
کتاب نان روی پیشخوان دایی میلاد
معرفی کتاب نان روی پیشخوان دایی میلاد
کتاب نان روی پیشخوان دایی میلاد با عنوان اصلی خبز علی طاوله الخال میلاد نوشتهٔ محمد النعاس، ترجمهٔ زهرا صابری و حبیب الله عباسی و ویراستهٔ «مهدی سجودی مقدم» است. انتشارات مهراندیش این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی قرن ۲۱ لیبی قرار گرفته، یک رمان دربارهٔ جوانی به نام «میلاد» است و در حقیقت بازتابی از زندگی بسیاری از مردانی است که در سکوت با نقشهایی که دیگر برایشان معنا ندارد، دستوپنجه نرم میکنند. میلاد در این رمان از کلیشههای جنسیتی پیروی نمیکند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نان روی پیشخوان دایی میلاد اثر محمد النعاس
کتاب «نان روی پیشخوان دایی میلاد» که نخستینبار در سال ۲۰۲۱ میلادی و در ایران در سال ۱۴۰۲ منتشر شده، رمانی از کشور لیبی، شاعرانه و منتقد جامعهٔ سنتی و مردسالار لیبی است. در لیبی، مردانگی با کار بیرون از خانه، نانآوری و قدرت تعریف میشود. این رمان که در سال ۲۰۲۲ میلادی برندهٔ جایزهٔ بوکر عربی شد، با لحنی صمیمی اما تلخ به بازتعریف نقشهای جنسیتی و چالشهای بین سنت و فردبودن پرداخته است. داستان پیرامون «میلاد» میگردد که پس از ازدواج، تصمیمی غیرمتعارف میگیرد. او میخواهد در خانه بماند، آشپزی کند، نان بپزد و کارهای منزل را انجام دهد؛ درحالیکه همسرش مسئولیت تأمین معاش خانواده را بر عهده میگیرد. این انتخاب کشمکشی درونی و بیرونی را رقم میزند. جامعه، خانواده و حتی خود میلاد، او را فردی شکستخورده میبینند که از تعریف سنتی «مردبودن» فاصله گرفته است. در این میان، نان که در عنوان رمان نیز به آن اشاره شده، نهتنها نماد تلاش و معیشت، بلکه نشانهای از قدرت و نقش اجتماعی و جایگاه فرد در خانواده است. «محمد النعاس» جزئیات زندگی روزمره، تضاد نسلها، برخورد سنت و مدرنیته و فشارهای اجتماعی را ترسیم کرده است، یعنی فضایی را که در آن عشق، احترام، سکوت و خشم به هم آمیختهاند. رمان حاضر مفاهیمی همچون شجاعت در شکستن کلیشهها، اهمیت انتخاب شخصی و بهای صادقبودن با خود را به چالش میکشد؛ همچنین هم لطافت زندگی روستایی و هم خشونت پنهان در سنتها را بازتاب میدهد. این کتاب قصهٔ نان پختهشدهای است که بوی آن با بهایی از رنج و پرسش همراه است.
گفته شده است که رمان «نان روی پیشخوان دایی میلاد» با استفاده از شگردهای متنوع روایی (زمانی و سینمایی) موفق شده در جذابیت و انسجام روایت به جایگاه والا و چشمگیری دست یابد. شگردهایی از قبیل پسنگاه، خطاب مستقیم روایتگیر، خوابدیدن و... غالباً در راستای ارائۀ اطلاعات بیشتر از ماجراها، کشیدن مخاطب به عمق داستان، ترغیبکردن و همراهکردن او برای پیگیری ماجرا و جلب توجه و هشیاری او به کار رفته است. عشق در این رمان، میان اوج و حضیض در نوسان است و دشوار میتوان آن را عنصری اساسی در رابطهٔ زناشویی «زینب» و «میلاد» دانست. نان در این رمان به اندازهٔ یک شخصیت اهمیت دارد و پیوند تنگاتنگی با میلاد و «مادام»، شخصیتی دیگر در داستان دارد. ویژگیهای روحی میلاد به نان وابسته است و وقتی مادام دربارهٔ اهمیت گندم توضیح میدهد، میلاد رشد انسان را به گندم مرتبط میداند و آن را ارباب انسان میخواند. چند پژوهش مانند «کارکرد تکنیکهای روایی در رمان "خبزٌ علی طاولة الخال میلاد" محمد النعّاس» به قلم «سودابه مظفری» و «سلمان آزمون علیآباد» (دانشگاه خوارزمی) به این رمان لیبیایی پرداختهاند.
منتقدان و نشریات برجسته، این رمان را بهعنوان یک «تلاش شجاعانه برای به چالشکشیدن جنسیت» توصیف کردهاند. نویسنده، «محمد النعّاس» بهخاطر به تصویرکشیدن دنیایی سنتی با ابعاد مثبت و منفی آن و همچنین تلاش برای ریشهیابی مشکلات جامعهٔ لیبی تحسین شده است. تحلیلهای دانشگاهی بر این رمان تمرکز کردهاند و به بررسی جایگاه زنان در آن بر اساس نظریهٔ زیباییشناسی انتقادی مکتب فرانکفورت پرداختهاند. این رمان با وجود موفقیت جهانی، در خود لیبی با سانسور مواجه شده است. این اتفاق را میتوان نشانهای از قدرت و تأثیرگذاری پیام این کتاب در به چالشکشیدن نُرمهای اجتماعی دانست. مترجمان و منتقدان در کشورهای مختلف نیز به اهمیت این اثر پی بردهاند و ترجمههای آن به زبانهای دیگر از جمله فرانسوی و انگلیسی در دست انتشار بوده است.
خلاصه داستان نان روی پیشخوان دایی میلاد
«میلاد» تنها پسر خانوادهای با چهار خواهر است. او تحتتأثیر زنان رشد میکند. وقتی وارد دنیای مردانه میشود، او را به حاشیه میرانند. همه، از پدر و پسرعمویش گرفته تا فرماندهٔ پادگان و عمویش میخواهند او را مردی کلیشهای بسازند؛ مردی که بر زنان دست بلند میکند، با وجود تظاهر به تعصبْ هوسباز است، پول درمیآورد، ظلم میکند، احساساتش را بروز نمیدهد، بددهن است و کارهایی را انجام میدهد که جامعه برای مردان تعریف کرده است، اما میلاد با روحیهٔ دلرحم و شناختی که از محدودیتهای زنان دارد، متفاوت است و به آزادی زنان معتقد؛ ازاینرو جامعه او را مرد نمیداند و به حاشیه میراند. او به امور خانه رسیدگی میکند و این پیوندش با زن، در قالب پیوند او با نان بازنمایی میشود. جامعه او را بهسمت خشونت فیزیکی سوق میدهد تا بیکفایتی خود را جبران کند؛ هرچند این خشونت بهدلیل غیرذاتیبودن، بهشکلی اغراقآمیز و مشمئزکننده بیان میشود. «زینب»، دختری دانشگاهی و مدرن و میلاد، جوانی روستایی و عجیب و نانوایی بیتجربه است. زینب بهدنبال آزادی است تا از محدودیتهای جامعهای بگریزد که هر زن آزادیخواهی را در تنگنا قرار میدهد.
هشدار: ادامهٔ این بخش، پایان رمان را فاش کرده است.
در نهایت زینب بهبهانهٔ خیانت، مستحق مرگ شمرده میشود. او تنها بهدلیل خواستهٔ حقوق و وظایف برابر با مرد است که قربانی میشود. میلاد برای انتقام از همسرش به «مادام» پناه میبرد؛ زنی ثروتمند که در ویلایی اعیاننشین در طرابلس زندگی میکند. این بخش از داستان به قدرت پول اشاره دارد که فقرا را به وحشت میاندازد و میلاد را وادار به تسلیم در برابر مقام اشرافی مادام میکند.
چرا باید کتاب نان روی پیشخوان دایی میلاد را بخوانیم؟
رمان حاضر نهفقط داستان لیبی که روایت رنج همهٔ کسانی است که در جوامعی زندگی میکنند که فردبودن در آن به رسمیت شناخته نمیشود و تنها در همرنگی با کلیشههای اجتماعی میتوان به جایگاهی رسید. نظرات دربارهٔ رمان «نان روی پیشخوان دایی میلاد» نشان میدهد که این رمان نهتنها بهخاطر کیفیت ادبیاش، بلکه بهخاطر جسارت در پرداختن به موضوعات اجتماعی و فرهنگی عمیق و جهانی بهعنوان یک اثر مهم و بحثبرانگیز شناخته شده است.
کتاب نان روی پیشخوان دایی میلاد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۱ لیبی و قالب رمان در باب مرد جوانی که از کلیشههای جنسیتی پیروی نمیکند، پیشنهاد میکنیم.
درباره محمد النعاس
«محمد النعاس» زادهٔ سال ۱۹۹۱ میلادی، نویسندهٔ لیبیایی، متولد تاجوره، حومهٔ شرقی طرابلس است. اولین رمان او به نام «نان روی پیشخوان دایی میلاد» برندهٔ جایزهٔ بینالمللی داستان بوکر عربی در سال ۲۰۲۲ میلادی شد. سایر نوشتهها و مقالات این نویسنده در مجلات و رسانههای مختلف عربی و انگلیسی منتشر شده است. او در مصاحبهای گفته است که مانند همهٔ نویسندگان، تحتتأثیر کتابهایی بوده که خوانده است. «موسم هجرت به شمال» اثر «طیب صالح» را نقطهٔ آغاز علاقهاش به رمان دانسته است. «ابراهیم الکونی»، نویسندهٔ بزرگ لیبیایی و دومین معلم او است و رمان «عروسک» به قلم ابراهیم الکونی را زیباترین اثر او میداند. محمد النعاس، «نجیب محفوظ» را معلم بزرگ همگان میشناسد و «نیکوس کازانتزاکیس» با رمان «زوربا» و «گزارش به خاک یونان» نیز برایش مهم بودهاند. «جورج اورول» و رمان «۱۹۸۴» که پنج بار آن را خوانده، برایش فراموشنشدنی است. در ادبیات آمریکا، «هانتر تامسن» با تسلطش بر روایت ژورنالیستی، الهامبخش محمد النعاس بوده است.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
رمان حاضر برندۀ جایزهٔ بینالمللی داستان بوکر عربی ۲۰۲۲ میلادی بوده است.
چه نسخههای دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟
این رمان در سال ۱۴۰۳ با ترجمهٔ «عیسی دورقی» بهوسیلهٔ انتشارات عبارت منتشر شده؛ همچنین نسخهٔ عربی این رمان با ویرایش «طاهره آشتیانی» توسط نشر اندیشهٔ مولانا در سال ۱۴۰۳ و توسط نشر کتاب قاصدک در سال ۱۴۰۲ روانهٔ بازار کتاب شده است.
بخشی از کتاب نان روی پیشخوان دایی میلاد
«میخواست هرچه زودتر این کار تمام شود. من میخواستم طولش بدهم و دیوارها را با سنگ بالا بیاورم، اما هیچکدام اینها اتفاق نیفتاد. هر کمبودی را که در ساختمان وجود داشت سعی کردم در باغ جبران کنم. انواع گلها را دوروبر ساختمان کاشتم؛ بهخصوص پیچک کدو با برگهای پهن و گلهای زردش، و با آن توانستم کمی بدقوارگی بنا را محو کنم. زمین را به کَرتها و قطعات کوچک تقسیم کردم و بوتهٔ یاس کاشتم. آخر تابستان درختها را هرس میکردم و غیر از ایوان و خودِ خانه، نشیمنهای دیگری هم درست میکردم. نقشهٔ عَبَسی نه حمام داشت و نه آشپزخانه. نمیخواست دوستانش عادت کنند که در آلونک بمانند و آنجا را به پاتوق تبدیل کنند، اما من متقاعدش کردم که یک حمام کوچک بسازیم و یک وان هم در آن جا بدهیم تا خانه ناقص نشود. من بودم که هر روز آنجا را نظافت میکردم. وقتی نبودم، آلونک زبالهدانی میشد؛ بعد که برمیگشتم مشغول نظافت و جمعوجور کردن و کاشتن بذرهایی میشدم که عَبَسی از دوستان پدرش گرفته بود. به فکرم رسید که یک میز و صندلی آنجا بگذارم. با فروختن اضافههای کابلهای برقی که دولت دور ریخته بود، از یک سمساری نهچندان دور میز و صندلی گرفتیم. میخواستم بالای این نشیمن یک آلاچیق بسازم که درگیریهایم و کمبود وقت اجازه نداد پروژهام را عملی کنم. اثاثیه و فرشها را به قیمت خوبی از یکی از مغازههای بازار بزرگ صقع که مال یکی از همشهریهای ظَهره و هممحلی قدیمیمان بود خریدیم. سعی کردم تا جایی که امکان داشت تزئینش کنم که فقط برای دورِهمی نباشد. عَبَسی آنجا روی تخت پرزرقوبرق در کنج مینشست، به من گفت تختی میخواهد که مثل پادشاه در قصرش ظاهر شود، ما هم همان کار را کردیم. و چون میدانستم که او به کمد فکر نمیکند، خودم دنبال یکی گشتم؛ کتابخانهای قدیمی را که متعلق به خانهٔ پدربزرگم بود، برداشتیم و آن را روبهروی تخت، که عَبَسی آنجا تلویزیون و فیلم تماشا میکرد، گذاشتیم، بدون اینکه لازم باشد تکان بخورد یا طرف دیگری بخوابد. بعدها، زیر تختی که پایهٔ سنگی داشت، به یاد ایام اقامت در تونس، برایش کشو درست کردم. همهٔ چیزهایی که اینجا میبینیم، هزینهٔ اندکی برداشته، اما پیدا کردن و جمعآوری ضایعات و بعدش ساختن بنا زحمت زیادی برده است. جای نگرانی نیست، چون عَبَسی گموگور شده، یا بهتر است بگویم بعد از مرگ پدرش از روستا رفته است. بِهِتان نگفته بودم؟ معذرت میخواهم.»
حجم
۳۷۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۳۷۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه