کتاب گتسبی بزرگ
معرفی کتاب گتسبی بزرگ
کتاب گتسبی بزرگ، اثر جاودان اسکات فیتزجرالد است. این کتاب داستان زندگی یک میلیونر عاشق است که با ترجمه مهدی سجودی مقدم منتشر شده است.
درباره صوتی گتسبی بزرگ
گَتْسبیِ بزرگ رمانیست چندلایه که فراوان از اشارههای نمادین، کنایه و استعاره و ایهام و ایجاز بهره میبرد، بنیادهای جامعهشناسانه و ساختاری نیویورک و آمریکا را در یک گذار تاریخی نقد میکند و چهرهٔ عریانِ جامعه را در قالبِ رمانی نهچندان قطور و طولانی، و درعینحال خواندنی و پرمایه، به نمایش میگذارد.
گتسبی یک از این میلیونر عجیب است. و همسایه گتسبی راوی داستان مردی به نام نیک است. گتسبی ثروتمند است و در منطقه بهدلیل مهمانیهای عظیمش مشهور شده است. مردم همواره پشت سر او حرف میزنند و شایعات سیاهی درباره منشا ثروت او وجود دارد. نیک آغاز داستان از این همه مهمانی پر زرق و برق همسایهاش دل خوشی ندارد اما با رفت و آمد با گتسبی کم کم خودش به یکی از مهمانان تبدیل میشود و میتواند به گتسبی نزدیک شود و با او صمیمی شود و رازی را بفهمد که دلیل همه این مهمانیها است. گتسبی بزرگ عاشق است و این میهمانیها را به شوق این برگزار میکند که معشوق شبی پا به خانهاش بگذارد. نیک سعی میکند برای گتسبی خبری از زنی که دوستش دارد بگیرد.
این رمان چون هر رمان دیگری داستان زندگیست، زندگی مرسوم و جاری انسانی اما درسهای انسانی عمیقی میآموزد که ربطی به زمان و مکان ندارد و هر کسی در هر شرایطی میتواند از آن عبرت بگیرد.
در سال ۲۰۱۳ از روی این اثر فیلمی به کارگردانی باز لورمن و با بازی لئوناردو دیکاپریو در نقش گتسبی ساخته شد که توانست جایزه اسکار بهترین طراحی صحنه و لباس را به دست آورد.
خواندن کتاب گتسبی بزرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب گستبی بزرگ بهترین رمان آمریکایی قرن بیستم است، این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات جهان پیشنهاد میکنیم
درباره اسکات فیتزجرالد
فرانسیس اسکات کی فیتزجرالد در ۲۴ سپتامبر ۱۸۹۶ در مینهسوتا متولد شد. فیتزجرالد اولین داستانش را هنگامی که سیزده ساله بود در روزنامهی مدرسه چاپ کرد. کتاب مشهور او گتسبی بزرگ در زمان زندگی نویسنده چندان مورد استقبال قرار نگرفت اما بعد از جنگ جهانی دوم تجدید چاپ شد و به سرعت مخاطبانی پیدا کرد. فیتزجرالد در ۲۱ دسامبر ۱۹۴۰ در ۴۴ سالگی به علت حمله قلبی از دنیا رفت.
بخشی از کتاب گتسبی بزرگ
دِیزی بهشکلی مدعیانه گفت: «تو کردی، تام. میدونم که بهعمد نکردی، اما تو کردی. چوبیه که از ازدواج با یه آدم قلدر میخورم، یه درشتهیکل و قلچماق و گندهبکی از نوع ...»
تام با اوقاتتلخی گفت: «از این کلمهٔ گندهبک نفرت دارم، حتی به شوخی.»
دِیزی با سماجت تکرار کرد: «گندهبک.»
بعضی وقتها دِیزی و دوشیزه بِیکر همزمان حرف میزدند، آرام و بیسروصدا و با یکجور دست انداختنِ شیرین و بامزه که هرگز به چرتوپرتگویی و بددلی ختم نمیشد، مثل لباسهای سفیدشان خنک و آرام بود و مثل چشمهای بدون منظورشان وقتیکه خالی از هر خواسته و تمنا بودند. با همهٔ وجودشان حاضر بودند و حضور تام و من را هم قبول داشتند، درواقع فقط تلاش دلپذیر مؤدبانهای بود که سرگرم کنند و یا سرگرم شوند. خوب میدانستند که بهزودی شام تمام میشود و کمی بعد هم شب به پایان میرسد و خواهینخواهی پروندهاش بسته میشود. تفاوت اساسی داشت با غرب که شبهایش مثل برق از مرحلهای به مرحلهٔ دیگری میرفتند تا اینکه به آخر برسند، در یک انتظار برآوردهنشدهٔ ادامهدار و یا یک وحشت صرفاً عصبی از خودِ لحظه و حال. با دومین گیلاسِ طعم چوبپنبه اما نسبتاً گیرای کلارِت صدایم درآمد که: «تو کاری باهام میکنی که احساس کنم بیتمدنم، دِیزی. نمیتونی از محصولات کشاورزی و یا یه چیز دیگه حرف بزنی؟»
منظور بخصوصی از این حرف نداشتم، اما از حرفم بهشکل غیرقابلانتظاری برداشت شد.
تام' برآشفته وارد گفتگو شد: «تمدن داره تیکهپاره میشه.»
«من عجیب نسبت به همهچی بدبین شدهم. "برآمدن امپراتوریهای رنگینِ" این یارو گُدارد رو خوندی۲۹؟»
حجم
۳۴۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۳۴۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه