
دانلود و خرید کتاب صوتی باکره و کولی
معرفی کتاب صوتی باکره و کولی
کتاب صوتی باکره و کولی با عنوان اصلی The Virgin and the Gipsy نوشتهٔ دی. اچ. لارنس و ترجمهٔ کاوه میرعباسی، با صدای اشکان عقیلیپور توسط رادیو گوشه» منتشر شده است. این اثر صوتی در دستهٔ رمانهای ادبی قرار میگیرد و به بررسی روابط انسانی، کشمکشهای درونی و اجتماعی و جستوجوی هویت فردی میپردازد. داستان حول محور خانوادهای انگلیسی و بهویژه دو دختر جوان شکل میگیرد که در فضای بسته و سنتی جامعهٔ خود با میل به آزادی و تجربههای نو دستوپنجه نرم میکنند. نسخهٔ صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب صوتی باکره و کولی
کتاب صوتی باکره و کولی از آثار شاخص دی. اچ. لارنس است که در قالب رمان و با نگاهی موشکافانه به زندگی طبقهٔ متوسط انگلیسی در اوایل قرن بیستم میپردازد. کتاب صوتی باکره و کولی با تمرکز بر خانوادهای کشیشزاده و بهویژه دو دختر جوان، فضای بسته و محافظهکارانهٔ جامعهٔ روستایی را به تصویر میکشد. روایت کتاب، زندگی روزمره، روابط خانوادگی، تضاد نسلها و کشمکش میان سنت و میل به رهایی را در بستری از جزئیات دقیق و توصیفهای زنده بازتاب میدهد. ساختار رمان صوتی باکره و کولی بهگونهای است که با روایت خطی و تمرکز بر شخصیتپردازی، خواننده را به لایههای پنهان احساسات و انگیزههای شخصیتها نزدیک میکند.
دی. اچ. لارنس در کتاب صوتی باکره و کولی، با بهرهگیری از زبان توصیفی و فضاسازی قوی، به بررسی موضوعاتی چون سرکوب جنسی، نقش زنان، و تضاد میان خواستههای فردی و انتظارات اجتماعی پرداخته است. «باکره و کولی» نهتنها داستانی دربارهٔ بلوغ و کشف خود است، بلکه تصویری از جامعهای است که در آستانهٔ تغییرات بزرگ قرار دارد و شخصیتهایش میان گذشته و آینده معلق ماندهاند.
این داستان، جوهرهٔ اصلی تفکر لارنس را منعکس میکند: عشق جسمانی نه تنها با ارزشهای اخلاقی در تضاد نیست، بلکه خود به مثابه ارزشی والا و غایی مطرح میشود. در این اثر، تقابل میان نیروهای حیاتی (که عشق مهمترینشان است) و نیروهای متخاصم با زندگی به تصویر کشیده شده است.
از یک سو، خانواده کشیشی را میبینیم که با فرار مادر، «سینتیا»، از هم پاشیده است. او با مردی جوان و بیپول گریخته و دخترانش، «لوسیل» و «ایوت»، را رها کرده است. کشیش و خانوادهاش این عمل را گناهی بزرگ میدانند و برای در امان ماندن از «شر» زندگی، خود و دخترانشان را در حصاری از اخلاقیات خشک و بیروح حبس کردهاند، اما از سوی دیگر، ایوت ناخواسته و به حکم غریزه، به سوی زندگی میرود. او به خواهرش میگوید: «دلم میخواهد دیوانهوار عاشقش بشوم.» ایوت برخلاف عرف جامعه، با مردی کولی آشنا میشود. لارنس، با وجود رفتارهای به ظاهر «احمقانهٔ» او، حق را به او میدهد. پیام اصلی داستان را میتوان در یکی از نامههای لارنس جستوجو کرد: «باور من این است که خون و گوشت از عقل خردمندترند.»
در این داستان، معیارها و ارزشهای اخلاقی وارونه میشوند. اخلاق به پوششی برای تزویر و قدرتطلبی تبدیل میشود، در حالی که جسم پاک و بیعیب است. مرد کولی، که نمادی از نیروی طبیعت است، با وجود جایگاه اجتماعی پایینتر، نقشی برتر پیدا میکند و ایوت را که همیشه بر مردان مسلط بود، به تسلیم واداشته و به اوج سعادت میرساند. با اینکه هیچ رابطهٔ جسمانی بین آنها اتفاق نمیافتد، آنها با گرمای وجودشان یکدیگر را از سرمای مرگبار نجات میدهند و به زندگی باز میگردانند.
سیل ویرانگری که داستان با آن پایان مییابد، نمادی است از شکستن حصار میان خانواده کشیش و زندگی. مرگ مادربزرگ مستبد، نشاندهنده نابودی باورهای پوسیده است و آب، که نماد پاکی است، کژاندیشیها را از بین میبرد. حتی خاله سیسی، دشمن سرسخت ایوت، به جای سوگواری برای مادربزرگ، از نجات ایوت اشک شوق میریزد. نامهٔ مرد کولی، با سبک نگارش عامیانه، فاصله طبقاتی آنها را یادآوری میکند و به خواننده میفهماند که این عشق پرشور احتمالاً پایانی نخواهد داشت. این پایان، سؤالی را در ذهن شنوندهٔ این کتاب صوتی باقی میگذارد: آیا ایوت سرنوشتی تراژیک مانند «مادام بوواری» خواهد داشت یا به خوشبختی «لیدی چترلی» دست خواهد یافت؟
خلاصه کتاب صوتی باکره و کولی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان کتاب صوتی باکره و کولی با تمرکز بر خانوادهای کشیشزاده آغاز میشود که پس از فرار مادر خانواده با مردی جوان، درگیر بحران و آشفتگی میشوند. دو دختر خانواده، «لوسیل» و «ایوت»، در محیطی سرشار از قضاوت، سنت و سلطهٔ مادربزرگ و عمه سیسی بزرگ میشوند. فضای خانه، با حضور شخصیتهایی چون پدر کشیش، مادربزرگ مقتدر و عمهای فداکار اما تلخکام، سرشار از تنشهای پنهان و رقابتهای زنانه است. «ایوت» که روحی سرکش و جستوجوگر دارد، از محیط بسته و خفقانآور خانه و روستا دلزده است و میل به تجربهٔ زندگی و آزادی در او موج میزند. ورود کولیها به روستا و برخورد «ایوت» با مرد کولی، نقطهٔ عطفی در داستان است؛ جاذبهٔ مرموز و بیپروای مرد کولی، در برابر مردان مطیع و بیروح روستا، ایوت را به سوی کشف احساسات و هویت زنانهاش سوق میدهد. در این میان، کشمکشهای خانوادگی، حسادتها، سوءتفاهمها و تلاش برای حفظ ظاهر و آبرو، فضای داستان را پیچیدهتر میکند. «باکره و کولی» با روایت جزئیات زندگی روزمره، تضاد میان میل به رهایی و فشارهای اجتماعی را به تصویر میکشد و شخصیتها را در برابر انتخابهای دشوار قرار میدهد، بیآنکه پایانی قطعی یا قضاوتی آشکار ارائه کند.
چرا باید کتاب صوتی باکره و کولی را بشنویم؟
کتاب صوتی باکره و کولی با پرداختن به موضوعاتی چون سرکوب احساسات، نقش زنان در جامعهٔ سنتی و کشمکش میان خواستههای فردی و انتظارات جمعی، فرصتی برای تأمل دربارهٔ هویت، آزادی و محدودیتهای اجتماعی فراهم میکند. روایت «دی. اچ. لارنس» در «باکره و کولی» با جزئینگری و شخصیتپردازی عمیق، خواننده را به لایههای پنهان روابط انسانی و روان شخصیتها نزدیک میکند. شنیدن این اثر، امکان تجربهٔ فضای خاص انگلستان اوایل قرن بیستم و مواجهه با دغدغههایی را فراهم میآورد که همچنان در زندگی امروز بازتاب دارند.
شنیدن کتاب صوتی باکره و کولی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب صوتی باکره و کولی برای علاقهمندان به رمانهای روانشناختی، ادبیات کلاسیک، و کسانی که دغدغهٔ هویت، آزادی فردی و نقش زنان در جامعه را دارند، مناسب است. همچنین برای مخاطبانی که به تحلیل روابط خانوادگی و اجتماعی در بستر تاریخی علاقهمندند، شنیدن این اثر پیشنهاد میشود.
نظر افراد درباره کتاب باکره و کولی
«فرانک ریموند لویس»، منتقد سرشناس انگلیسی، در سال ۱۹۵۵ در کتاب خود «دی. اچ. لارنس، رماننویس» از داستان بلند «باکره و کولی» ستایش میکند و آن را اثری همسنگ با بهترین رمانهای لارنس میداند که به تنهایی میتواند شاهدی بر نبوغ عظیم او باشد.
درباره دی. اچ. لارنس
دی. اچ. لارنس (D. H. Lawrence)، نویسنده، شاعر و نقاش بریتانیایی، یکی از چهرههای سرشناس ادبیات انگلیسی قرن بیستم است. او که در ۱۱ سپتامبر ۱۸۸۵ در خانوادهای فقیر در ایستوود، ناتینگهامشایر به دنیا آمد، زندگی پرفرازونشیبی داشت. لارنس پس از مدتی معلمی، اولین رمان خود با عنوان «طاووس سفید» را در سال ۱۹۱۱ منتشر کرد. او در ادامه به اروپا، استرالیا و آمریکا سفر کرد و در این دوران رمانهای متعددی نوشت. از آثار شاخص او در این دوره میتوان به «پسرها و عاشقها» و «رنگینکمان» اشاره کرد.
نگارش لارنس بهویژه در پرداختن به غرایز حیوانی و احساسات انسانی بسیار هنرمندانه است. سبک او ساده اما درعینحال نقادانه و لطیف است. بخش عمدهای از شهرت و اعتبار او به دلیل رمانهای بحثبرانگیزش است که در زمان خود، غیراخلاقی تلقی میشدند.
مشهورترین اثر او، رمان «عاشق خانم چترلی» (Lady Chatterley's Lover) است. این کتاب به دلیل محتوای صریح جنسی، در آمریکا و بریتانیا با ممنوعیت انتشار مواجه شد. از دیگر آثار مهم او میتوان به زنهای عاشق اشاره کرد. خلاصه فارسی این رمان با عنوان فاسق لیدی چترلی ترجمه شده است.
درباره کاوه میرعباسی
کاوه میرعباسی، مترجم و نویسندهای است که در سال ۱۳۳۴ متولد شد. او که دانشآموختهٔ کارگردانی سینما و زبان اسپانیایی است، تاکنون بیش از ۴۰ کتاب و مجموعه داستان از نویسندگان مشهوری همچون کارلوس فوئنتس، لوییس بورخس، گابریل گارسیا مارکز و ماریو بارگاس یوسا ترجمه کرده است. میرعباسی از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی ترجمه میکند.
او از نوجوانی کار ترجمه را آغاز کرد و در ۱۴سالگی، ترجمهاش از مجموعه «افسانههای ملل» توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد. میرعباسی برای تحصیل به فرانسه، رومانی و اسپانیا سفر کرد و پس از سالها دوری از ایران، در اوایل دههٔ ۱۳۶۰ به کشور بازگشت. او کار ترجمه را با ترجمهٔ دوره جدید استریندبرگ از مجموعه «نسل قلم» ادامه داد و اولین رمان ترجمهشدهاش «سایهٔ گیوتین» بود.
از جمله آثار ترجمهٔ او میتوان به «خاطرهٔ دلبرکان غمگین من» و «زندهام که روایت کنم» از گابریل گارسیا مارکز، «نادیا» از آندره برتون، «سر هیدرا» از کارلوس فوئنتس، «کمدی الهی» از دانته آلیگیری، و «اولریکا و هشت داستان دیگر» از خورخه لوییس بورخس اشاره کرد.
میرعباسی علاوه بر ترجمه، چندین اثر تألیفی نیز دارد، از جمله رمان «پایان خوش ناتمام»، مجموعه داستان «هفت روز نحس»، و مجموعه رمانهای پلیسی «هفتگانه سودابه». او همچنین در اعتراض به آنچه «ممیزیهای نامعقول» نامید، مدتی از کار ترجمه کنارهگیری کرد.
بخشی از کتاب صوتی باکره و کولی
«حتی وقتی زن این حرفها را میزد، ایوت احساس میکرد کلکی در کار است، یک جای قضیه بوی دغلبازی میداد، اما برایش اهمیتی نداشت. با نفرت سرد و تند کودکانهای، از محیط کشیشسرا بیزار بود، از اینجور زندگی گندگرفته. از زن کولی درشتاندام، گندمگون و گرگصورت، با گوشوارههای طلایی بزرگ و چارقد صورتی بر موهای سیاه و بلوز چسبان مخمل قهوهای و دامن گشاد و چیندار سبز به تن، خوشش میآمد. از دستهای تیره، قوی و ناآرامش ــــ که آنقدر محکم، درست مثل پنجههای مادهگرگ، کف دست نرم و لطیف ایوت را در میان گرفته بودند ـ، خوشش میآمد. بیعلت از او خوشش میآمد. از احساس خطر و بیباکی موذیانهای که از وجودش ساطع میشد خوشش میآمد. از زنانگی بیپروای پنهانی و سرسختش، که غیراخلاقی بود اما سرفرازی مبارزهجویانه و استوار خاص خودش را داشت، خوشش میآمد. هیچچیز هرگز نمیتوانست بر این مسلط شود. او کشیشسرا و اخلاقیات کشیشسرا را تمامکمال و یکسره بیمقدار میشمرد! با یک دست، مامانبزرگ را خفه میکرد. و پدر و عمو فرد را، به عنوان مرد، همانقدر خواروخفیف میدید که راور را، سگ نژاد نیوفاوندلند۳۹ پیر و چاق که همیشه آب از لکولوچهاش آویزان بود. احساس تحقیر زنانهای عمیق و اهانتآمیز به این سگهای خانگی داشت که اسم خودشان را مرد گذاشته بودند.»
زمان
۵ ساعت و ۳۹ دقیقه
حجم
۷۷۷٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۳۹ دقیقه
حجم
۷۷۷٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
باز هم یک داستان خارجی مزخرف دیگه ک گویندگی باعث بدتر شدنش شده و طبق معمول بدترین کتاب ها رو رادیو گوشه منتشر میکنه...