ساعت‌ها به این می‌اندیشید و عذاب می‌کشید که آیا نوشتن «چاکرِ فرمان‌بردار شما» در پایان نامه‌ها، که در آن زمان رایج بود، مجاز است یا نیست. آیا این دروغ محسوب می‌شود؟ کانت تأکید می‌کرد که چاکر کسی نیست و قصد ندارد فرمان‌بردار طرف مکاتبهٔ خود باشد، اما سرانجام ظاهرآ در این مورد تخفیف داد.
سپیده اسکندری

حجم

۴۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۶ صفحه

حجم

۴۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۶ صفحه

قیمت:
۱۹,۰۰۰
۹,۵۰۰
۵۰%
تومان