کتاب عشقنامه ملیک مطران
معرفی کتاب عشقنامه ملیک مطران
کتاب عشقنامه ملیک مطران فیلمنامهای از قاسم هاشمینژاد است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است. این فیلمنامه، اقتباسی از یک داستان کهن ارمنی است. هاشمینژاد برای پرداختن به این روایت از سنت گوسانی در مازندران الهام گرفته است.
درباره کتاب عشقنامه ملیک مطران
خط اصلی کتاب عشقنامه ملیک مطران از یک نمایشنامهٔ ارمنی به نام خداوندگاران کهن گرفته شده است. هاشمینژاد برای پرداختن به این روایت از سنت گوسانی در مازندران الهام گرفته است. گوسان به معنی خنیاگری است که اشعاری حاوی داستانهای پادشاهان و قهرمانان گذشته، همراه با آوای موسیقی میخوانده است. ملیک مطران داستان راهبی با همین نام را روایت میکند که عشق شاهزادهای او را به ساختن صومعه وا میدارد و درگیر مجموعهای از کشمکشهای درونی میشود.
در مازندران و طبق سنت کهن روایت، هر سال پس از کشت بار گردو کشاورزان و مردم بومی طی مراسمی یک شبانهروز را به مغزکردن محصول سالانهٔ خود میپردازند و پیرمردی از اهالی به نام پیر ترخان، برای آنها تار مینوازد و حکایتهایی کهن را روایت میکند.
نقلِ پیر ترخان، حکایت جوانی است به نام ملیک سنگتراش که طی سلسله اتفاقاتی، کاروانی را از چنگال دزدها میرهاند و با دختری از اهالی کاروان به نام سدا ازدواج میکند. بر اساس هوش و درایت ملیک، پادشاه او را به مقام معماریِ دربار بر میگزیند و به او وظیفهٔ ساخت قصری را محول میکند. در این هنگام، بین شاهدخت جوان و ملیک عشقی پدید میآید. پس از کشمکشهای ملیک سنگتراش با خود و همسرش که از شرایط کنونی ناراضی است، او بر اثر تصادف وارد صومعهای میشود و پس از نجات یافتن توسط اهل صومعه، سالها در آن به عبادت و انزوا میپردازد تا به مقام مطرانی میرسد. دورِ زمان، ملیک مطران و شاهدخت را باز با هم روبهرو میکند.
خواندن کتاب عشقنامه ملیک مطران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان و فیلمنامهٔٔ کلاسیک با نثری قوی و داستانی کهن پیشنهاد میکنیم.
درباره قاسم هاشمینژاد
قاسم هاشمینژاد ۱۳۱۹ در آمل به دنیا آمد و ۱۳ فروردین ۱۳۹۵ در تهران درگذشت. او نویسنده، روزنامهنگار، مصحح و مترجم ایرانی بود. هاشمینژاد در دههٔ ۱۳۴۰ در روزنامهٔ آیندگان نقد ادبی می نوشت و در سال ۱۳۵۸ یکی از بهترین رمانهای پلیسی ایران را با نام فیل در تاریکی نوشت که مشهورترین اثر وی نیز به شمار میرود. مادربزرگ وی، خیرالنساء هاشمینژاد، زنی بود روستایی از شهر آمل استان مازندران که قاسم هاشمینژاد زندگی وی را در پوششی رازآمیز در داستان «خیرالنساء (۱۲۷۰–۱۳۶۷): یک سرگذشت» خود نوشته است.
بخشی از کتاب عشقنامه ملیک مطران
«سفرهٔ بزرگی روی زمین، زیر سایهٔ درخت تناور گردوئی، پهن است. وسط سفره تلّ عظیمی از گردو دیده میشود. دورتر جوی آبی روان است. بالادستِ سفره یک قالیچهٔ ترکمنی انداختهاند و جای محترم و مناسبی درست کردهاند. دور تا دور سفره، به فاصلهٔ نشستن یک آدم، یک کندهٔ چوبی و یک چکش قرار دارد. اهالی ده از هر جنس و از هر سنی جمعند. پیر ترخان به مجلس وارد میشود. کولهباری به پشت بسته و کیسهئی در دست دارد. زنها بلافاصله جلوِ دهنشان را با روسری میگیرند. مرد مسنی که بزرگ و رئیس ده است، پیش میرود و پس از چاق سلامتیها پیر ترخان را در صدر مجلس جا میدهد.
ترخان پیر نخ دور کیسه را باز میکند. یک دوتار کهنه از توی کیسه بیرون میآورد. دوتار لای پارچهٔ زرد لیموئی رنگ پیچیده شده. پارچه را از دور ساز باز میکند. ساز را توی دامنش میگذارد. پارچه را بدقت تا میکند و توی جیبش میگذارد. اهالی پای سفره منتظر مینشینند.
ترخان پیر ساز را با هر دو دست بلند میکند، بر آن بوسه میزند، و به پیشانی میچسباند.
از کنارههای سفره، پیرزنی با چشمهای بسته، دست دراز میکند. بطور تصادفی، از میان تلّ گردو، یک دانه گردو برمیدارد. گردوی منتخب را روی کنده میگذارد. این یک لحظهٔ حیاتی در زندگی ده به شمار میرود. مجلس ساکت است و صدا از احدی درنمیآید. پیرزن چکش را روی گردو فرود میآورد. پوسته از هم میشکافد و مغز آن درسته نمایان میشود. از سالم و بیعیب بودن گردو همه دست میزنند. بچهها هورا میکشند. مغز را دست به دست میگردانند. همه درشتی و پرآبی آنرا تحسین میکنند. تا به دست پیر ترخان میرسد. پیر آنرا توی بشقابی میگذارد که روی چارپایهئی، درست روبرویش قرار دارد. این مغز، توی آن بشقاب، بر آن چارپایه، تا آخرین مجلس دستنخورده باقی میماند.
کسانی که پای سفره نشستهاند، شروع به کار میکنند. بچهها دست از بازی میکشند و با علاقه به مجلس نزدیک میشوند. ظاهراً میدانند چه صحنهئی در انتظار آنهاست.
ترخان پیر نقل خودش را شروع میکند. ساز را هم در حین نقل به کار میگیرد. نقل ترخان پیر دربارهٔ کاروانیست که وقتی از وقتها از بیابان میگذشت. کاروان از قضا به محلی رسید که کمینگاه دزدها و حرامیان بود... .»
حجم
۸۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۸۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
نظرات کاربران
من نسخه چاپی رو تهیه کردم. فیلمنامه با موضوع عشق و عرفان با خلق صحنه های هنرمندانه به قلم زیبای جناب هاشمی نژاد. ایشون از نویسنده های بسیار توانمند هستند.