کتاب کتاب گردها و شرکا؛ جلد اول
معرفی کتاب کتاب گردها و شرکا؛ جلد اول
کتاب کتاب گردها و شرکا؛ جلد اول نوشته آنا جیمز است و با ترجمه لعیا سپهر در انتشارات پرتقال منتشر شده است. این کتاب داستان جذاب زندگی یک دختر است.
درباره کتاب کتاب گردها و شرکا؛ جلد اول
ماتیلدا که او را تیلی صدا میکنند تعطیلات به خانه مادربزرگ و پدربزگش آمده است. آنها یک کتابفروش دارند به اسم کتاب گردها و شرکا. تیلی بسیار غمگین است زیرا هیچ دوست صمیمیای ندارد. دوستانش به هم درگوشی حرف میزنند و میخندند و با او کاری ندارند. تیلی اعتقاد دارد بهترین دوست کسی است که از ماجراها بگوید و چه چیزی بهتر از کتاب. در همین زمان او هرروز یک کتاب انتخاب می کند و میخواند.
چیزی نمیگذرد که تیلی متوجه چیزهای عجیبی در زندگی مادر و بزرگ و پدربزرگش میشود و کمکم خودش هم درگیر این ماجراها میشود او یک روز عصر دختری با موهای بافته قرمز میبیند که بسیار به آنه شرلی شبیه است و ناگهان ناپدید میشود. تیلی میفهمد در این کتابفروشی شخصیتهای کتابها از کتابها بیرون میآیند و یا خودتان میتوانید در کتابها سفر کنید.
خواندن کتاب کتاب گردها و شرکا؛ جلد اول را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان علاقهمند به دنیای فانتزی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کتاب گردها و شرکا؛ جلد اول
صبح روز بعد تیلی با صدای باران و افتادن برگهای پاییزی روی سطح شیبدار پنجرهٔ سقفی اتاقش بیدار شد. آمدنِ باران بهمعنای روزهایی ساکت و آرام در مغازه بود، چون مردم در خانه میماندند و فقط گروه عجیبوغریبی از کتابخوانهای شلخته بودند که در قسمت کافهٔ کتابفروشی منتظر میماندند تا لباسهایشان خشک شود و وقفهای در ریزش شدید باران به وجود بیاید. او از تعطیلات مدرسه و همینطور روال و رسوم آشنای کتابفروشی لذت میبرد و هر لحظه از برنامهٔ اولین روز تعطیلاتش را با خوشی مزهمزه میکرد: خواندن یک فصل از کتابی جدید در رختخواب، هنگامی که همهجا ساکت بود؛ پوشیدن هر لباسی غیر از یونیفرم مدرسه؛ و خوردن یک صبحانهٔ تنبلانه که شامل یکی از تخممرغهای عسلی بابابزرگ و تکههای باریک نان تست میشد.
مامانبزرگ درحالیکه یک لیوان چای و شیر به دست تیلی میداد، پرسید: «خب، برنامهت برای امروز چیه؟»
تیلی جواب داد: «بیشتر، کتاب خوندن.»
بابابزرگ گفت: «میخوای بعداً باهم توی بیشه قدم بزنیم؟ من باید سَری هم به گلفروشی بزنم و تموم گلهایی رو که برای مهمونی سرزمین عجایب چهارشنبهشب میخوایم، سفارش بدم. بدم نمیآد دربارهٔ رنگ گلها نظر بدی. بعضی وقتها فکر میکنم از این مهمونی یه هیولا ساختیم. انگار هر سال مشتریها و صنف ناشران انتظار دارن برنامهمون مفصلتر و مجللتر باشه.»
تیلی شانه بالا انداخت.
بعد بیاعتنا به سؤال بابابزرگ با قیافهای جدی بهطرف او و مامانبزرگ برگشت و پرسید: «تابهحال شده آرزو کنین یه دوست نسبتاً خوبتون در خطر مرگباری باشه و شما بتونین برین نجاتش بدین؟»
مامانبزرگ از وسط میز نگاهی با بابابزرگ ردوبدل کرد و جواب داد: «راستش این از اون چیزهاییه که زیاد بهش فکر نمیکنم.»
تیلی آهی کشید و گفت: «فقط آرزو میکنم که ای کاش کار هیجانانگیزتری از رفتن به گلفروشی وجود داشت. هیچکس تو زندگی واقعی ماجراهای بهدردبخور نداره.»
بابابزرگ جواب داد: «اگه بخوام دنبال دردسر بگردم، باید بگم کسی که نمیتونه توی بیشه ماجراجویی کنه، قدرت تخیل نداره.»
«میدونی منظورم چیه!»
«میدونم عزیزم، اما هیچوقت ضرری نداره که با چشمهای تیزبین دنبال ماجراجویی باشی؛ حتی ماجراهای کوچک.»
مامانبزرگ گفت: «خب فعلاً، چرا یکی از ماجراهای توی کتاب رو دنبال نمیکنی؟ بعداً هم اگه بارون قطع شد، میتونیم بریم بیرون و قدم بزنیم.»
تیلی درِ کتابفروشی را باز کرد و داخل شد تا جَک را پیدا کند. جک کافهٔ دنج طبقهٔ همکف مغازه را اداره میکرد. وقتی تیلی به میز و صندلیهای جورواجور کافه رسید، خبری از جک نبود. بنابراین رفت تا کیکی پیدا کند و به آن ناخنک بزند، اما همینکه دستش را بهسمت یک کیک شکلاتی شیرهدار دراز کرد، سرِ جک از پشت پیشخان بیرون آمد و گفت: «آهان! مچت رو گرفتم!»
حجم
۷۶۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۷۶۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
نظرات کاربران
دوستان جلد دوش امسال ترجمه شده ولی باید از انتشارات پابلی بگیرید ᰔᩚ گفتم به همه بگم😃😘
من این کتاب روخریدم وواقعا عالی هست وتوفصل های اخر ماجراخیلی جالب میشود ولی بگم که شخصیت اصلی این کتاب یه جورجادویی دارد که همه عاشقان کتاب هم ان رادارند واین کتاب خیلییییییییییییییییییییییییییییی خوبه
خیلی قشنگ ممنون طاقچه که بی نهایتش کردی 🙂
خب کتاب ش واقعا خوب بود از همون اول هیجان داشت و موضوعش هم تکرار ی نبود که آدم خسته بشه داستان درباره یه دختره به اسم ماتیلدا که تیلی صداش می کنن عاشق کتاب و کتاب خوندنه و عاشق
عالی🌈 کتاب تخیلی جالبی هست🤞 متاسفانه جلد دو رو طاقچه نداره☹️ پیشنهاد می کنم حتما بخونید 🫰
این کتاب خیلی خوب که نه کتاب عالیییی هستش. من نسخه چاپی این جلد کتاب رو دارم و منتظر جلد های دیگه این کتابم.
این کتاب عالیییی بود همراه با جادویی زیبا به اسم جادوی کتاب گردی که همه ی ما عاشقان کتاب اونو داریم😍👌🏻 تیلی از همه لحاظ خیلی شبیه منه و مثل من ترجیح میده بیشتر باشخصیت های توی کتاب ها دوست بشه
واقعا کتاب خیلی خیلی قشنگی بود❣️📚فصل های آخرش دیگه بیشتر قشنگ شد😍🤍میتونم بگم بهترین کتابی بود که تا حالا خوندم👌واقعا دلم میخواد جلد دو زودتر بیاد و میخواستم از نویسنده این کتاب واقعا تشکر کنم🥲
کتاب درمورد کتاب ها و آدم های عاشق کتاب هاست! و اغلب کتابخون ها از خوندن کتاب های درمورد کتاب ها لذت میبرن،خصوصا اگه توی اون کتاب شخصیت های موردعلاقشون_مثلا آنی شرلی_ رو ببینن. ••• من از خوندنش لذت بردم و فکر
بهترین کتاب عمرم بعد از خواندن این کتاب هر بار کتاب میخوانم انگار من هم دارم کتاب گردی میکنم من نسخه ی چاپی اش را خواندم نظرم یک کلمه است حرف نداشت