کتاب جادو فروش؛ با ۵۵۵ تماس بگیرید!
معرفی کتاب جادو فروش؛ با ۵۵۵ تماس بگیرید!
کتاب جادو فروش؛ با ۵۵۵ تماس بگیرید! نوشته اوبرت اسکای و ترجمه زهرا توفیقی است. کتاب جادو فروش؛ با ۵۵۵ تماس بگیرید! را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب جادو فروش؛ با ۵۵۵ تماس بگیرید!
اوزی چهاردهسال دارد و در پورتلند زندگی میکند. پدر و مادرش اوزی دانشمندان موفقی هستند اما و بعد از کشف یک فرمول سری و عجیب ناگهان ناپدید شدهاند شاید هم دزدیده شدهاند. اوزی نمیتواند از پلیس کمک بگیرد، چون کار پدر و مادرش فوق سری بوده و به او گفتهاند هیچکس نباید باخبر شود، از طرفی هم باید آنها را پیدا کند. او بعد از دیدن یک آگهی عجیب در روزنامه محلی، که مربوط به فروش جادو است، با جادوگری به نام رین آشنا میشود و تصمیم میگیرد از او بخواهد کمکش کند. رین ظاهری شبیه جادوگران دارد با پوششی عجیب و غریب. اوزی به همراه رین، همکلاسی مهربان و کنجکاوش و همچنین، کلاغِ روباتیکی که پدرش ساخته وارد مأموریتی بزرگ میشوند. پیدا کردن پدر و مادر اوزی.
خواندن کتاب جادو فروش؛ با ۵۵۵ تماس بگیرید! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کودکان علاقهمند به یک داستان پرهیجان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جادو فروش؛ با ۵۵۵ تماس بگیرید!
مادرش هم اسم او را جیغ کشید.
اوزی میخکوب شده بود؛ از ترس نمیتوانست از جایش تکان بخورد. وحشتزدهتر از آن بود که به پدرومادرش کمک کند، اما نمیتوانست فرار کند. پاهایش شبیه گیاهی که سالها در زمین ریشه کرده باشد، خشک شده بودند.
پدرش فریاد زد: «اوزی!... اوزی!»
دو مرد دهانِ پدرومادرش را با پارچه پوشاندند. پدرومادرش دستوپا میزدند، ولی دهانشان بسته بود و مثل آن مردهای درشتهیکل، قوی نبودند. ضربهٔ محکمی به پشت سرِ پدرش زدند که او را از پا انداخت، میا با دیدن این صحنه چشمانش را بست و از ترس بیهوش شد.
مردها پدرومادرش را مثل قالیچههای لولهشده روی دوش انداختند. بعد شبیه سایههایی که نقاشها توی نقاشیهایشان از جنگل میکشند، میان درختها گم شدند و دیگر قابلتشخیص نبودند.
دو مرد سبزپوشِ دیگر از ایوان پایین آمده و اوزی را دیدند. «هِی!» یکی از مردها فریاد زد: «همونجا که هستی بمون!» مردی که داد میزد، لاغر بود و ریش مشکی و دماغ عقابی داشت.
اوزی به مرد که آرام جلو میآمد، خیره شد. نگاه مرد دماغعقابی شیطانی بود. مرد دوم اما نگران به نظر میرسید، قدکوتاه بود و موهای قرمز داشت. دماغعقابی گفت: «کاریت نداریم، سرِ جات بمون.»
اوزی از خشم به خود لرزید و پاهایش دوباره به راه افتادند. چرخید و وقتی دو مرد بهسویش خیز برداشتند، پا گذاشت به دو. کلبه را دور زد و دوباره به حیاطپشتی رسید و از دیوار بالا رفت. بعد بلافاصله پرید زیر درختی خمیده و خودش را پشت شاخوبرگ بوتهها پنهان کرد. صدای قدمهای دماغعقابی را که به او نزدیک میشد، میشنید.
«بیا بیرون پسر! ما اذیتت نمیکنیم.»
اوزی از جایش تکان نخورد.
مرد موقرمز نزدیکتر شد.
اوزی از میان شاخهها دو مرد را میدید که دنبالش میگشتند. چشمهایش را بست و دندانهایش را به هم فشار داد، آرزو کرد میتوانست ناپدید شود و در جای امنی ظاهر شود. چشمهایش را باز کرد، آرزویش برآورده نشده بود. موقرمز چند بار دیگر هم صدایش زد و بعد دماغعقابی فریاد زد: «بیخیالش اریک. بیا بریم خونه رو بگردیم.»
مرد قدکوتاه پرسید: «پس بچه چی میشه؟»
ابرها حفرهشان را پوشاندند و تمام نور خورشید و گرما را هم با خود بردند.
«ولش کن. عوضش دکترها تو چنگمونان.»
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
نظرات کاربران
من چاپی اینو دارم کسایی که جادو دوست دارن این کتابو بخونن این کتاب ترکیبی از هری پاتر_بی جادو بودن است_شاید بیشتر کسانی که کتاب درام_علمی تخیلی دوست دارن اینو بخونن ولی نظر من_این کتاب معرکه است خیلی عالی ولی
من نسخه چاپی این کتاب رو دارم 📖📚 کتابی سرشار از زیبایی ! رین بلکه فقط یه جادوگر نبود بلکه چیزی فراتر از جادو بود🌻 حرف هایی که در کتاب میزد ! فقط میتونم بگم. عالی ! واژه ای غیر از عالی توصیف گر زیبایی
کتاب فوقالعاده ای بود. امیدوارم نشر پرتقال زودتر دو جلد بعدی رو ترجمه کنه. اسم این مجموعه wizard for hire هستش که جلد دوم Apprentice needed و جلد سوم magic required هست که به ترتیب سال ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ منتشر شدن. در
خیلی خیلی جذاب و دلربا بود.فقط چرا جلد دومش رو طاقچه نداره؟
خیلی باحال بود🥂🎨 رین فقط یک جادوگر نبود، بلکه چیزی فراتر از جادو بود ! چه حرف های زیبایی میزد:) چه شخصیت جالب و خونسردی بود💟
داستان درباره زندگی پسری به اسم اوزی هست که در سن هفت سالگی پدر و مادرش رو از داخل یک جنگل دزدیدن و بقیهی عمرش رو تنها گذرانده و در تلاشه که اون هارو پیدا کنه و برای اینکار با
اوزی یه نوجوون چهارده سالهست که بابا و مامانش دانشمندند. بعد ازاین که یه فرمول سری رو کشف میکنن، ناپدید میشن. حالا این وسط اوزی نمیتونه به پلیس اطلاع بده، چون کار مامان و باباش خیلی سری بوده، از طرفی
دوستان عزیزی هستن که میگن تو کتاب جادوی واقعی نبود و درسته ولی خود کتاب بسیار جادویی و زیبا بود همراه با اتفاقات شگفت انگیز و جادویی که البته باید هشدار بدم با دنیای گل و بلبل فاصله زیادی دارد کتاب
این یکی از بهترین کتاب هایی بود که خوندم امیدوارم یه روزی یه دوستی مثل کلارک داشته باشم.. و یه جادوگر مثل رین..
من کتاب چاپی اش را دارم خیلی خوبه. کاشکی من به جای اوزی بودم