بریدههایی از کتاب کتاب گردها و شرکا؛ جلد اول
۴٫۸
(۳۴)
کتابهایی که میخونیم کمک میکنن تا تصمیم بگیریم میخوایم چهجور آدمی باشیم.
🕊️📚kerm ketab
بعضی وقتها منطقی بودن خیلی خستهکنندهست
🕊️📚kerm ketab
تیلی گاهی فکر میکرد لابد «رفاقت» را توی یکی از درسهای مدرسه یاد داده بودند و او آن جلسه غایب بوده و عقب افتاده و هیچوقت نتوانسته خودش را به بقیه برساند.
-Phantasmagori-
داد: «دوتا کتاب موردعلاقهٔ من، آنه در گرین گیبلز و آلیس در سرزمین عجایبه. آنه و آلیس شخصیتهای محبوب منن.»
«چرا اینقدر دوستشون داری؟»
تیلی مکثی کرد و گفت: «دلایل زیادی داره، اما بیشتر بهخاطر این دوستشون دارم که حتی وقتی کتابهاشون رو نمیخونم هم واقعی به نظر میآن.»
جک پرسید: «منظورت از واقعی چیه؟»
تیلی به این سؤال با دقت فکر کرد.
«مثلاً، بعضی وقتها که نمیدونم چیکار کنم، فکر میکنم اگه آنه جای من بود چیکار میکرد، یا اینکه دلم میخواد درمورد چیزی که یاد گرفتهام با آلیس حرف بزنم، و یه ثانیه بعدش یادم میافته که اونها آدمهای واقعی نیستن که بتونم برم و باهاشون صحبت کنم.»
Emily
برای خواهرم هِستِر که از داستانهایی شبیه داستانهای من آفریده شد.
ن. عادل
جادوی کتاب تنها جادویی است که داریم
🕊️📚kerm ketab
تیلی گاهی فکر میکرد لابد «رفاقت» را توی یکی از درسهای مدرسه یاد داده بودند و او آن جلسه غایب بوده و عقب افتاده و هیچوقت نتوانسته خودش را به بقیه برساند.
bad girl
آنه با ناراحتی گفت: «ماتیلدا، من که میمون سیرک نیستم. اون نمیتونه من رو ببینه، چون مال توام. تنها راهش اینه که هر دوتون...
Emily
بابابزرگ با تعجب پرسید: «واقعاً؟ خب، من فکر کردم اون بهترین دوستته.»
تیلی با حالتی جدی گفت: «من اصلاً بهترین رفیق ندارم و فهمیدهام که توی مدرسه کسی نیست که در حدی باشه که بشه بهش گفت بهترین دوست.»
بابابزرگ پرسید: «و دقیقاً چی باعث میشه که بشه به کسی گفت بهترین دوست؟»
تیلی جواب داد: «کسی که کنارت بمونه، کسی که هیچوقت حوصلهش از حرف زدن باهات سر نره. کسی که ماجراجو و باهوش و شجاع و بامزه...»
ن. عادل
هیچکس تو زندگی واقعی ماجراهای بهدردبخور نداره.»
arefeh
با حالتی جدی گفت: «من اصلاً بهترین رفیق ندارم و فهمیدهام که توی مدرسه کسی نیست که در حدی باشه که بشه بهش گفت بهترین دوست.»
mimi
شخصیتهای توی کتاب خیلیخیلی سازگارتر از آدمهای دوروبر ما هستن. در واقعیت، مسائل درهموبرهم زندگی راه ما رو میبندن.
arefeh
تیلی جواب داد: «من فقط فکر میکنم که شجاع بودن بهطور طبیعی به بعضی از مردم بیشتر از بعضیهای دیگه میآد.»
مامانبزرگ جواب داد: «معمولاً همون چیزهایی که بهطور طبیعی به دست نمیآن، مهمترینها هستن.
f.r
هیچکس در زندگی واقعی ماجراهای بهدردبخور ندارد
Ms.red
تیلی خشکش زد.
«آلیس؟»
آلیس بیحوصله گفت: «بله. میدونی، اینقدر سریع فراموش کردنِ کسی که قبلاً دیدهایش خیلی بیادبانه است.»
تیلی جواب داد: «نه، فراموشت نکردم. فقط... خواستم ببینم راستیراستی، خب، واقعی هستی یا نه.»
آلیس خم شد و آرام بازوی تیلی را نیشگون گرفت و گفت: «ای بابا! اگه از کسی بپرسی واقعیه یا نه که بیادبانهتره.»
تیلی داد زد: «اوخ! چرا اینکار رو کردی؟»
آلیس با حاضرجوابی گفت: «معلومه، برای اینکه ثابت کنم واقعیام.»
Emily
جادوی کتاب تنها جادوییه که داریم.
Emily
اسکار گفت: «به نظر عجیبغریب میآد.»
تیلی جواب داد: «همهٔ کتاب عجیبغریبه. برای همین مردم دوستش دارن.»
Emily
«تو خیلی شبیه اونی، ماتیلدا! نمیخوام کاری کنم که حس کنی هری پاتری، ولی واقعاً چشمهات عین مامانته.»
ن. عادل
سب با نگاهی رؤیایی، به پشتی صندلی تکیه داد. «میدونی؟ وقتی پاتون رو توی کتابفروشی میذارین و هزاران کتابی رو که جلوتون ردیف شدهان میبینین، وقتی از دونستن این موضوع که مثل هزاران دروازهٔ کوچک، پشت هر جلد دنیای متفاوتی برای کشفکردن هست سرِ کِیف میآین، اون لحظهای که قبل از باز کردن یه کتاب جدید، دلتون هری میریزه پایین، شادیِ بودن کنار کسایی که مثل خودتون عاشق کتابن، اینها انرژی لازم کتابگردی رو فراهم میکنن و فقط توی کتابفروشیها به وجود میآن
کاربر ۲۲۱۲۲۹۷
دردسر همیشه وقتی شروع میشه که با طرف مقابلت تناسب نداری.
booklover
تیلی گفت: «فقط یه ماجرا میخوام که خودم رو پیدا کنم.»
آنه گفت: «اوه، نمیشه برای پیدا کردن خودت منتظر یه ماجرا بمونی ماتیلدا! باید بری ماجرا رو پیدا کنی و باهاش محکم دست بدی و باهم بهسمت اُفق برین.»
booklover
همهمون یهجورهایی ناهنجاریم؛ همینه که زنده بودن رو قشنگ میکنه. ما فراتر از طرحهای داستانی شستهرُفتهایم: ما متناقض و گیجکنندهایم و این فوقالعادهست. یهکم تناقض هیچ اشکالی نداره و به عقیدهٔ من باید با آغوش باز پذیراشون باشی،
booklover
بعضی وقتها منطقی بودن خیلی خستهکنندهست
booklover
«شجاع باش، کنجکاو باش، مهربون باش،
🕊️📚kerm ketab
«من فقط فکر میکنم که شجاع بودن بهطور طبیعی به بعضی از مردم بیشتر از بعضیهای دیگه میآد.»
🕊️📚kerm ketab
تیلی گاهی فکر میکرد لابد «رفاقت» را توی یکی از درسهای مدرسه یاد داده بودند و او آن جلسه غایب بوده و عقب افتاده و هیچوقت نتوانسته خودش را به بقیه برساند.
🕊️📚kerm ketab
معمولاً شخصیتهای توی کتاب خیلیخیلی سازگارتر از آدمهای دوروبر ما هستن. در واقعیت، مسائل درهموبرهم زندگی راه ما رو میبندن.
mimi
بعضی وقتها آدمهای شرور جالبترن
mimi
«من فقط فکر میکنم که شجاع بودن بهطور طبیعی به بعضی از مردم بیشتر از بعضیهای دیگه میآد.»
hanako.
«معمولاً همون چیزهایی که بهطور طبیعی به دست نمیآن، مهمترینها هستن.
hanako.
حجم
۷۶۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۷۶۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۹۳,۰۰۰
تومان