کتاب برادران کارامازوف
معرفی کتاب برادران کارامازوف
کتاب برادران کارامازوف نوشتهٔ فیودور داستایفسکی با ترجمهٔ احد علیقلیان در نشر مرکز چاپ شده اشت. رمان برادران کارامازوف آخرین اثر نویسندهٔ بزرگ روس، فیودور داستایفسکی است. عدهای این رمان را بزرگترین اثر داستایفسکی میدانند. آخرین سالهای عمر داستایفسکی صرف نوشتن این اثر شد. برادران کارامازوف نهایتاً در سال ۱۸۸۰ به پایان رسید و اگر نویسنده از دنیا نمیرفت احتمال داشت داستان آن را ادامه دهد.
درباره کتاب برادران کارامازوف
میگویند داستایفسکی این داستان را بر اساس ماجرایی واقعی که در زندان از زبان یک همبندی شنیده بود، نوشته است. داستان کشتهشدن پدری و اتهام ناحق قتل به پسری که هستهٔ اصلی داستانش شد. برادران کارامازوف رمانی پیچیده است که مباحث عمیق الهی، فلسفی و اخلاقی را مطرح میکند. بسیاری از اندیشمندان مانند فروید، هایدگر، کورت ونگات و ویتگنشتاین این اثر را ستوده و در ردیف بهترین آثار ادبی جهان دانستهاند.
خانوادهٔ کارامازوف از پدر، سه برادر از دو مادر و فردی معلول و دچار صرع که فرزند نامشروع یک مادر عقبمانده ذهنی است، تشکیل شده است. افراد این خانواده همگی غیرعادیاند و تعادل روانی ندارند. حتی برادر کوچکتر که به ظاهر جوانی آرام و فرشتهخو میآید. این عدم تعادل روانی نقطهٔ مشترک همهٔ آنها و حتی بقیهٔ شخصیتهای داستان است. از پیر یک صومعه گرفته تا وکیل و دادستان شهر. همهنوع جانوری با هر میل کثیفی مثل حرص و آز و حسادت و شهوت در این اثر پیدا میکنید.
کل ماجرای رمان شگفتانگیز برادران کارامازوف هم دربارهٔ رابطهٔ فئودور کارامازوف متمول و فاسد با سه پسرش و فرزند نامشروعش است، چهار فرزندی که همه از پدر متنفرند و تضادهای اخلاقی و رفتاری دارند و دائم در تلاش برای همزیستی مسالمتآمیز با یکدیگرند و درنهایت هم پسر بزرگتر نقشهٔ نابودی پدرش را میکشد اما برادر دیگری به دردسر میافتد.
در سراسر داستان، تمام صحنهها و دیالوگها دولایهاند، یکی لایهٔ رویی؛ یعنی آنچه ما بهظاهر میبینیم و میخوانیم، که لایهای است بسیار نازک و سطحی و گاه پیشپاافتاده و دیگری لایهٔ زیرین که گاه چنان عمیق و رعبآور است که لرزه بر اندام آدم میاندازد. این اثر در چارچوب یک رمان کلاسیک متداول نمیگنجد و چیزی فراتر از آن است چون محدود به زمان و مکان خودش نمیشود.
برادران، از گناه آدمها نهراسید، آدمی را در گناهش نیز دوست بدارید، چه این شباهت به محبت خداوند اوج محبت در زمین است. همهٔ خلقت خداوند را دوست بدارید، هم کل آن را و هم هر دانهٔ ریگ را. هر برگ را دوست بدارید، هر پرتوی نور خدا را. حیوانات را دوست بدارید، گیاهان را دوست بدارید، هرچیز را دوست بدارید. اگر هرچیز را دوست بدارید به راز خداوند در چیزها پیخواهید برد. همین که آن را دریافتید هر روز بیوقفه شروع خواهید کرد به درک بیشتر و بیشتر آن. و سرانجام شیفتهی همهی عالم خواهید شد با عشقی تمام و همگانی. حیوانات را دوست بدارید: خداوند به آنها مقدمات فکر و شادی نیاشفته بخشید. آن را آشفته نسازید، آنها را عذاب ندهید، شادیشان را از آنان نگیرید...
درباره فئودور داستایفسکی
فئودور میخاییلوویچ داستایفسکی فرزند دوم خانوادهٔ داستایفسکی در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود.
او در ۱۸۴۳ با درجهٔ افسری از دانشکدهٔ نظامی فارغالتحصیل شد و شغلی در ادارهٔ مهندسی وزارت جنگ به دست آورد.
در زمستان ۱۸۴۴-۱۸۴۵ رمان کوتاه «مردم فقیر» را نوشت و به این شکل وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ در سنپترزبورگ شد و برای خود شهرتی کسب کرد. طی دو سال بعد داستانهای «همزاد»، «آقای پروخارچین» و «خانم صاحبخانه» را نوشت.
یک جاسوس پلیس با رخنه در این محفل، موضوعات بحث روشنفکران را به مقامات امنیتی روسیه گزارش داد و در سال ۱۸۴۹ به جرم براندازی حکومت دستگیر شد. دادگاه نظامی برای وی تقاضای حکم اعدام کرد که در نهایت به چهار سال زندان در سیبری و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت.
اما برای نشان دادن قدرت حکومت تزاری این زندانیان را در برابر جوخههای اعدام نمایشی قرار دادند. تجربهٔ شخصی او از قرار گرفتن در آستانهٔ مرگ باعث شد تا سالها بعد بگوید: «به خاطر ندارم که در هیچ لحظهٔ دیگری از عمرم به اندازهٔ آن روز خوشحال بوده باشم».
در فاصله سالهای ۱۸۶۲ تا ۱۸۶۴ کتابهای «خاطرات خانه اموات» و «آزردگان» را به چاپ رساند. در ۱۸۶۶ «جنایت و مکافات» را نوشت و در اکتبر همان سال رمان «قمارباز» را در ۲۶ روز نوشت. نوشتن «ابله» را در ۱۸۶۹ به پایان رساند و «همیشه شوهر» را در پاییز همان سال نوشت. در ژوئیه ۱۸۷۱ «جنزدگان»، در زمستان ۱۸۷۵ «جوان خام» و در طول سالهای ۱۸۷۹ تا ۱۸۸۰، «برادران کارامازوف» را نوشت.
داستایفسکی ۵۹ سال زندگی کرد و در ۹ فوریه ۱۸۸۱ در سن پترزبورگ از دنیا رفت.
کتاب برادران کارامازوف را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به آثار داستانی کلاسیک بهویژه آثار داستایفسکی و رمانخوانان را به خواندن این شاهکار ادبیات روسیه دعوت میکنیم. اگر دوست دارید از بهترین آثار ادبی جهان، داستانی با درونمایهٔ روانکاوانه بخوانید، کتاب برادران کارامازوف گزینهٔ مناسبی است. این اثر همچنین میتواند توجه علاقهمندان به ادبیات روسیه را نیز به خود جلب کند.
بخشی از کتاب برادران کارامازوف
«دو بار ازدواج کرد و سه پسر داشت ــ بزرگترینشان، دمیتری فیودورویچ، از زن اول، و دو پسر دیگر، ایوان و آلکسیی، از زن دومش. زن اول فیودور پاولویچ از خانوادهٔ اشرافی نسبتاً ثروتمند میوسوف بود که آنان نیز از زمینداران ناحیهٔ ما بودند. نمیتوانم شرح دهم که دقیقاً چه شد که دختری باجهیز و نیز دختری زیبا، و افزون بر اینها یکی از آن دختران نمکین باهوش که در نسل فعلی شمارشان کم نیست اما در نسل پیشین نیز گاهی یافت میشدند، تن به ازدواج با کسی داد که همه «ریقو» ی بهدردنخور صدایش میزدند. اما من خودم وقتی بانوی جوانی از نسل «رمانتیک» گذشته را میشناختم که پس از سالها عشق معماگونه به آقایی که این زن بهراستی هر آن میتوانست مثل آب خوردن با او ازدواج کند، پس از تراشیدن همه نوع موانع عبورناپذیر، عاقب کارش به آنجا کشید که در شبی توفانی خودش را از کرانهٔ بلندی که تا اندازهای به پرتگاه میمانست به درون رودخانهای نسبتاً ژرف و پرخروش افکند و آشکارا جان بر سر این هوس خود نهاد فقط به این دلیل که میخواست مانند اوفیلیای شکسپیر باشد. حتی بهرغم اینها اگر پرتگاهی که از دیرباز انتخابش کرده و خیالش را در سر پرورانده بود اینقدر دلانگیز نبود، اگر صرفاً کرانهای هموار و بیروح میبود بسا که اصلاً خودکشی رخ نمیداد. این واقعیتی اصیل است و میتوان چنین انگاشت که در زندگی روسی دو یا سه نسل گذشتهٔ ما واقعیتهای مشابه آن کم نبوده است. به همین ترتیب، کار آدلایدا ایوانونا میوسوف پژواک تأثیرات بیگانه، بیتابی ذهنی اسیر، بود. شاید میخواست استقلال زنانهاش را ابراز کند، برخلاف سنتهای اجتماعی رفتار کند، برخلاف خودکامگی خویشاوندان و خانوادهاش، و تخیل حاضر به خدمتش، گیرم برای مدتی کوتاه، مجابش کرد که فیودور پاولویچ، بهرغم منزلت انگلیاش، هنوز هم یکی از آدمهای بسیار بیباک و طعنهزن آن دورانِ گذار است ــ گذار به هرچیز بهتر ــ حال آنکه او دلقک نابکاری بیش نبود. این ماجرا با فرار عاشق و معشوق که سخت خوشایند آدلایدا ایوانونا گردید شیرینی بیشتری یافت. و اما فیودور پاولویچ، موقعیت اجتماعیاش در آن زمان او را آمادهٔ هر نوع مخاطرهای از این دست میکرد چون با شور و اشتیاق آرزو میکرد که به هر وسیلهٔ ممکنی جای پای سفتی برای خود دستوپا کند. چپیدن در خانوادهای خوب و بهدست آوردن جهیز بهراستی وسوسهانگیز بود. و اما عشق دوسره، گویا نه از جانب عروس نه از جانب خودش، با همهٔ زیبایی آدلایدا ایوانونا، هرگز چنین چیزی در کار نبوده است. این شاید تنها مورد در نوع خود در زندگی فیودور پاولویچ بود چون او در همهٔ عمر خود شهوتپرستی قهار بود، همیشه آمادهٔ آویختن از دامن هر زنی به اندک کرشمهای. فقط همین یک زن از حیث هوسانگیزی هیچ تأثیر خاصی بر او نگذاشت.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۶۴ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۶۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب که فوق العادس و خوندنش واجب. ولی من نسخه چاپی این کتابو ۳ سال پیش ۸۳ تومن خریدم چه خبره برای نسخه الکترونیکی ۱۴۰ تومن. به کجا داریم میریم 😂
من نتونستم با این ترجمه ارتباط بگیرم. ترجمه شهدی رو مناسبتر دیدم.
روی شماره پا نوشت ها میزنم توضیحو نمیاره رسیدگی شه
این ترجمه از کتاب از نظر من سنگین و ثقیل بود و روانی و خوانایی کتاب رو خیلی کاهش میداد