دانلود و خرید کتاب دکارت جان کاتینگ هم ترجمه اکبر معصوم بیگی

معرفی کتاب دکارت

کتاب دکارت نوشتهٔ جان کاتینگ هم و ترجمهٔ اکبر معصوم بیگی است و انتشارات آگه آن را منتشر کرده است. این کتاب از مجموعه فیلسوفان بزرگ نشر آگه است.

درباره کتاب دکارت

رنه دکارت (۱۵۹۶‌-‌۱۶۵۰) که اغلب «پدر فلسفهٔ مدرن» خوانده می‌شود، از همهٔ تحسینی و نیز همهٔ دل‌آزردگی‌ای برخوردار است که معمولاً نصیب پدران می‌شود. دکارت کوشید از سنت‌های فلسفی روزگار خود بگسلد و فلسفه را از نو آغاز کند. او، با مردودشمردن فلسفهٔ مکاتب ارسطویی، اقتدار سنت و سلطنت بلامنازع حواس، دستگاهی فلسفی بنیاد نهاد که شامل روش تحقیق، متافیزیک، فیزیک مکانیکی و زیست‌شناسی و شرحی از روان‌شناسی آدمی است که نیت خود را پایه‌گذاری اخلاق می‌داند. دکارت هم‌چنین از این جهت مهم است که یکی از پایه‌گذاران هندسهٔ تحلیلی مدرن به‌شمار می‌رود که هندسه را با جبر به‌هم می‌آمیزد و یقین بر آن نوعی الگو برای بقیهٔ فلسفهٔ او فراهم می‌آورد.

دکارت در ۱۶۲۸ یا ۱۶۲۹ از رشته مطالعات روش‌شناسی خود برید و نخست به متافیزیک و چندی بعد در کتاب جهان به شرح و تفصیل منظمی از فیزیک و زیست‌شناسی خاص خود روی می‌آورد. این کتاب آشکارا در راستای جهان‌شناسی کوپرنیکی قرار داشت اما، چنان که تفصیل آن در کتاب حاضر آمده است، هنگامی‌که در ۱۶۳۳ گالیله را به محاکمه کشیدند و محکوم کردند، او نیز از انتشار جهان خودداری کرد و بعدها این کتاب پس از مرگ او منتشر شد.

دکارت بر آن بود که در دورهٔ جوانی بسیار پیش‌داوری‌ها داریم که مانع از کاربرد مناسب عقل است. در نتیجه، بعداً باید هر آن چیزی را که بدان باور داریم به دور افکنیم و از نو آغاز کنیم. از اینجاست که کتاب تأملات با یک رشته استدلال آغاز می‌شود که نیت از آن شک‌کردن در همهٔ چیزهایی است که در گذشته بدان باور داشته‌ایم. از این رو، بازسازی جهان با کشف خویشتن یا نَفْس از راه «استدلال کوگیتو» («استدلال اندیشندگی» یا «می‌اندیشم، پس هستم») آغاز می‌شود؛ به سخن دیگر، با خویشتنی که فقط می‌داند که چیزی اندیشنده و مستقل از حواس است. همین است که اصل و پایهٔ مشهور معرفت‌شناسی ادراک واضح و متمایز در نزد دکارت به‌شمار می‌رود. اما این استدلالِ محوری فلسفهٔ دکارت را دُور ــ دور دکارتی ــ تهدید می‌کند، زیرا استدلالی که اعتمادپذیری عقل را به اثبات می‌رساند (استدلال اندیشندگی و استدلال به سود وجود خدا) خود به‌نظر می‌رسد که بر اعتمادپذیری عقل متکی است و این، دور را لازم می‌آورد.

هم‌چنین آنچه برای متافیزیک دکارت جنبهٔ محوری دارد، و موضوع اصلی کتاب حاضر به‌شمار می‌رود، تمایز میان ذهن و تن است. نزد پاره‌ای از فیلسوفان کهن، ازجمله افلاطون، روح است که اصالت دارد و جسم قالبی است که روح در آن جا می‌گیرد. نزد ارسطو، اجسام وجود واقعی قائم‌به‌ذات دارند، به سخن دیگر، در مرحلهٔ نخست جوهر واقعی همان اجسام‌اند. منتها ارسطو در هر جسمی به دو پاره یا دو جزء، یعنی به ماده و صورت، قائل است و صورت انسانیت را که مرکب از اجزای گوناگون است نفس انسان می‌خواند. اما، در هر حال، هم افلاطون و هم ارسطو به نوع ملایمی از دوگانه‌انگاری قائل‌اند. این دوگانه‌انگاری در تعالیم آگوستین و دکارت به اوج می‌رسد و نفس و جسم دارای جایگاه برابرند و هر دو جوهرهایی قائم‌به‌ذات شمرده می‌شوند که بنیادهای اوصافی به‌شمار می‌روند که نیازمند مبنای دیگری برای وجود خود نیستند. این‌گونه دوگانه‌انگاری افراطی با این مشکل روبه‌روست که چگونه می‌توان انسان را موجودی متجانس‌الاجزا شمرد، و حال آنکه مرکب از دو امر مختلف قائم‌به‌ذات باشد، آن هم در صورتی که دکارت مایل است خود را بیش‌تر طرفدار اصالت وحدت بشمارد و از پذیرش ثنویت افراطی سر باز زند.

استدلال دکارت این است که از آنجا که تصویرهای روشن و متمایز از ذهن و تن یکسر جدا از یکدیگرند، خداوند می‌تواند این دو را جدا از یکدیگر بیافریند. ذهن جوهری است که ذات آن فقط اندیشه است، و از این رو یکسر بیرون از مقوله‌های هندسی، ازجمله مکان، هستی دارد. تن جوهری است که ذاتش تنها عبارت از امتداد است، شیئی هندسی که بی‌بهره از کیفیت‌های حسی چون رنگ یا چشایی است که فقط در ذهن دریافت‌کننده وجود دارد. در عین حال دکارت بر آن است که ذهن و تن به‌نحو تنگاتنگ با یکدیگر پیوند دارند. حس و دیگر احساس‌ها، مانند گرسنگی و درد، از این اتحاد سرچشمه می‌گیرند.

با این همه، دوگانگی ذهن و تن، که دکارت به مدد آن با چنان مهارتی پی به شناخت ما می‌برد و بنیاد معرفت‌شناختی کهن را دیگرگون می‌کند، اکنون بیشتر به زندان می‌ماند تا پارادایمی مشکل‌گشا. خواننده خود ملاحظه خواهد کرد که کوشش سراسر عمر دکارت وقف توجیه و توصیف یگانگی در عین بیگانگی ذهن و تن و بیگانگی در عین یگانگی این دو جوهر شد. ولی قدر مسلّم آن است که نیندیشیدن دربارهٔ آن محال می‌نماید. چه بخواهیم چه نخواهیم، دکارت را باید آغازگاه کوشش برای فهم خودمان و نسبتمان با جهان قرار دهیم؛ زیرا هرچند با ظهور دکارت مشکلاتی رو می‌نماید، نیز ممکن است فلسفهٔ او راه‌حل‌هایی برای بسیاری از مشکلات دربر داشته باشد.

راهنمای گیرای جان کاتینگ‌هَم چنان سامان یافته است که در آثار متأخر فراموش‌شدهٔ فیلسوف فرانسوی اشارات برانگیزنده و خیره‌کننده‌ای دراین‌باره می‌یابد که چگونه می‌توان بر موانع، لغزش‌گاه‌ها و راه‌بندها چیرگی یافت و به راه‌حل‌هایی برای مشکلات امروز دست پیدا کرد. چنین می‌نماید که پدر فلسفهٔ مدرن، با همهٔ این احوال، می‌تواند منجی فرزند خود باشد.

دکارت و فلسفهٔ ذهن دهمین کتاب از سلسله کتاب‌های «فیلسوفان بزرگ» انتشارات راتلج است. جان کاتینگ‌هَم، نویسندهٔ کتاب، استاد فلسفه در دانشگاه ردینگ بریتانیا و سردبیر نشریهٔ ریشیو (Ratio)، مجلهٔ بین‌المللی فلسفهٔ تحلیلی، است. کاتینگ‌هَم مترجم مشترک نوشته‌های فلسفی دکارت (۱۹۸۵‌-‌۱۹۹۱)، معتبرترین ترجمهٔ انگلیسی آثار دکارت تاکنون، و شاید به‌جرئت بتوان گفت که او خود بهترین شارح دکارت در دنیای انگلیسی‌زبان است. از آثار کاتینگ‌هَم می‌توان به این اقلام اشاره کرد: عقل‌گرایی (۱۹۸۵)، دکارت (۱۹۸۶)، عقل‌گرایان (۱۹۸۸)، فرهنگ مفهوم‌های دکارت (۱۹۹۳). او هم‌چنین ویراستار و گردآورندهٔ مجموعهٔ راهنمای کیمبریج دربارهٔ دکارت (۱۹۹۲) و گزینه‌ای از فلسفهٔ غرب (۱۹۹۶) است.

خواندن کتاب دکارت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به پژوهشگران رشتهٔ فلسفه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دکارت

«نام رنه دکارت مرادف تولد عصر جدید است. فیلسوفان «نو»، چنان که او و پیروان‌اش را در سدهٔ هفدهم به این نام می‌خواندند، تغییری بنیادی در اندیشهٔ علمی آغاز نهادند که پیامدهای آن هنوز تا همین امروز با ماست. درواقع، دکارت یکی از معماران اصلی مفهوم «اندیشهٔ علمی» است که امروز در میان ما رواج دارد. دکارت تأکید دارد که تمامی توضیح علمی می‌بایست در قالب کمیتهای دقیق و مبتنی بر ریاضیات بیان گردد:

من جدا از آن‌چه هندسه‌دانان کمیت می‌نامند و آن را موضوع برهان‌های خود می‌شمارند، به عبارت دیگر، هر نوع تقسیم، شکل و حرکت در مورد آن به کار بستنی است، مادهٔ دیگری را در چیزهای جسمانی به رسمیت نمی‌شناسم. افزون بر این، توجه من به چنین ماده‌ای مطلقاً مستلزم هیچ‌چیز جدا از این تقسیم‌ها، شکل‌ها و حرکت‌ها نیست... و چون همهٔ پدیدارهای طبیعی را می‌توان به این شیوه توضیح داد، گمان ندارم که هیچ‌گونه اصول دیگری در فیزیک نه پذیرفتنی باشد و نه خواستنی (اصول فلسفه [۱۶۴۴] بخش دوم، اصل ۶۴).

البته تصویر روزمرهٔ عادی ما از جهان بسیار دور از این تصویر صرفاً کمّی است: تصویر ما گذشته از اندازه، شکل و حرکت متضمن مقدار فراوانی کیفیت‌های گوناگون است، یعنی همهٔ رنگ‌ها، مزه‌ها، بوها، طعم‌ها و صداهایی که ما از راه حواس پنجگانه‌مان بر آن‌ها وقوف می‌یابیم. و فلسفهٔ سنتی «مدرسی»، که قرن‌های متمادی بر دانشگاه‌های اروپا سلطه داشته است، جهان طبیعی را معمولاً در قالب چنین «کمیت‌های واقعی» («سنگینی»، «رطوبت»، «خشکی» و مانند آن) توضیح داده است که گمان می‌رفت ذاتی چیزها باشند. امروزه، به‌عکس، همهٔ دانشمندان این امر را بدیهی می‌گیرند که کوشش برای توضیح چیزها صرفاً در این سطح «فهم متعارف» کافی نیست: لازم است ژرفا را بکاویم، سطح خُرد را کندوکاو کنیم و به پژوهش در کنش و واکنش میان ذرّاتی بپردازیم که جهانِ معمولی چیزهای متوسط از آن‌ها فراهم می‌آیند. اعلام رأی پرآوازهٔ دکارت در باب اصول علمی کارش درست بر همین نیاز تأکید می‌ورزد. فیزیک، از این پس، به‌صورت پژوهش در سازوکارهایی توضیحی درمی‌آید که در سطح خرد عمل می‌کند؛ و عملکردهای این سازوکارها را باید به زبان دقیق ریاضیات توصیف کرد.

اما بینش دکارت از علم باز هم جاه‌طلبانه‌تر بود. او تأکید داشت که همین طرح‌های توضیحی بنیادی برای همهٔ پدیده‌های قابل مشاهده مفید است: از انقلاب‌های گستردهٔ اجرام سماوی تا رویدادهایی در جوّ و بر روی سطح زمین و حتی فرایندهای میکروسکوپی که درون تن‌های ما رخ می‌دهد. دکارت، در یک کلام، تقلیل‌گرا بود؛ به این معنا که مدعی بود همهٔ پدیده‌های طبیعی را، از زمینی یا آسمانی، آلی یا غیرآلی، قطع نظر از این که تفاوت‌های ظاهرشان چه اندازه باشد، می‌توان به مکانیک بنیادی ذرّاتی فروکاست ــ یا به‌تمامی بر پایهٔ آن توضیح داد ــ که اشیای مربوط از آن‌ها تشکیل یافته‌اند:

توجه داشته باشید که خواص آهن‌ربا و آتش چه حیرت‌انگیزند و این خواص با خواصی که معمولاً در اجسام دیگر مشاهده می‌کنیم تا چه پایه متفاوت‌اند: هنگامی‌که شرارهٔ خُردی در مقدار فراوانی باروت می‌افتد آناً شعلهٔ عظیم و نیرومندی سر برمی‌کشد؛ یا ستارگان با این فاصلهٔ عظیم بی‌درنگ چه درخششی از روشنایی خود به هر سو می‌تراوند. در این کتاب من علت‌های ــ علت‌هایی که معتقدم کاملاً آشکارند ــ این پدیده‌ها و دیگر پدیده‌ها را از اصولی استنتاج کرده‌ام که نزد همگان شناخته است و همگان آن را پذیرفته‌اند و آن شکل، اندازه، وضع و حرکت ذرّات ماده است. و هرکس که به این همه توجه داشته باشد بی‌درنگ یقین خواهد کرد که در سنگ‌ها و گیاهان قدرت‌هایی وجود ندارند که این همه مرموز باشند و نمی‌توان هیچ شگفتی و اعجازی به عوامل مؤثر «هم‌دلانه» و «نفرت‌انگیز» نسبت داد که این همه شگفت‌آور باشند و این که نمی‌توان به این شیوه آن‌ها را توضیح داد. در یک کلام، در کلّ طبیعت هیچ‌چیز وجود ندارد... که نتوان آن را برپایهٔ دقیقاً همین اصول به‌نحو قیاسی توضیح‌اش داد (اصول فلسفه، بخش چهارم، اصل ۱۸۷).»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۷ صفحه

حجم

۶۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۷ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
تومان