کتاب آن دختر
معرفی کتاب آن دختر
کتاب آن دختر نوشتۀ روث ور و ترجمۀ محدثه احمدی است. این کتاب را نشر نون منتشر کرده است.
درباره کتاب آن دختر
نخستین کسی که «هانا جونز» در آکسفورد با او آشنا شد «اپریل کلارک» بود. آپریل قدی متوسط داشت و لاغر بود. «آپریل» نخستین دوست «هانا» در کالج پالم بود؛ آنها در طول ترم اول دانشگاه، گروهی از دوستان فداکار و جداییناپذیر شامل «ویل»، «هیو»، «راین» و «امیلی» را ساختند. «آپریل» در ترم دوم دانشگاه به قتل رسید.
اکنون، یک دهه بعد، «هانا» میخواهد حقیقت را بداند آیا شهادت آن روز «هانا» در دادگاه، باعث شد یک مرد بیگناه به زندان بیفتد؟ اما وقتی یک روزنامهنگار جوان در خانهاش را میزند و شواهدی مرتبط با بیگناهی «نویل» باربر سابق آکسفورد که به قتل «آپریل» محکوم شده بود ارائه میدهد، دنیای «هانا» به لرزه در میآید.
او میخواست به هر قیمتی راز این قتل را پیدا کند حتی اگر بهای دانستن آن، زیر سؤال رفتن تمام دوستان نزدیکش باشد؛ حتی اگر زندگی خودش به خطر بیفتد... بااینحال، «هانا» هیچ خبر نداشت که این اتفاق، تا کجا قرار است مسیر زندگیاش را دگرگون سازد.
او متوجه میشود که دوستانی که فکر میکرد با تمام وجودش آنها را میشناسد، همگی چیزی برای پنهانکردن دارند … از جمله یک قتل!
خواندن کتاب آن دختر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای دوستداران رمان و داستانهای جنایی کتابی جذاب و خواندنی است.
درباره روث ور
روث ور در سال ۱۹۷۷ متولد شده است. او رماننویس، نویسنده و کتاب فروش اهل بریتانیا است. بیشتر شهرت او به خاطر خلق رمانهای هیجانی و روانشناسی است. کتابهای مشهور او عبارت هستند از «در یک جنگل تاریک تاریک»، »زنی در کابین ۱۰»، «بازی دروغ» و «همینطور مرگ خانم وستاوی»، «چرخش کلید» و «یک به یک» است.
بخشی از کتاب آن دختر
«هانا کارت را بالای دستگاه میگیرد تا صدای بوق بلند شود. بعد رسید و کتابها را روی پیشخان میگذارد؛ گروفالو، بچهٔ جدید و یک خانه در دل مامانم است. یعنی یک برادر یا خواهر کوچولو در راه است؟ نگاهش به دختربچهای میافتد که با لوازمتحریر بازی میکند. لبخندی شیطنتآمیز تحویلش میدهد. دخترک میایستد و ناگهان لبخند میزند. هانا میخواهد اسمش را بپرسد، ولی نباید مرزها را زیر پا بگذارد.
در عوض رو به مشتری میکند.
«پلاستیک میخواید؟ البته این کیسههای خوشگل رو هم داریم که دو پوند هستن.» به ردیفی از کیسههای پارچهای اشاره میکند که لوگوی زیبای تالتیلر رویشان دیده میشود.
زن میگوید: «نه، ممنون.» کتابها را داخل کیفش میگذارد، دست دخترک را میگیرد و او را از فروشگاه بیرون میبرد. در این میان، یک پاککن پنگوئنی روی زمین میافتد. از میان درهای شیشهای میگذرند، زنگوله به صدا درمیآید و زن میگوید: «بس کن. امروز حسابی خستهم کردی.»
هانا نگاهشان میکند. حالا دخترک گریه میکند و مادرش او را بهزور دنبال خودش میکشد. ناخودآگاه دستش را روی شکمش میگذارد. ظاهر دلگرمکنندهای دارد؛ محکم و گرد و عجیب، انگار توپ فوتبال قورت داده.
در کتابهای فرزندپروری، از اصطلاحات غذایی استفاده میشود. بادامزمینی، آلو، لیمو. وقتی ویل فصل مربوط به سهماههٔ اول را خواند، با تعجب گفت آدم را یاد کتاب کرم ابریشم گرسنه میاندازند. اگر حافظهٔ هانا یاریاش کند، این هفته باید اندازهٔ انبه شود. شاید هم اندازهٔ انار. وقتی شانزده هفتهاش شد، ویل شوخیاش گرفت و به مناسبت رسیدن به این نقطهٔ عطف، آووکادو خرید. آن را به تخت آورد و با قاشق نصفش کرد. هانا فقط نگاهش کرد. ویارش را نداشت ولی آن لحظه، دلش به هم ریخت. بشقاب را کنار زد و سریع به طرف دستشویی رفت.»
حجم
۳۶۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۳۶۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
نظرات کاربران
حتی اگر بخوام این کتاب رو صرفا با سایر آثارِ خودِ روثور هم مقایسه کنم، نمرهقبولی دریافت نمیکنه. با وجود اینکه داستانهایی که دیر به جریان میوفتن و قسمتهای شوکهکننده و هیجانیشون در ¼ پایانیِ کتاب خودش رو نشون میده،
جدیدترین کتاب روث ور تمام کتابهای موجود در طاقچه از ایشون رو خوندم و به این کتاب نمره بالایی میدم البته هنوزم از نظر من یک به یک بهترین اثرشون هست داستان در رابطه با قتل دختر زیبا و پولداری در کالج
بین آثار روث ور، این یکی بنظرم از بقیه ضعیف تر بود در کل که کتاب خوبی بود ولی هم اینکه خیلییی کند پیش میرفت و مثل بقیه کتاباش از همون اوایل هیجان نمیداد و باعث نمیشد کشیده بشی سمتت و یکی اینکه
خلاصه کتاب : هانا جونز ده سال پیش وارد آکسفورد میشه ، جایی که با هم اتاقیش آپریل آشنا میشه ... آپریل زیبا ، پولدار و شرور .... همه چیز برای هانا خوب پیش میره و از زندگیش توی آکسفورد راضیه
ضعیفترین کتاب خانم روث ور.حتی نتونسته بود حس ترس رو خوب القا کنه
درسته از نظرم میتونست داستان رو انقدر کش ند ولی دوستش داشتم واقعگرا بود هیچ کدومشون کاملا بی عیب و نقص نبودن تا حتی تلاش نکرد رفتار های بد قربانی رو خوب جلوه بده فقط به خاطر اینکه قربانی بود
پایانش قابل حدس نبود. روند داستان هم خوب بود. ولی در پایان بندی روند تندی داشت. چند بار خوندم تا بفهمم انگیزه قتل چی بوده و چطور پیش رفته. من تا الان کتاب «چرخش کلید» از این نویسنده رو بالاتر
قلم روث ور فوقالعادست تاحالا همه ی کتاباشو خوندم. اکثر کتابهاش جورین که ادم نمیتونه کتابو بذاره زمین!!!!! این کتاب هم بی نهایت جذاب بود و داستان قوی ای داشت فقط پیدا کردن قاتل مهم نبود اون فرایندشم خیلی جذاب بود
متوسط و معمولی
کشش قابل توجه و خوبی داشت لذت بردم