دانلود و خرید کتاب پوست در برابر پوست امیر نصری
تصویر جلد کتاب پوست در برابر پوست

کتاب پوست در برابر پوست

نویسنده:امیر نصری
انتشارات:نشر چرخ
امتیاز:
۳.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پوست در برابر پوست

کتاب پوست در برابر پوست؛ خوانش جنایات و مکافات نوشتهٔ امیر نصری است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب پوست در برابر پوست

رویکردهای «فلسفه به منزلهٔ ادبیات» و «ادبیات به منزلهٔ فلسفه» تلاش‌هایی مدرن از جانب زیباشناسی و فلسفهٔ ادبیات سدهٔ بیستم برای شکستن نگاه‌های انحصارگرایانه‌ به متون فلسفی و ادبی‌اند. در همین راستا، کتاب پوست در برابر پوست با نگاهی کاملاً فلسفی و تخصصی رمان جنایات و مکافات اثر داستایفسکی را تحلیل می‌کند. درحقیقت امیر نصری تلاش می‌کند در این کتاب شرح دهد که چطور نظریه‌های فلسفی را می‌توان در اثر ادبی چون جنایات و مکافات یافت و از سوی دیگر، رفتارهای شخصیت اصلی کتاب یعنی راسکولنیکف را با دیدی فلسفی تفسیر کرد. بنابراین، پوست در برابر پوست؛ خوانش جنایت و مکافات با نظر به تلقی «رمان به منزلهٔ فلسفه» به نگارش درآمده است. این کتاب شامل پنج بخش و هر بخش دربردارندهٔ چند فصلِ مربوط به موضوع کلی آن بخش است. بخش اول به زمینه و زمانهٔ جنایت و مکافات می‌پردازد. بخش دوم به پیش‌متن‌های داستانی از جمله بالزاک و پوشکین و همچنین به دو رمان داستایفسکی ارجاع دارد که پیش از جنایت و مکافات به نگارش درآمده‌اند. بخش سوم به شخصیت‌های رمان و بخش چهارم به اندیشه‌های رمان به‌ویژه مضامین دینی آن می‌پردازد. بخش پنجم نیز به مناسبت‌های بینامتنی جنایت و مکافات با کتاب ایوب، مکبث شکسپیر و محاکمهٔ کافکا اختصاص دارد. در آغاز و پایان کتاب نیز ترجمهٔ دو نامه از داستایفسکی به کاتکف، ناشر و ویراستار جنایت و مکافات، آمده است که در نامهٔ نخست به طرح کلی رمانش می‌پردازد و در نامهٔ دوم مانیفست فکری خود را در خصوص نسل جوان روسیه و مخاطرات پیشاروی آن‌ها بیان می‌کند. عنوان پوست در برابر پوست برگرفته از کتاب ایوب است. در فصلی جداگانه به ارتباط میان جنایت و مکافات و کتاب ایوب پرداخته‌ شده است. این عبارت کتاب ایوب با پیام کلی رمان داستایفسکی سازگار است. در جنایت و مکافات مطرح می‌شود که برای احیا و حیاتِ دوباره باید از پوستی گذر کرد تا به پوستی جدید دست یافت.

در رمان جنایت و مکافات دغدغه‌های فلسفی متعددی وجود دارد. این دغدغه‌ها از ظاهر رمان و در نگاه نخست آشکار نمی‌شوند، اما نگریستن از زاویهٔ دید فلسفی به رمان اندیشه‌های فلسفی موجود در لایه‌های پنهانش را آشکار می‌سازد. رابطهٔ کارآگاه پلیس و قاتل در جنایت و مکافات مثال مناسبی از بازنمایی مسائل فلسفی در این رمان است. این رابطه به نحوی ضمنی از ماهیت و کارکردهای ذهن و زبان سخن می‌گوید. کارآگاه در حین گفت‌وگو با قاتل او را چنان می‌فهمد که خود قاتل نمی‌تواند. همچنین در رابطهٔ میان آن‌ها «زبان» واسطه‌ای خنثی نیست، بلکه زندگی را نیز در بر می‌گیرد و نسبت عواطف با زندگی را نشان می‌دهد.

خواندن کتاب پوست در برابر پوست را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی پیشنهاد می‌کنیم که می‌خواهند ادبیات را از منظر فلسفه تحلیل کنند. همچنین این کتاب برای دوستداران آثار داستایفسکی و پژوهشگران حوزهٔ فلسفه مناسب است.

بخشی از کتاب پوست در برابر پوست

یکی از موضوعات مهمی که فیودور داستایفسکی (۱۸۸۱ ـ ۱۸۲۱) در سال‌های پس از زندان و تبعید (دههٔ ۱۸۶۰ تا به هنگام مرگ) به آن توجه داشت نقش و جایگاه روسیه در جهان آن روزگار بود. او به دنبال آن بود که هویتی مجزا از غرب را برای روسیه ترسیم کند و از منظر این هویتِ خاص به نقد دیدگاه‌های غربی و غرب‌گرایان روسیه بپردازد. چنین دغدغه‌ای زمینهٔ فکری داستایفسکی را ایجاد می‌کند و در تمامی آثار متأخر وی حضوری فعال دارد.

نگرش مبتنی بر تقابل روسیه و غرب، که در پس‌زمینهٔ آثار متأخر داستایفسکی نمود دارد، متأثر از زمانهٔ اوست. بخشی از زندگی وی در دوران نیکلای اول بود که برای منزوی ساختن روسیه از کشورهای غربی تلاش کرد. او مانع سفر شهروندان روسیه به غرب بود و در این زمینه محدودیت ایجاد کرده بود. در دوران پس از تبعید داستایفسکی، که با سلطنت الکساندر دوم مقارن بود، در روسیه رویکرد کاملاً متفاوتی به غرب وجود داشت. در این دوران، به لطف فضای باز سیاسی‌ای که شکل گرفته بود، ممنوعیت سفر به کشورهای غربی برداشته شد و الگوی مدرنیزاسیون غربی در روسیه سیطره یافت. الکساندر دوم، به تبعیت از کشورهای غربی، اصلاحاتی اساسی انجام داد که مهم‌ترین آن‌ها آزادی سرف‌ها بود. داستایفسکی با این اصلاحات هم‌دلی داشت. بااین‌حال، در تمامی نوشته‌هایش در این دوران در خصوص غرب‌گرایی روزافزون در روسیه هشدار می‌داد و آن را مخاطره‌ای جدی برای معنویت و اخلاقی می‌دانست که در میان روس‌ها رواج داشت.

داستایفسکی در سال‌های تبعید متوجه شده بود که مبنای وحدت مردم روسیه «اخلاق مسیحی ارتدوکس به روایت عامهٔ مردم» و همچنین «حکمت شفاهی» ای است که میان آن‌ها رواج داشت. سیطرهٔ نهادهای غربی در روسیه مانعی جدی در راه تعمیم این اخلاقیات و حکمت عامیانه بود. گرایش به غرب با نگرش آخرت‌شناسانهٔ روس‌ها سازگاری نداشت. در این نگرش، ملت روس حامل حقیقتِ پیامِ مسیح تلقی می‌شد و این پیام برای آحاد روس‌ها قابل‌فهم بود. بنابراین، به‌اختصار می‌توان دو دغدغهٔ اساسی داستایفسکی را در دوران الکساندر دوم اصلاحات و حفظ اندیشه‌های آخرت‌شناسانهٔ روس‌ها دانست.

داستایفسکی با اندیشه‌های رایج غربی در میانهٔ سدهٔ نوزدهم اختلاف بنیادین داشت و آن‌ها را زهری برای هویت روس‌ها تلقی می‌کرد. اندیشه‌های اساسی غربی در روسیهٔ سدهٔ نوزدهم عبارت بودند از ایده‌آلیسم آلمانی و سوسیالیسم فرانسوی که دومی گرایش روشنفکران روس را به اندیشه‌های پوزیتیویستی و اخلاق مبتنی بر اصالت منفعت به دنبال داشت. آن‌ها الگوی علمی یا، به تعبیر دقیق‌تر، الگوی برآمده از علم پزشکی را برای مطالعهٔ جامعهٔ روسیه در نظر می‌گرفتند. این ویژگی‌ها را در شخصیت بازارف در پدران و پسران (۱۸۶۲) تورگنیف می‌توان ملاحظه کرد که بارزترین نمایندهٔ غرب‌گرایان این نسل در رمان روسی این دوران است. (Cox, ۱۹۹۰:۵) آن‌ها صرفاً مدافع «ایدهٔ پیشرفت» به معنای موردنظر غربی‌ها بودند و بر میراث عقل‌گرایانهٔ عصر روشنگری تأکید داشتند.

داستایفسکی چنین قرائتی از انسان و جامعه را نقطهٔ مقابل معنویت ارتدوکس می‌دانست که قرن‌ها در روسیه ریشه دوانده بود. مطابق باور ارتدوکس‌های سنت‌گرا، تبعیت روس‌ها از این معنویت موجب «نقش نجات‌بخش ملت روس برای کل جهان» بود. آن‌ها به اعتبار معنویتِ نهفته در مسیحیت ارتدوکس، حتی خودشان را برتر از مسیحیان کاتولیک می‌دانستند. در نظر آن‌ها، مسیحیت کاتولیک برخاسته از سنت عقل‌گرای مدرسی بود که در دوران رنسانس و نهضت اصلاح دین نیز ادامه یافت. مسیحیت غربی «ایمان عقلانیت‌یافته» بود که خود را از ساحت معنوی مسیحیت جدا کرده بود. داستایفسکی مسیحیت کاتولیک یا غربی را خائن به ذات مسیحیت می‌دانست، چرا که خود را از دولت جدا ساخته بود. (Grillaert, ۲۰۱۵:۱۸۷) همان‌طور که از این باور برمی‌آید، داستایفسکی به امپراتوری مسیحی (ارتدوکس) باور داشت که قرن‌ها بود در غرب مسیحی از میدان به در شده بود. در شیاطین (۱۸۷۱)، استاورگین به شاتوف می‌گوید: «اگر ارتدوکس نباشیم، نمی‌توانیم روس باشیم.» این نقل‌قول نشان می‌دهد که در آن دوران چه پیوندی میان مذهب و قومیت وجود داشت. همچنین آیین کلیسای ارتدوکس ایدئولوژی امپراتوری تزار بود. از دوران پتر کبیر دین و سیاست به هم گره خوردند و تقریباً از سدهٔ هجدهم کلیسا فرع بر دولت یا در خدمت امپراتوری روسیه بود. شعار اصلی امپراتوری روسیه، «آیین ارتدوکس حاکمیتِ فردی تزار و قوم اسلاو» بود که داستایفسکی در سال‌های پس از تبعید عمیقاً به آن باور داشت و این آموزه در آثار متأخرش بازتاب یافته است.

او به‌شدت نگران آسیب دیدن این شعار در مواجهه با غرب بود. در نظر داستایفسکی، توجه به غرب مستلزم گسستِ کلیسا از نیازهای عامهٔ مردم و توجه به نخبگان بود. اندیشه‌های غربی نقطهٔ مقابل آموزه‌های سنتی کلیسا بودند و، به جای معنویت ارتدوکس، دیدگاه‌های الحادی و ماتریالیستی و پوزیتیویستی را ترویج می‌کردند. داستایفسکی، چنان که در جنایت و مکافات و دیگر آثار متأخرش نشان می‌دهد، به‌شدت از این تقابل هراس دارد و آن را نه‌تنها مایهٔ تباهی ایمان، بلکه موجب زوال امپراتوری می‌داند.



کاربر 5695695
۱۴۰۳/۰۷/۲۱

برای من اصلا باور کردنی نیست که کسی که به کشف وتوضیح آثار داستایفسکی پرداخته این همه نویسنده ومتفکری را که ازاو متاثر شده اند نادیده بگیرد ونویسنده ی بی ارزش ،بددهن ،پررو وبی هنری مثل ناباکف را در کنار

- بیشتر

حجم

۳٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۳٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۷۲,۰۰۰
۳۶,۰۰۰
۵۰%
تومان