تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب من به شما علاقه مندم آقای محترم
معرفی کتاب من به شما علاقه مندم آقای محترم
کتاب الکترونیکی «من به شما علاقهمندم آقای محترم» مجموعهای از ۳۲ داستان کوتاه عاشقانه به قلم «زهرا طبرزدی» است و توسط انتشارات مهراندیش منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه با محوریت عشق و روابط انسانی است که بیشتر آنها از زاویهٔ دید زنان روایت میشوند. این مجموعه با نگاهی متفاوت به تجربههای عاشقانه، روایتهایی متنوع و گاه غیرمنتظره از عشق را پیش روی مخاطب میگذارد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب من به شما علاقه مندم آقای محترم اثر زهرا طبرزدی
کتاب «من به شما علاقهمندم آقای محترم» به قلم «زهرا طبرزدی» مجموعه داستان کوتاهی است که در فضایی معاصر و با روایتی نزدیک به زندگی روزمره به تجربههای عاشقانهٔ زنان و مردان میپردازد. کتاب در سالی منتشر شده است که تحولات اجتماعی و فرهنگی، بهویژه در روابط عاطفی و فضای زنانه در جامعه، موضوع بحث و توجه بوده است. داستانها اغلب با نگاهی انتقادی و گاه طنزآمیز به کلیشههای عاشقانه و نقشهای جنسیتی میپردازند و تلاش دارند عشق را از زاویههایی کمتردیدهشده روایت کنند.
حضور پررنگ زنان بهعنوان راوی و شخصیتهای اصلی و پرداختن به دغدغهها و احساسات آنها از ویژگیهای برجستهٔ این مجموعه است. برخی داستانها به روابط کاری، برخی به خاطرات گذشته، برخی به ناکامیها و برخی به امیدها و آرزوهای عاشقانه میپردازند. در کنار روایتهای عاشقانه، نشانههایی از مسائل اجتماعی، اقتصادی و حتی بحرانهای معاصر مثل کرونا نیز در داستانها دیده میشود. این مجموعه با زبان و فضایی امروزی تصویری از عشق و روابط انسانی در جامعهٔ امروز ایران ارائه میدهد.
خلاصه کتاب من به شما علاقه مندم آقای محترم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
در کتاب «من به شما علاقهمندم آقای محترم»، هر داستان کوتاه روایتی مستقل از تجربههای عاشقانه و روابط انسانی است. داستانها اغلب با یک موقعیت ساده و روزمره آغاز میشوند؛ مثل دختری که به همکارش علاقهمند است و در روز تولد او تصمیم میگیرد احساسش را بیان کند یا زنی که درگیر خاطرات عاشقانهٔ گذشتهاش است و با واقعیتهای تلخ و شیرین زندگی روبهرو میشود. در بسیاری از داستانها، راوی زن است و عشق را از زاویهٔ نگاه او میبینیم؛ مردان بیشتر در نقش معشوق یا سوژهٔ عشق ظاهر میشوند. روایتها گاهی به ناکامی و شکست در عشق میرسند، گاهی به امید و گاهی به طنز و شوخی با کلیشههای عاشقانه.
برخی داستانها به روابط خانوادگی، برخی به عشقهای یکطرفه، برخی به خاطرات دوران دانشجویی یا کار و برخی به مواجهه با بحرانهایی مثل مهاجرت یا بیماری میپردازند. در کنار روایتهای عاشقانه، دغدغههایی مثل تنهایی، هویت، نقشهای اجتماعی و حتی مسائل اقتصادی و اجتماعی روز نیز در بطن داستانها حضور دارند. پایانبندیها اغلب باز و تأملبرانگیز است و مخاطب را به تفکر دربارهٔ معنای عشق و روابط انسانی وامیدارد.
چرا باید کتاب من به شما علاقه مندم آقای محترم را خواند؟
این کتاب با روایتهایی متنوع و گاه غیرمنتظره از عشق، تصویری چندلایه و واقعی از روابط انسانی در جامعهٔ امروز ارائه میدهد. حضور زنان بهعنوان راوی و شخصیتهای اصلی و پرداختن به احساسات، دغدغهها و تجربههای آنها باعث شده داستانها برای طیف گستردهای از مخاطبان قابللمس باشد. همچنین نگاه انتقادی و طنزآمیز به کلیشههای عاشقانه و نقشهای جنسیتی فرصتی برای بازاندیشی در مفهوم عشق و رابطه فراهم میکند.
خواندن کتاب من به شما علاقه مندم آقای محترم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این مجموعه برای علاقهمندان به داستان کوتاه معاصر، کسانی که دغدغهٔ روابط انسانی، عشق، هویت و نقشهای اجتماعی دارند و مخاطبانی که به روایتهای زنانه و تجربههای عاطفی زنان علاقهمندند، مناسب است. همچنین به کسانی که بهدنبال داستانهایی با فضای شهری و امروزی هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب من به شما علاقه مندم آقای محترم
«از پنجره بیرون را نگاه میکنم. هر روز همین ساعت میآید و منتظر دختر همسایهٔ میشود. هنوز نیامده است. گوشت چرخکرده را از یخچال درمیآورم. پسر' درست همین لحظه میرسد. روبهروی خانه پارک میکند. آخرین بار تو کی به دیدن من آمدی؟ دو هفته است که با هم دوست شدهاند. پیاز کوچکی برمیدارم. پوست کنده و رنده میکنم. اشکها چشمهایم را میبندد. صدای خندهٔ پسر میآید. مطمئنم دارد با دختر حرف میزند. میگوید که رسیده است. حتماً چیز بانمکی هم برای او تعریف میکند. آب پیاز را میگیرم. به گوشت نمک میزنم. زردچوبه و فلفل هم. پسر هنوز هم دارد خوشمزهبازی درمیآورد. تو هم بلد بودی من را بخندانی. ولی من همیشه باید یواش میخندیدم. اگر طبقهٔ اول نبودم صدای خنده را نمیشنیدم. اگر هم پنجرهٔ آشپزخانه' رو به خیابان نبود هرگز آنها را نمیدیدم. چه خوب که سالها قبل، معماری، خانهٔ ما را اینطوری ساخته است.
پیاز و گوشت را قاطی میکنم. همانطور که ایستاده بیرون را نگاه میکنم، گوشت را ورز میدهم. حس میکنم پسر کلافه است. من اگر آنقدر معطل میکردم ...؟!! من هیچوقت آنقدر معطلت نمیکردم.
ماهیتابه را روی گاز میگذارم. روشن میکنم. داغ که شد، روغن میریزم. روغن در ماهیتابه جلزوولز میکند. پسر ترانهای رپ را در ضبط ماشین پلی میکند. شعر را نمیفهمم، انگار فقط صدا بیرون میدهد. یک تکه از گوشت را برمیدارم. پسر پیاده میشود. با دستم به گوشت فرم میدهم. پسر نگاهی به ماشین میاندازد. آب و روغنش را چک میکند. گوشت را داخل روغن میریزم.
شامیها را یکییکی داخل ماهیتابه میگذارم. بعدی و بعدی ... منتظر میمانم تا آماده شوند. آنها هم منتظر میشوند تا بهموقع برشان گردانم. پسر و دختر هنوز هم منتظرند تا همدیگر را ببینند. یکطرف شامی اول سرخ میشود. برمیگردانم. دختر به سروقت پسر میرود. موهایش قهوهای است. کاش شمارهٔ رنگ مویش را میدانستم. فکر کنم این رنگ به من هم بیاید. حتی بیشتر از دختر. حیف تو هیچوقت رنگ موهای مرا ندیدی. من هم دیگر از رنگ کردن پشیمان شدم. شامیها را دانهدانه برمیگردانم. ماشین راه میافتد.»
حجم
۱۳۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۳۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه