کتاب عطاری گمشده
معرفی کتاب عطاری گمشده
کتاب عطاری گمشده نوشته سارا پنر است که با ترجمه یاسمن ثانوی منتشر شده است. کتاب عطاری گمشده از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز و ساندی تایمز و از نامزدان نهایی دریافت جایزهی گودریدز در سال 2021 است.
درباره کتاب عطاری گمشده
داستان دو روایت موازی را پیش میگیرد. در بخش اول ما با نلا آشنا میشویم. زنی که در سال ۱۷۹۱ یک عطاری موروثی را اداره میکند. او در این عطاری پناهگاه زنانی را ساخته است که شوهران بیوفایشان به آنها خیانت کردهاند و در رنج و تنهایی میسوزند. او سمی قوی میسازد که مردان را بدون هیچ نشانی میکشد. یک روز نامهای به دستش میرسد که خبر از آمدن زنی برای گرفتن سم دارد. اما یک دختربچه ۱۲ ساله وارد مغازه میشود و همه چیز تغییر میکند.
کارولین یک زن تحصیلکرده و تاریخشناس در زمان حال است، او برنامهای جذاب برای دهمین سالگرد ازدواجش ریخته است اما همهچیز با خیانت شوهرش به هم میریزد. او تنهاست و به دعوت یک مرد برای پیدا کردن بقایای عصر ویکتوریا به ساحل میرود و شیشهای از یک عطاری قدیمی پیدا میکند. شیشهای که پرونده قتلهای عطاری نلا را برای او باز میکند.
خواندن کتاب عطاری گمشده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
درباره سارا پنر
سارا پنر در کلبۀ چوبی کوچکی در اعماق جنگلهای کانزاس به دنیا آمد و همان جا بزرگ شد. نوشتن را بهطور جدی از سال ۲۰۱۵ شروع کرد و در سال ۲۰۲۱ با اولین رمانش، عطاری گمشده، یکشبه به موفقیت و شهرت رسید، طوری که به نویسندهای تماموقت بدل شد.
عطاری گمشده رمانی گیرا دربارۀ زنانی است که برای بقا در دنیای مردانه میجنگند و ماجراهای آن از همان ابتدا خواننده را متحیر میکند.
بخشی از کتاب عطاری گمشده
وقتی خیابان بَکاَلِی سوم به آن مغازۀ عطاری خانمها معروف شد که متعلق به مادرم بود، فقط یک اتاقک داشت. علاوهبر شعلۀ آنهمه شمعی که روشن بود و اغلب با رفتوآمد مشتریان و بچههایشان آب میشد، این مغازۀ کوچک یک جور احساس گرمی و ایمنی به آدم القا میکرد. در آن روزها، به نظر میرسید که همه در لندن آن مغازه را که دوای درد زنان را دارد میشناختند و درِ ورودی چوبی و سنگین مغازه، که از جنس بلوط بود، بهندرت برای مدتی طولانی بسته باقی میماند.
اما سالها پیش ــ بعد از مرگ مادرم، بعد از خیانت فردریک و بعد از اینکه من دادن زهر به دست زنان در سراسر لندن را شروع کردم ــ لازم شد که فضای بین این دو کار را جدا کنم تا به دو قسمت مجزا تبدیل شوند. این کار بهراحتی با نصب یک دیوار پر از قفسه، که اتاق را به دو نیم تقسیم میکرد، انجام شد.
اولین اتاق در جلو قرار میگرفت و کاملاً مستقیم از طرف خیابان بَکاَلِی در دسترس بود. هر کسی میتوانست درِ ورودی را باز کند ــ تقریباً همیشه قفل آن باز بود ــ اما بیشترشان فکر میکردند که به جای اشتباهی آمدهاند. حالا دیگر هیچچیز غیر از یک بشکۀ قدیمی پر از جوِ نیمکوب نگه نمیدارم. و چه کسی مشتاق است بداند داخل یک بشکۀ نیمهپوسیده از جو نیمکوب چیست؟ گاهی اگر خیلی خوششانس بودم، لانۀ موشها را در گوشۀ دیگری از اتاق میدیدم و این بیشتر بیمصرفی و بیتوجهی را نشان میداد. این اتاق اولین ظاهر مبدل برای من بود.
در واقع، خیلی از مشتریان دیگر نیامدند. آنها بعد از شنیدن خبر مرگ مادرم و دیدن این اتاق خالی یکجورهایی فکر میکردند که مغازه دیگر قرار است بسته شود.
هر چه کنجکاوتر و نابکارتر بودند ــ مثل پسران جوان با انگشتان چسبناک ــ از این خالی بودن اتاق نمیترسیدند. دنبال چیزی برای قاپیدن میگشتند. بیشتر در اتاق چرخ میزدند و قفسههای اجناس و کتابها را بررسی میکردند. اما هیچچیز پیدا نمیکردند، چون من چیزی برای دزدی یا چیزی که چشمگیر باشد آنجا نمیگذاشتم. و برای همین میرفتند. همیشه آخرش دستخالی میرفتند.
حجم
۳۲۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۳۲۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
نظرات کاربران
ایده خوب و جدیدی داشت ولی نویسنده تو بیان جزئیات و اضافه گویی دیگه واقعا شورش رو درآورده بود😑😑😑تا نیمه کتاب رو هم به زور خوندم
من این کتاب رو خیلی دوست داشتم: آغاز متفاوت و جذاب، پایان متفاوت وموضوع جدید....
روایت معمایی از یک عطاری گمشده، داستان با فهم یک خیانت آغاز میگردد و به ماجراجویی در کنارههای رودخانه تایمز ادامه پیدا میکند. اگر دنبال هیجان و کشف رمز هستید و سرتان برای ماجراجویی درد میکند، از خواندن این کتاب
"یه عطاری که به مردم زهر میفروشه.." ایده اصلی در نگاه اول بهشدت گیرا بهنظر میرسه؛ داستان قوی شروع میشه و در صفحات ابتدایی مخاطب رو با خودش کاملا همراه میکنه اما با پیشروی بیشتر داستان، افتِ آشکاری رو در روندِ
منم با نظر دوستمون موافقم، جلد این کتاب به مراتب از خود کتاب خیلی بهتره! اما ترجمه خوب بود
بنظرم ماجرای داستان انقد پیچیده نبود که بخواد ۵۰۰ صفحه کش پیدا کنه.. تقریبا نزدیک به ۳۰۰ صفحه، داستان خیلی سخت پیش میره و خسته کننده میشه .. موضوعش جدید و قشنگ بود کمی جذاب از ی جایی ب بعد میخواستم ک ادامه
ایده خیلی جالب بود و مطمئنا نویسنده توی ذهن خودش خیلی متن قشنگی رو تصور کرده بود ولی خب بیش از حد به جزئیات توجه کرده بود🤌🏿
کتاب موضوع خیلی جالبی داشت و میتونم بگم خلاصه کتاب از خود کتاب به مراتب جذاب تر بود روند کتاب از دید من کند بود و منو خسته میکرد و کلی هم طول کشید تا تمومش کنم چون واقعا کشش
کتاب خوبی بود اما در ژانر خودش عالی نبود
کتاب خوبی بود به قدر کافی کشش داشت که ادامه بدم به نظر من هم اضافه گویی نداشت اصلا روایت سه نفر در دو زمان متفاوت به فاصله دویست سال من از خوندنش لذت بردم به شخصه اما ترجمه و ویراستاری ضعیف بود