کتاب دانشنامه فلسفه استنفورد؛ پدیدارشناسی
معرفی کتاب دانشنامه فلسفه استنفورد؛ پدیدارشناسی
کتاب دانشنامه فلسفه استنفورد؛ پدیدارشناسی نوشته دیوید وودراف اسمیت است که با ترجمه مسعود علیا منتشر شده است. این کتاب جلد اول مجموعه دانشنامه فلسفه استنفورد است.
دانشنامه فلسفه استنفورد مجموعهای کاربردی و راهی دقیق است برای ورود به مباحث مختلف فلسفه. دانشنامه فلسفه استنفورد در چندین جلد با موضوعات مختلف منتشر شده است. دانشنامه استنفورد، اثری کاربردی است برای کسانی که میخواهند برای اولینبار با فلسفه روبهرو شوند. این دانشنامه موضوعات متنوع را در بیست جلد، از زبان نویسندگان مختلف با دیدی فلسفه بررسی کرده است. موضوعاتی مانند پدیدار شناسی، روشنگری، تاریخ هستی، بدن آگاهی، احترام و...
درباره کتاب دانشنامه فلسفه استنفورد؛ پدیدارشناسی
پدیدارشناسی بررسی ساختارهای آگاهی است آنچنانکه از منظر اولْ شخص تجربه میشود. ساختار اصلی هر تجربهای، قصدیت ( یا قصدی بودن)آن، یعنی روی داشتن آن تجربه به چیزی، است، زیرا هر تجربهای، تجربهای است از عینی یا درباره عینی.
پدیدارشناسی از آن حیث که یک رشته است از سایر رشتههای مهم در فلسفه، نظیر هستیشناسی، معرفتشناسی، منطق و اخلاق متمایز است و در عین حال با آنها نسبت دارد. پدیدارشناسی قرنها در کسوتهای گوناگون به کار بسته شده است، اما در اوایل قرن بیستم در آثار هوسرل، هایدگر، سارتر، مرلوپونتی و دیگران بود که جای خود را پیدا کرد.
پدیدارشناسی را عمومآ به یکی از این دو شکل تعبیر میکنند: یا آن را رشتهای در فلسفه میدانند، یا جنبشی در تاریخ فلسفه. این کتاب سعی دارد تمام ابعاد آن را بررسی کند.
خواندن کتاب دانشنامه فلسفه استنفورد؛ پدیدارشناسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به فلسفه پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب دانشنامه فلسفه استنفورد؛ پدیدارشناسی
این اواخر در فلسفه ذهن اصطلاح «پدیدارشناسی» غالبآ به توصیف کیفیات حسی دیدن، شنیدن و نظایر اینها محدود میشود: اینکه داشتن احساسها، از انواع گوناگون، چه کیفیتی دارد ( یا چگونه چیزی است). با این حال، تجربه ما از حیث محتوا معمولا بسیار غنیتر از صِرف احساس است. بر همین قرار، در سنت پدیدارشناسی، معنای بسیار فراختری برای پدیدارشناسی قائل میشوند: پرداختن به معنایی که چیزها در تجربه ما دارند، مخصوصآ دلالت اعیان، رویدادها، ابزارها، جریان زمان، خود و دیگران آنچنانکه در «زیستجهان» ما سر برمیآورند و تجربه میشوند.
دیدارشناسی به عنوان رشتهای ( از رشتههای فلسفه )در سراسر قرن بیستم در مرکز سنت فلسفه قاره اروپا( یا اروپای متصل)قرار داشته است، حال آنکه فلسفه ذهن در سنت اتریشیانگلیسیآمریکایی فلسفه تحلیلی بالیده است که در تمام قرن بیستم در حال تطور و گسترش بوده است. با وجود این، ویژگی اساسی فعالیت ذهنی ما، در این دو سنت به اَشکالی کاوش میشود که با یکدیگر همپوشانی دارند. بر این اساس، منظری که در این مقاله نسبت به پدیدارشناسی اختیار میشود هر دو سنت را در خود جای خواهد داد. دغدغه اصلی در اینجا توصیف رشته پدیدارشناسی، در پهنه معاصر آن، خواهد بود، و در عین حال بر آن سنت تاریخی نیز که باعث شد این رشته جای خود را پیدا کند تأکید خواهد شد.
پدیدارشناسی اساسآ ساختار انواع گوناگون تجربه را بررسی میکند ــ از ادراک، اندیشیدن، یادآوری، تخیل، عاطفه، میل و اراده گرفته تا آگاهی جسمانی ( یا بدنآگاهی)، عمل بدنمندانه و فعالیت اجتماعی از جمله فعالیت زبانی. ساختار این اَشکال تجربه نوعآ متضمن آن چیزی است که هوسرل «قصدیت» مینامید، یعنی اینکه تجربه روی به چیزها در جهان دارد؛ آن خاصه آگاهی که بر وفق آن، آگاهی، آگاهی از چیزی یا درباره چیزی است. بر حسب پدیدارشناسی کلاسیک هوسرلی، تجربه ما تنها از طریق مفاهیم، اندیشهها، تصورات و تصویرهای جزئی و مانند اینها روی به چیزها دارد ــ یعنی آنها را بازنمایی یا «قصد» میکند. اینها معنا یا محتوای تجربهای معین را تشکیل میدهند، و از چیزهایی که ارائه میکنند یا معطوف به آنها هستند متمایزند.
حجم
۵۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۵۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه