کتاب در باب قتل
معرفی کتاب در باب قتل
درباره کتاب در باب قتل
بخش اصلی کتاب در باب قتل متشکل است از جستارهای دی کوئینسی درباب قتل و خشونت بهطور کلی. جستار نخست، «درباب بهدرکوبیدن در مکبث»، از بهترین نمونههای او در نقدنویسی است و با وجود کوتاهبودنش از تأثیرگذارترینِ آنها. همچنین، سه جستار مهم دیگرش، «درباب قتل»، در این کتاب آمدهاند که هریک را در دهههای متفاوت زندگیاش نوشته است.
دو مقالهٔ انتهای کتاب دربارهٔ محتوای این جستارها و درضمن حالوروز خود دی کوئینسی و همکاریاش با روزنامهها و مجلهها و نشریات آن دوران و اینکه چگونه به چنین موضوعی علاقهمند میشود؛ یکی از مقالهها نوشتهٔ بورویک و دیگری مقالهای به قلم رابرت موریسون است. درضمن، در این کتاب، بهجز جستارها، داستانی گوتیک باعنوان «خونخواهی» به قلم دی کوئینسی آمده که مضمون و محتوایش (تحجر، انتقام، عقوبت، ترس جمعی و کینتوزی) برای انسان امروزی چهبسا حتی ملموستر از همعصران خود دی کوئینسی باشد. نوشتهٔ رابرت موریسون، ویراستار کتاب را که باعنوان مقدمه در آغاز کتاب آمده بود، باعنوان مؤخره انتهای کتاب خواهید خواند.
ضمناً، سه یادداشت دستنوشت دی کوئینسی نیز هستند که در انتهای کتاب ذیل عنوان ضمایم آمدهاند و هریک جذابیتهای خاص خودش را دارد. هرسهٔ آنها نیز دربارهٔ قتل و خشونتاند و فردریک بورویک در مقالهاش به آنها پرداخته و جایگاه و اهمیت آنها را در ارتباط با جستارهای اصلی دیکوئینسی «درباب قتل» روشن کرده است. عنوان مقالهٔ بورویک «قتل و زیباییشناسی خشونت» است که در بخش پایانی کتاب آمده. این مقاله یکی از فصول کتاب بورویک دربارهٔ دی کوئینسی است؛ کتابی باعنوان تامس دیکوئینسی، دانش و قدرت. او در این مقاله تلاش کرده نشان دهد دی کوئینسی چطور متأثر از زیباییشناسی آلمانی و خاصه زیباییشناسی کانت بوده است.
مقالهٔ ویرجینیا وولف که سبکوسیاقش از نوشتههای خود دی کوئینسی خیلی دور نیست و میتواند تصویری کلی از شخصیت و کار دی کوئینسی به دست دهد، ابتدای کتاب آمده است.
بهقول فرانسیس ویلسون، یکی از زندگینامهنویسان او، دیکوئینسی در طول زندگیاش به سه چیز وسواس داشت یا به تعبیر دیگر، سه چیز ذهن او را همواره به خود مشغول میکرد: وردزورث، تریاک و قتل. تأمل دربارهٔ این سه مشغولیت کل زندگیاش بود و از همین روست که در دهههای متفاوت زندگیاش دربارهٔ هرسهٔ اینها در اشکال گوناگون مطالبی نوشته است.
خواندن کتاب در باب قتل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهایی درباب قتل و ادبیات گوتیک و ژانر وحشت پیشنهاد میکنیم.
درباره تامس دی کوئینسی
تامس دی کوئینسی، نویسندهٔ انگلیسی دورهٔ رمانتیسم، در «اعترافات تریاکخور انگلیسی» و «طرحهایی کلی از زندگی من» دربارهٔ خود چیزهایی بهرشتهٔ تحریر درآورده و به گفتهٔ ویرجینیا وولف آنجاکه موضوع نوشتارش خود اوست به بهترین فرم نوشتارش نزدیک شده است. زندگی واقعی و زندگی فکری او اگر اساساً بشود این دو را از هم جدا کرد بسیار پرنشیبوفراز بوده است. درضمن، آنجاکه دربارهٔ زندگی خودش نوشته، جستارها و کتابهایش ربط چندانی به تصور متعارف ما از اتوبیوگرافی ندارد.
تامس ۱۵ اوت ۱۷۸۵ به دنیا آمد و ۸ دسامبر ۱۸۵۹ درگذشت. او جستارنویس اهل انگلستان بود که عمده شهرتش را مدیون یکی از مقالههایش با عنوان اعترافات تریاکخور انگلیسی (منتشرشده در ۱۸۲۱) است.
برخی محققان بر این باورند که تامس دی کوئینسی با انتشار این اثر آغازگر سنت ادبیات اعتیاد در غرب بود.
بخشی از کتاب در باب قتل
«از آن زمان که پسربچهای بودم، همواره در نقطهای از نمایش مکبث بهت و حیرتی عجیب مرا فرامیگرفت: آن لحظه که درپیِ قتلِ دانکِن به در میکوبند تأثیری بر من میگذاشت که از توضیحش عاجز میماندم. تأثیر این لحظه چنین بود: پرتویی که این لحظه بر قتل میافکند مهابتی بس عمیق به آن میبخشید: بااینحال، با همهٔ تلاش و تقلایم برای فهم آن با استفاده از قوهٔ فاهمه، سالها نمیتوانستم دریابم که چرا باید چنین اثری داشته باشد.
همینجا لحظهای درنگ میکنم تا خواننده را پند دهم که مبادا به قوهٔ فاهمهاش، وقتی این قوه در تضاد با یکی دیگر از قوای ذهنش است، وقعی نهد. فاهمه، بهخودیخود، هرقدر هم مفید و ضروری، بیمایهترین قوه درمیان قوای ذهن بشر است و باید بیش از همه به آن بدگمان بود؛ بااینهمه، اکثر قریببهاتفاق آدمیان به چیزی اعتماد نمیورزند جز همین فاهمه، که چهبسا برای رتقوفتق امور زندگی روزانه کارساز باشد ولی برای مقاصد فلسفی نه. ازمیان هزاران مثال که میتوانم دربارهٔ این مسئله ذکر کنم فقط به یکی اکتفا میکنم. از هرکسیکسی که دانشش درخصوص ژرفنمایی بهنحوی نباشد که از پس این درخواست برآیدبخواهید تا به ابتداییترین شیوه سادهترین شکلی را که بر قواعد علم ژرفنمایی استوار است برایتان روی کاغذ رسم کند؛ بهعنوان مثال، ترسیم تصویر دو دیوارِ روبهروی هم، هردو با زاویهٔ قائمه، یا تصویر خانههای دو طرف یک خیابان از منظر کسی که سر خیابانی ایستاده و به آن سر دیگرش نگاه میکند. درهرصورت، آن شخص به هیچ رو نمیتواند به تصویری که از او خواستهاید حتی ذرهای نزدیک شود، مگر اینکه برحسب اتفاق در نقاشیها مشاهده کرده باشد که هنرمندان چطور چنین تصاویری خلق میکنند.»
حجم
۴۶۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۴۶۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه