کتاب مسافران غریب
معرفی کتاب مسافران غریب
مسافران غریب نام مجموعه داستانی از گابریل گارسیا مارکز است.
کتاب مسافران غریب را سیده زهره حسینی و ناهید محمدی ترجمه کردهاند و توسط نشر شیرزاد منتشر شده است.
دربارهی کتاب مسافران غریب
مسافران غریب مجموعه داستانهای گابریل گارسیا مارکز است که آنها را بعد از رمان پاییز پدر سالار که به گفتهی خودش سختترین و پر ماجراترین کتابش بوده، نوشته است. گابریل گارسیا مارکز نزدیک به دو دهه زمان، صرف نوشتن این مجموعه کرده است.
این کتاب قبلا با عنوان زائران غریب و توسط صفدر تقیزاده، در سال ۱۳۷۳ ترجمه شده است. اما برتری این مجموعه به مقدمهی مفصلی است که مترجمان کتاب، بر آن افزودهاند و در این مقدمه از سبک رئالیسم جادویی که سبک خاص گابریل گارسیا مارکز به شمار میرود، سخن گفتهاند.
کتاب مسافران غریب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب مسافران غریب برای علاقهمندان به داستانهای کوتاه و با سبک رئالیسم جادویی جذاب و دلچسب است.
درباره گابریل گارسیا مارکز
گابریل خوزه گارسیا مارکز روز ۶ مارس ۱۹۲۷ به دنیا آمد و پدربزرگ و مادربزرگش او را در شهر فقیر آراکاتاکا در شمال کلمبیا بزرگ کردند. وی در بوگاتا، پایتخت کلمبیا، به مدرسه رفت و به زودی به نوشتن روی آورد. به تشویق خانواده به تحصیل حقوق پرداخت، اما به زودی دریافت که روح و روان او تنها با نوشتن و ادبیات آرام میگیرد. او بعدها در اولین کتاب خاطراتش با عنوان زندهام که روایت کنم نوشت که دوران کودکی سرچشمه الهام تمام داستانهای وی بودهاست. مارکز از سالهای جوانی در نیمه دهه ۱۹۴۰ به حرفه روزنامهنگاری پرداخت و در کنار گزارشهای واقعی، نخستین داستانهای کوتاه خود را منتشر کرد.
گابریل گارسیا مارکز را از پیشگامان سبک رئالیسم جادویی میدانند. او در سال ۱۹۸۲ برای رمان معروف و مشهورش صد سال تنهایی برنده جایزه نوبل ادبیات شد. بسیاری از آثار او به زبانها مختلف دنیا از جمله فارسی ترجمه و منتشر شدهاند.
جملاتی از کتاب مسافران غریب
او یک ناشناس دیگر در شهر ناشناسهای مشهور بود. کت و شلوار سرمهای راهراه و جلیقه ابریشمی به تن داشت و مثل قاضیهای بازنشسته کلاه شق و رقی به سرگذاشته بود. سبیل پُرپشت تفنگداران و موهای پَرکلاغی با موجهای رمانتیک داشت. دستهایش مانند دستهای یک چنگنواز بود، با حلقه همسر متوفیاش در انگشت حلقه دست چپ و چشمانی شاد. تنها چروکهای پوستش بود که وضعیت سلامتیاش را فاش میکرد. با این حال، در سن هفتاد و سه سالگی، اندام قابلتوجهی داشت. آن روز صبح، حس کرد همه غرورش را از دست داده و سالهای شکوه و قدرت را برای همیشه پشت سر گذاشته و حالا تنها سالهای مرگش باقی مانده بود.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه
نظرات کاربران
خیلی طنز بود عالی