کتاب خون خواهی
معرفی کتاب خون خواهی
«خونخواهی» رمانی واقعگرا به قلم «الهام فلاح» است که توسط نشر ققنوس در اسفند ۹۸ منتشر شد. خونخواهی از سالهای نزدیک به انقلابِ ایران آغاز میشود؛ از انقلاب عبور میکند و به جنگ تحمیلی با عراق میرسد؛ هشت سال جنگ را به جان میخرد و به دوران پساجنگ میرود. به روزهایی که همه چیز بهظاهر آرام است و جامعه در تکاپوی ساختن و از نو خواستن است.
درباره خون خواهی
خونخواهی روایتی از زندگی دو برادر است. برادران دوقلویی که آن قدر شبیه یکدیگرند که کسی جز مادر نمیتواند این دو را از هم بازشناسد.اما این دو در جایی از زندگی از هم جدا میشوند و با انتخابهای متفاوتی که در زندگی میکنند از هم دور و دورتر میشوند. و اینجاست که کهنالگوی هابیل و قابیل که قدیمیترین اسطورۀ برادرکُشی است با روایتی جدید در بستر جنگ، معاصرسازی و در داستان برجسته میشود و به آن عمق میدهد.
این رمان نگاهی تازه به عشق و جنگ در کنار هم دارد. «خونخواهی» داستان جنگ نیست. داستان آدمهایی است که در زمان جنگ زیستهاند. داستان آدمهایی که جنگ و خون را با خودشان به هرجای دنیا میبرند. داستان نسلی که وارث جنگ است.
داستان ساختاری غیرخطی دارد. در فصلی از کودکی، در فصلی از نوجوانی و در فصلی از جوانیِ برادرها میگوید و در انتهای رمان به زمانِ ثابتی از زندگی این دو برادر میرسد. داستان، خردهروایتهایی از دو برادر ِدیگر هم دارد؛ حنیف و حبیب. دو برادری که نیمرگی از ایران دارند و نیمرگی از عراق؛ نیمهعرب و نیمهعجم.
درباره الهام فلاح
الهام فلاح در بهار سال 1362 متولد شد. اصالتا گیلانی است، اما کودکی اش را در بوشهر سپری کرده است.او دانش آموخته رشته مهندسی کامپیوتر است. در سال 1390 اولین کتابش با عنوان زمستان با مزه آلبالو توسط نشر ققنوس به چاپ رسید. در سال 1393 دو کتاب دیگر با نام های سامار، توسط نشر ققنوس و مجموعه داستان کشور چهاردهم، توسط نشر نگاه به قلم او انتشار یافت. خونمردگی اثر دیگر اوست که توسط نشر چشمه به چاپ می رسد. او با نوشتن داستان زال و رودابه برای اولین بار داستان نویسی برای نوجوانان را نیز تجربه کرده است.
کتاب خون خواهی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به کسانی که مایلند جنبههای متفاوت و کمتر پرداخته شده جنگ ایران و عراق را ببینند و اتفاقات آن سالها و اثرات بعدی آن برایشان حائز اهمیت است.
بخشی از کتاب خون خواهی
به ترک سقف خیره شده بود. شبیه دجله توی نقشه کتاب درسی بود. چین وواچین میخورد و راه میگرفت و گاهی انشعابی از سویی به آن میرسید، مثلاً بطمان، و بعدش عمیقتر میشد و مواجتر. که درست از کنار آن جای زردشده چسب، که از شب عروسی و تزیین و کاغذرنگیها مانده بود، میرسید به بغداد. پر از ماهی. پر از بلم. پر از بچه آفتابسوخته توی گرمای تابستان. جایی که پر از کشتیهای تجاری میشود. عمیق و پرآب. قدر یک دریا ابهت و اعتبار پیدا میکند. همینجا. حبیب را همینجا انداختهاند. توی همین رود. انیسا از جا برخاست و ایستاد روی تخت. دست دراز کرد. نوک ناخن انگشت اشاره را کرد توی ترک دیوار. قدری خاک ریخت توی چشمش. تند و تند پلک زد و باز ناخن گرداند توی ترک سقف. باید حبیب را میکشید بیرون. اگر زنده بود چه؟ اگر زندهزنده انداخته باشندش به آب؟ تقهای به در اتاق خورد. ترسید. دست از ترک سقف پس کشید. دراز کشید روی تخت و ملافه را تا روی صورتش بالا آورد.
حجم
۱۷۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۱ صفحه
حجم
۱۷۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۱ صفحه
نظرات کاربران
داستان خیلی خوبی بود. تاثیرات جنگ و اینکه فقط مختص زمان خاصی نیست و اثرات اون میتونه تا آخر عمر در روح و روان و حتی شیوه زندگی باقی بمونه رو به خوبی به تصویر کشیده.
داستان تلخ از جنگ و تبعات آن.چشم انتظار دیدار جوان ماندن .